📝عقیق امید
🔻ماههای فتنهی ۸۸ تازه تمام شده بود که با پیگیریهایم برای گفتگو با بسیجیها و سپاهیهای فعال در مهار آشوبهای فتنه، به امید رسیدم؛ بسیجیِ ۲۱ سالهای که بیناییِ یک چشمش را پیاده نظامِ فتنه، ۳۰ خرداد ۸۸ با پرتاب آجر از نزدیک، از او گرفته بود. در بخشی از مصاحبهام از مشکلات او پس از طی دوره نقاهت پرسیدم. گرچه از راه انتخابیاش پشیمان نبود و پس از دوران نقاهت هم به میدان مهار فتنه بازگشته بود، اما از فرمانده بسیج ناحیهاش و سپاه تهران گلایه کرد: "در مورد هزینه عمل، الحمدلله مشکلی نبود و سپاه همه را پرداخت کرد. اما مشکل اصلی این است که من شغلم را از دست دادم. من کارهای ساختمانی سنگینی انجام میدادم. دکتر به من گفت که نباید جسم سنگین بلند کنم. به همین دلیل دیگر نشد که بروم سرکار. قرار بر این بود طبق روال معمول، از طرف سپاه به من بیمه بیکاری تعلق بگیرد که متأسفانه این اتفاق نیفتاد. من به فرمانده حوزه، به فرمانده ناحیه، به جانشین، به شخص سردار همدانی نامه دادم، حتی چند وقت پیش به سردار عزیز جعفری هم نامه زدم، اما متأسفانه هنوز مشکلات من حل نشده است. حالا سردردهای شدید دارم. به خاطر درد چشمم دیر وقت میخوابم. اینها دیگر عادت شده است. دکتر هم رفتم، میگوید همین است دیگر!"
🔻مصاحبهام با امید، تیر ۸۹ در روزنامهی جوان منتشر شد. فکر میکردم گلایههایش از فرماندهان ارشد سپاه حذف شود که نشد. خبری هم نشد از هیچکس... با خودم گفتم فرماندهان سپاه اصلاً مگر وقت خواندن مصاحبههای ما را هم دارند!
🔻از امید هم دیگر خبری نداشتم تا اواخر سال ۹۷ که به من زنگ زد و تعجب کردم. گفت اگر بشود بیاید روزنامه و یک کار کوچکی با من دارد. قرار گذاشتیم. آمد؛ هنوز همانقدر محجوب و متین و متواضع، و همانقدر انقلابی. بالا نیامد و من رفتم پایین. گفت کار کوچکی دارد و کوچک هم بود بستهای که از جیبش درآورد؛ بازش کرد، یک نگین یاسی رنگ... گفت عقیق اصل یمنیست، دوستانم از یمن آوردهاند. من برای شما آوردم، تشکر بابت آن مصاحبه... من متعجب نگاهش میکردم. ما باید ممنون او میبودیم که با ما حرف زد!
🔻امید دلیل تشکرش را گفت؛ گفت بعد از آن مصاحبه، سردار (حسین) همدانی دعوتم کرد و اول گلایهای پدرانه که حرفهایت را در روزنامه را میزنی، خب به خودمان میگفتی... بعد هم دلجویی کرده، پای حرفهای امید نشسته و دستور پیگیری مشکلات این جانباز کم سن و سال فتنه را داده و کارهایش را راه انداخته است.
🔻امید وقتی اینها برایم تعریف کرد که سردار عزیز ما دیگر در این دنیا نبود. صبح جمعهای بود پاییز سال ۹۴، میانهی مهرماه که خبر آمد سردار حسین همدانی در سوریه آسمانی شده است. روزی تلخ که ما در خود شکستیم و باریدیم.
🔻۱۶ مهر سالگرد آسمانی شدن اوست، شهادت حبیب انقلاب؛ و من یادم افتاد که سردار، بی گلایه به روزنامه، پیگیر گلایههای یک جوان بسیجی شد و کارش را راه انداخت. سالگردش بهانهای شد تا قصهی عقیق یمنیام را هم بنویسم. از این همه سال روزنامهنگاری، دعای این بسیجی شاید برایم بماند.
🔻و بعد فکر کنم چقدر از مسئولین ما همزمان سعهی صدر شنیدن گلایه و تعهد پیگیری مشکلات مطرح شده را دارند تا برایمان عقیقهای امید بکارند؟ یا زنگ میزنند گلایه میکنند که چرا فلان مطلب نوشته شد و یا میخوانند و میگذرند و اعتنایی هم ندارند و یا اصلاً نمیخوانند!
🔻پینوشت: از امید خالقی در مصاحبه حسش به ضاربی را که آجر انداخته بود، پرسیدم. گفت من که ندیدم چه کسی بود، اما همان شب حلالش کردم؛ هموطن من بود، فریبش داده بودند...
۱۷ مهر ۹۹
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝فرانسه؛ منادی خشونت
🔻من حتی اگر مسلمان نبودم، حتیتر اگر توهین به مقدسات دینیِ دیگری را خلاف اخلاق و ادب نمیدانستم، باز هم توهین به مقدسات مذهبی دیگران را محکوم میکردم، برای حفظ امنیت جهان. توهین به مقدسات، خصوصاً عالیترین چهرهی دینی یک ششم از مردم کرهی زمین، آغازگر موج جدید خشونت در جهانیست که روی خط ناامنی حرکت میکند. فرانسه وقتی کاریکاتورهای متعدد از پیامبر اسلام را منتشر کرد و خشونت علیه روح دیگران را مجاز شمرد، به دیگران اجازه داد که خشونت علیه جسم حامیان این کار را مجاز بدانند. حمله به دفتر مجلهی شارلی ابدو در آغاز سال ۲۰۱۵ و قتل ۱۲ کارمند آن، یا قتل معلمی که در هفتههای گذشته کاریکاتور پیامبر اسلام را سر کلاس نشان داده بود، از جملهی این خشونتهای ظاهری پس از خشونت علیه روح و روان مسلمانهاست.
🔻تحدید خشونت به جسم آدمها، اندیشهی نادرستیست؛ خشونت نمیتواند فقط گرفتن جان آدمها باشد؛ میلیونها مسلمان در سراسر جهان هستند که حاضرند جانشان را بدهند، اما به پیامبرشان توهین نشود. از سویی آن زمان که توهین به مقدسات نزدیک به ده درصد از ساکنان کشور فرانسه و بیش از یک میلیارد مسلمان، به «آزادی بیان» تعبیر شد، میتوانستند به راحتی حدس بزنند و حتی با تجربه بدانند که بعضی از این چند میلیون مسلمان فرانسوی، ممکن است به «آزادی» در انتخاب شیوهی ابراز عقیده معتقد باشند. آزادی بیانِ یکی توهین به پیامبر اسلام و خنجر زدن به جان صدها میلیون مسلمان است و آزادی بیانِ آن دیگری، قتل افرادِ بیگناه و با گناه و خنجر زدن به جسم آنهد! اویی که از هتک حرمت مقدسترین داشتهی صدها میلیون انسان دفاع میکند، نمیتواند ژست مخالف خشونت بگیرد، او خود آغازگر خشونتهاست.
🔻اینجا در ایران برای ممانعت از جنگ مذهبی و خشونتهای اینچنینی، ولیفقیه رسماً توهین به بزرگان اهلسنت را حرام اعلام کرد؛ در حالی که برخی گروههای شیعه لعن بر این افراد را واجب میشمارند و تعارض اعتقادی وجود دارد. تدبیر آیتالله خامنهای برای آن است که همهی ادیان مذکور در قانون اساسی، در عمل هم به رسمیت شناخته شود و پیروان آنها امنیت جسم و روحشان تامین باشد. از سویی امنیت فرد فرد جامعه، امنیتِ کل کشور است و تامین آن وظیفهی حکومت. آنجا در فرانسه، امنیت روانی بیش از یک دهم مردم فرانسه مورد حمله قرار میگیرد و رییسجمهور با علم به اینکه این خشونت روانی به خشونت فیزیکی منجر میشود، از آن دفاع میکند، در حالی که تقابل اعتقادی هم وجود ندارد؛ و بعد این فرانسه میشود مهد آزادی! آزادی باید همپای تامین امنیت روانی باشد، وگرنه که اگر توهین به منِ نوعی به عنوان شهروند آزاد است، صحبت از تامین امنیت شوخیست.
🔻فرانسه طی سالهای گذشته که غرب، رادیکالیسم سلفی را برای مبارزه با حکومت بشار اسد در سوریه به رسمیت شناخت، محل عملیاتهای تروریستی متعدد بوده است. دهها حملهی مرگبار با دهها کشته حاصل سیاستهای دولت فرانسه است. فقط طی سه حمله طی سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ حدود ۲۳۰ فرانسوی کشته شدند. این حملات توسط نیروهای داعش و القاعده انجام گرفت. وقتی توحش داعش و النصره علیه مردم و دولت سوریه، عنوان مبارزه علیه ظلم با رنگ ایدئولوژی اخوانی و سلفی پیدا میکند، چرا سلفیهای اروپایی برای این مبارزات مقدس تحریک نشده و از اروپا راهی سوریه نشوند؟ و چرا سران غربی مخالف بشار اسد فکر کردند تنها مولفهی این ایدئولوژی مبارزه با اسد است و فکر نکردند که این دست پروردههای غرب، هر جا مخالفی دیدند، به طی کردن مسیری همچون همانی که در سوریه پیمودهاند، خواهند اندیشید؟! ماجرا خیلی ساده است؛ اگر روزی تروریسم راه حل مبارزه با دولت بشار اسد شد، فردا میتواند راه حل برخورد با هر کسی باشد که به محدودهی ایدئولوژیک تروریستها تجاوز کرده است.
🔻فرانسه با دفاع از تروریسم در برابر مردم سوریه و با دفاع از خشونت علیه روح مسلمانان، خشونت علیه شهروندان خود را میآفریند و بعد فریاد مظلومیت سر میدهد و ژست ضد خشونت میگیرد. پاریس سالهاست مهد خشونت شده است و اداهای آزادی بیان آن، دیگر به درد تاثیرگذاری روی مردمی که تناقضها را میفهمند، نمیخورد.
۸ آبان ۹۹
🔻پینوشت: دی ماه ۹۳ و پس از حمله به دفتر مجلهی شارلی ابدو و فراگیریِ کذاییِ موج همراهی با فرانسه ضمن شعار "من شارلی ابدو هستم"، یادداشتی در سایت الف نوشتم با تیتر "من شارلی ابدو نیستم". جملاتی از آن یادداشت را در یادداشت امروزم استفاده کردم. هنوز چیزی عوض نشده؛ فرانسه میخواهد منادی آزادی باشد، اما خونهای ریخته شده بیرون میزند! اگر خواستید، در لینک زیر آن یادداشت ۶ سال پیش را هم نگاهی بیندازید:
http://old.alef.ir/vdcb00b50rhbs9p.uiur.html?25txt
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝پیامبر من
🌸"محمد" را دیدم،سه ساعت روی صندلی سینما که نفهمیدم چطور گذشت.اینکه اتفاقی در سینمای ایران روی داده بود، بماند؛اما از سالن که بیرون آمدم، ترانهای درباره پیامبراسلام،محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآله را تا رسیدن به منزل بارها گوش دادم و ذوقی وصف ناشدنی را که تا آن وقت تجربهاش نکرده بودم،با بغض و اشکِ شوق زندگی کردم؛ ذوق اینکه اویی که در فیلم کودکیاش را دیدم، معصومیت و برکت و سادگیاش را دیدم، اویی که قدم به قدم، از بدو تولد با خودش معجزه آورده، این مردی که "به مکتب نرفت و مسئلهآموز صد مدرس شد"،اویی که مهربانترین به مردمش بوده و جهان اکنون فیلم کودکی و نوجوانیاش میبیند، پیامبر من است. این نسبتم با او، مرا غرق ذوق کرده بود؛ به من افتخار و شوقی غریب بخشید. گرچه هنوز مانده اوج این فخر را درک کنم.
🌸امشب برای میلاد مهربانترین انسانی که شناختهام و برای نسبت نزدیکی که با او دارم، غرق شادمانیام. خدای رحمان فرموده "برای شما رسولی از جنس خود شما آمده، که سختیهای شما برای او سخت است..."
❤️تولدت مبارک مهربانمرد. عبای مهربانیات سایهبان زندگی ماست والا پیامدار، محمد.❤️
۱۲ آبان ۹۹
#کبری_آسوپار
📝انتقام، یک "عمل" است!
🔻ساعاتی پس از حملهی ایران به عینالاسد، در اوج هیجان هموطنانم و همهی دوستداران غیر ایرانیِ حاج قاسم سلیمانی برای انتقام از آمریکا، نوشتم -هم اینجا و هم در توییتر- که انتقام خون سردار ایرانی انجام نشد؛ صرفاً شروع شد...
🔻از این انتقامهای نگرفته شده، کم نداریم؛ انتقام کدام دانشمند هستهای ترور شدهمان را گرفتیم؟ انتقام کدام یک را گرفتیم که حالا ساعتی پس از ترور دکتر محسن فخریزاده، باز رجز انتقام میخوانیم و بیانیهی تکراری میدهیم؟
🔻ما عصبانی هستیم؟ بله؛ هستیم. دانشمند کشورمان ترور شده؛ نه ترور کوری بوده و نه عملیات ناموفقی، نقطهزنیِ دقیق، و یک کار اطلاعاتی و عملیاتی حرفهای؛ و فراتر از هر فقدانی، حس ناامنی را با خود آورده است. نتانیاهو، نخستوزیر صهیونیستها گفته بود نام محسن فخریزاده را بخاطر بسپاریم و حالا همان چیزی که او میخواسته، شده؛ تحقیر شدهایم. زیر و بم تردد دانشمند ایرانی را که میدانستیم در لیست ترور است و نتانیاهو از او نام برده، داشتهاند، یک نیسان انتحاری و یک تیم ترور وسط سرزمین ما... چطور عصبانی نباشیم؟
🔻ما عصبانی هستیم؛ اما از عصبانیت نیست که میگوییم اینقدر سریع رجز انتقام نخوانید؛ عقلمان میگوید وعدهی داده نشده، رجزِ خوانده نشده، اگر عمل شود که تقدیر دارد و آفرینِ کاری که منتظرش نبودهایم؛ اگر هم عمل نشود، چون بیان نشده، ناامیدی ندارد؛ اما حرفهای زده شده و عمل نشده، یاس دردناکی به همراه دارد؛ تکرار که بشود، بی اعتمادی هم دارد. عصبانی و تحقیرشده که هستیم، لازم است ناامید و خسته هم بشویم؟
🔻حرف نزنید؛ بروید انتقام بگیرید؛ هر وقت انجام شد، اعلام کنید؛ ما دست و بازوی شما را هم میبوسیم. شما ستون اعتماد و احساس امنیت و اقتدار ما هستید؛ اینکه گلایه میکنیم، از این روست که از کوچکترین ترکی بر این ستون بیم داریم. شما هم این بیم را داشته باشید!
۷ آذر ۹۹
#کبری_آسوپار
🇮🇷 حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
🔻روز جمعه و ساعتی پس از پیچیدن خبر ترور دکتر فخریزاده، کمالوندی سخنگوی سازمان انرژی اتمی گفت که هیچ اتفاقی برای هیچ یک از دانشمندان هستهای نیفتاده و همه در سلامت کامل هستند! این اولین اقدام رسانهای دولت روحانی پس از ترور شهید فخریزاده بود.
🔻در اقدام بعدی، دولت به رسانهها و نیز صداوسیما گفت و اعمال فشار کرد که از عنوان "دانشمند هستهای" برای این شهید استفاده نشود!
🔻امروز و پس از تصویب طرح مجلس علیه حضور ایران در برجام، ایرنا خبرگزاری رسمی دولت، ناگاه تصاویر تقدیر رییسجمهور از دکتر فخریزاده به دلیل نقش آفرینی در توافق هستهای را منتشر کرد تا بگوید طرح مجلس علیه برجام، علیه دستاورد خود شهید است!
🔻دولت روحانی، خون فخریزاده را وسط گذاشته و هر سو که نفعش است، آن را هزینه میکند. آنچنان که حسن روحانی هنگام اعلام توافق ژنو، فرزند شهید هستهای را در آغوش گرفت!
۱۱ آذر ۹۹ / استوری اینستاگرام
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
🔻زم تمام شد، اما شبکهای از خائنین همکار او در ایران بودند که هنوز خبری دربارهشان منتشر نشده است...
و این پرونده باید باز بماند.
🖇 asoupar
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝تحریف رهبری، ظلمی اصلاحطلبانه
🔻تیتر اصلی چند روزنامهی اصلاحطلب در روز پنجشنبه ۲۷ آذر ۹۹، پیرامون سخنرانی رهبری را ببینیم:
روزنامه شرق: "مقام معظم رهبری: اگر بتوان تحریمها را لغو کرد، یک ساعت هم نباید تاخیر کنیم"
روزنامه سازندگی: "رهبرانقلاب: در رفع تحریمها یک ساعت هم نباید تاخیر کنیم"
روزنامه آرمان: "در رفع تحریمها یک ساعت هم نباید تاخیر کرد"
روزنامه اعتماد: "نباید حتی یک ساعت در رفع تحریم تاخیر کنیم"
روزنامه همشهری: "اگر بتوان تحریم را رفع کرد، یک ساعت هم نباید تاخیر کرد"
🔻از این تیترهای رسانههای اصلاحطلب و حامی دولت، اینگونه برداشت میشود که نظر رهبری بر فوریت رفع تحریمهاست. اما آیا واقعاً اینگونه است؟
🔻جملهی شرطی و معترضهی رهبری پیرامون عدم تاخیر برای رفع تحریمها، با تحریف گسترده در روزنامهها و کانالهای تلگرامی و صفحات مجازی اصلاحطلبان مواجه شد. حضرت آیتالله خامنهای روز چهارشنبه گفتند که "رفع تحریم دست دشمن است" و "ما که خودمان نمیتوانیم رفع تحریم کنیم". مفهوم این جملات روشن است و آن اینکه ایشان انتظار سیاست و اقدامی غیر از تلاش برای رفع تحریمها از مسئولین کشور دارند. در ادامه البته تاکید میکنند که "نمیگویم دنبال رفع تحریمها نباشیم"، یعنی من که با رفع تحریمها مخالف نیستم، اما... و آنچه پس از این اما و اگرها میآید، اصل موضع رهبریست. جملات بعدی ایشان موید این نظر است که توانایی رفع تحریمها در ما وجود ندارد و در واقع، توضیح همان جمله است که ابتدا فرمودند؛ اینکه "رفع تحریمها دست دشمن است و ما خودمان نمیتوانیم". برای آنکه روشن شود مخالفتی با رفع تحریمها ندارند، میگویند که "اگر بتوانیم تحریم را رفع کنیم، یک ساعت هم نباید تأخیر کنیم. البتّه چهار سال است تأخیر شده، از سال ۹۵ بنا بوده همهی تحریمها یکباره برداشته بشود [امّا] تا الان نه فقط برداشته نشده، زیاد هم شده." مفهوم جمله روشن است؛ جمله شرطی و معترضهایست با لفظ "اگر" که یعنی نتوانستید تحریمی را "یکباره" لغو کنید، چهار سال از آن زمانی که رییسجمهور گفته بود "تحریمها یک باره لغو میشود" گذشته و تحریمها "زیاد" هم شده است. گویی رهبری برای سخنانشان در باب اینکه رفع تحریمها دست ما نیست، شاهد مثال میآورند؛ شاهدی از سخنانِ خود مدعیان تلاش برای رفع تحریم. حال دیگر چه وجهی دارد از رفع تحریمها و عدم تاخیر یک دقیقهای در صورت امکان آن بگویند، وقتی دیدیم و میدانیم و خود آقا هم میگویند امکان آن دست ما نیست؟ بله، وجهی ندارد و رهبری هم این را نگفتهاند، اما اصلاحطلبان با بریدن و تیتر کردن یک بخش از سخنان ایشان که بدون ذکر جملات قبلی و بعدی، معنای دیگری مییابد، خواستهاند بگویند که رهبر انقلاب نظر بر رفع سریع تحریمها دارند. آیا این ظلم به رهبری نیست که سخنان ایشان را با دیدگاه خودمان تغییر داده و حتی برعکس آنچه نظرشان بوده، نشان دهیم تا بگوییم رهبری با ما همراه است؟
🔻اصلاحطلبان و دولت تدبیر و امیدی که بر سر کار آوردند، برای درست نشان دادن سیاستهای خود در اداره کشور، از هیچ تحریفی رویگردان نیستند. وقتی توانستند از خونینترین قیام شیعه، درس مذاکره بگیرند، یا برجامی را که با عملیات رسانهای و چانهزنی در بالا و فشار از پایین، به نظام تحمیل کردند، به نام نظر کل نظام جا بزنند، دیگر تحریف یک جمله از رهبر انقلاب که لابد برایشان ساده است. گرچه که تحریف مواضع مهم یک فرد و نمایش چهرهای مخدوش از او، در واقع تحریف شخصیت اوست. هم از این روست که این نوشتار برای تذکر به اصلاحطلبان، این اساتید تحریف و خدایگان مصادره و تخریب شخصیت، حرفی ندارد، بر آنان برای رعایت اخلاق حرفهای حرجی نیست، به تحریف خو کردهاند، بارها تاریخ را هم به گونهای دیگر روایت کردهاند و شخصیتهای انقلاب را به نفع خود و با دروغ مصادره کردهاند؛ انتظاری از آنان نیست، اما این نوشته به مخاطب میگوید که فریب نخورد. تیترها حتی وقتی بازتاب سخنان شخص اول مملکت است، میتواند گزیدهای باشد که واقعیت را به گونهای دیگر و حتی برعکس نشان دهد و از سخنان رهبر انقلاب برای گذشتن از تلاش برای رفع تحریم، امر به تلاش برای رفع تحریم بسازد. از انتقاد رهبری به دولت، حمایت از دولت درآوردن، نامش کار حرفهای رسانه نیست، دروغگویی به مردم و ظلم به آقاست، فریب نخوریم.
🔗این یادداشت ۲۹ آذر ۹۹ با تیتر "تحریف زنجیرهای سخن رهبری به نفع تحریمها" در روزنامه جوان منتشر شده است.
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝"مارمولک" و کج فهمیها و کمی تأمل
فیلم سینمایی "مارمولک" ساختهی کمال تبریزی، صرفنظر از همهی حواشی عمومیاش، برای من یادآور دو اتفاق است. امشب که نظر صریح رهبری دربارهاش در خلال مستندی از سیما پخش شد، یادشان افتادم.
🔻اول/ آن روزها -اوایل دههی ۸۰- جوانی بودم در آغاز کار نویسندگی برای رسانه؛ دو سه سالی میشد برای هفتهنامه یالثارات الحسین -ارگان رسمی انصار حزبالله- گاهی چیزی مینوشتم و با پست میفرستادم. اختلاف مواضع زیاد بود، اما من با ادبیات خودم از رهبر و انقلاب مینوشتم و علیه خاتمی، رییسجمهور وقت؛ و طبیعتاً پذیرفته میشد، تا رسیدیم به اکران عمومی مارمولک؛ نوشتهام تایید نشد. مباحثهای طولانی و تلفنی بین من و آقای محتشم -دبیرکل انصار حزبالله- انجام گرفت و هیچ یک از موضع خود کوتاه نیامدیم و تمام. البته چه انتظاری داشتم من؛ زمانی که من در مدح "مارمولک" مینوشتم و بحث میکردم، زیرمجموعهی آقای محتشم با حمله و شلوغکاری مشغول پایین کشیدن فیلم از پردهی سینماها بودند!
🔻دوم/ مارمولک را با دو سه نفر از دوستان طلبهام در سینمایی پر تماشاگر دیدیم. سه نفرمان فیلم را پسندیدیم. من و فاطمه و زینب. در حوزه هم که بحث فیلم داغ بود و همه هم مخالف؛ فیلم را توهین به روحانیت میدانستند. فکر کردم حوزه جای مباحثهست و نظرات ما هم شنیده میشود، اما علاقه چندانی نبود و حتی برچسب حوالهمان شد به طعنه که روشنفکر شدهاید، حرمت روحانیت برای شما مهم نیست و... سر کلاس حرفم قطع شد تا استادمان که معمم هم بود، بتواند همهی توضیحاتش علیه مارمولک را بدهد. کسی نمیخواست ما را بشنود؛ همه یک صدا علیه نفوذ عوامل لیبرال و ضد روحانیت در سینما!
🔻امشب در بخشی از مستند "غیررسمی" که از تلویزیون پخش شد و در خلال دیدار رهبری با اهالی سینما، ایشان پس از اعتراض یکی از حاضرین به عدم سعه صدر مسئولین پیرامون ساختههای انتقادی، گفتند که به همه گفتهام و میگویم که نباید از نقد ناراحت شوند و بعد فرمودند: "در مورد آن فیلمی که تبریزی ساخته بود، فیلم مارمولک، به آقایون علما گفتم بجای اعتراض، استقبال کنید. بگید دستت درد نکنه که نشون دادی افرادی لباس ما را میدزدند. این کار خوبیست."
🔻نه که حالا بگویم کسی حق ندارد مخالف آقا فکر کند؛ نه، کسانی میتوانند خلاف نظر رهبری، نظری داشته باشند، نقد فیلم که دیگر بماند؛ اما نمیشود موافقانِ فیلمی را که ولیفقیه خوب میداند، آنها با طعنه روشنفکری و بی توجهی به لیبرالیسم برچسب بزنند. نمیشود خود را پرچمدار دین و انقلاب و ولایت بدانند و بعد کاشف به عمل بیاید که نظرشان مخالف نظر عالیترین مقام دینی و سیاسی کشور بوده است. خصوص که میدانیم رهبری به رعایت حرمت حوزه و روحانیت حساس هستند. حال بماند که آیا حقِ مخالف رهبری بودن را، برای دیگران هم قائل هستند یا نه، و باز بماند که حمله به سینماها اصلاً نه وجهی ندارد و نه بحثی.
🔻بعدتر سر اکران عمومی "من مادر هستم" از فریدون جیرانی هم، انصار حزبالله با همین کج فهمیِ سینماییاش جنجال راه انداخت؛ در سرمقالهی وطن امروز مطلبی نوشتم با تیتر "دایههای نامهربان" در مدح فیلم و تقبیح کار آنان. سر فیلم "آدم برفی" از داود میرباقری هم قبلاً چنین شده بود و نظر آقا چیز دیگری بود. کاش برخیها کمی در فهم سینمایی خود شک کنند؛ کاش شک کنند که شاید تصمیم سازان ما و مشاوران ما نفوذی باشند.
۴ دی ۹۹
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻شنیده بودم که میگفتند بعد از فلانی، روز خوش ندیدیم؛ اما حسش نکرده بودم. این یک سال اما با همهی ذرات وجودم درک کردم که ما پس از تو یک روز خوش ندیدیم سردار، یک روز خوش...
راهی ندارد که برگردی؟
خواب دیدم که فرج آمده در دولت عشق
باز فرماندهی قدس است سلیمانی ما
#بلندشو_علمدار
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝مصادره سردار
🔻در باب شخصیتهای ملی اغلب این خطر وجود دارد که توسط حامیانشان خواسته یا ناخواسته مصادره شوند. اما مصادره توسط منتقدین عملکرد و مواضع آن شخصیت، نوعی فرصت طلبی سیاسیست که هر کسی در دنیا از عهده آن برنمیآید، اما در ایران، اصلاحطلبان مهارت کافی در انجام آن دارند. اصلاحطلبان میتوانند سالهای متمادی منتقد سیاستهای یک نفر باشند و حتی اقدام به تخریب شخصیت او کنند، اما وقتی مردم را حامی او دیدند یا حمایت از آن شخصیت را راهی برای تامین منافع و مطامع سیاسی و جناحی خود دانستند، جهت مواضع خویش را بی سر و صدا! بچرخانند و همراه موج مردمی شوند یا از مردم بخواهند به اویی رأی دهند که تا دیروز مخاطب دشمنی اصلاحطلبان بود. مثال بارز چنین رویدادی نگاه اصلاحطلبان به آیتالله هاشمی رفسنجانی بود. روزی آنچنان تخریبش میکردند که حتی او را قاتل میخواندند و مجبورش کردند از نمایندگی مجلس ششم انصراف دهد و روزی دیگر تقدیسش کردند و به همانی رأی دادند که او گفت.
🔻و اما بعد، قاسم سلیمانی از پی سالها مجاهدت خالصانه در مسیر اسلام و برای امنیت همه مستضعفین جهان در برابر استکبار و نیز قدرتافزایی ایران در منطقه و تبدیل ایران به بازیگری تاثیرگذار در سیاست بینالملل، بحق توسط مردم ایران به عنوان یک «قهرمان» مورد تقدیس و تقدیر قرار گرفت. عیان است و همه میدانند که شخصیت سیاسی او فراتر از «اصولگرایی» و «اصلاحطلبی» بود. آنچنان که رهبر معظم انقلاب در مورد او میفرمایند: «[شهیدسلیمانی] اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن به شدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ این را بعضیها سعی نکنند کمرنگ کنند»
🔻و مشکل همین جاست که برخی تلاش میکنند انقلابیگری قاسم سلیمانی را کمرنگ کنند یا او به سود شخصیتهای مطرح اصلاحطلب و مشخصاً برای یک فرد یعنی محمد خاتمی مصادره کنند. حال آنکه شأن سردار اجل است حتی از مصادره به سود یک جناح، چه رسد هزینه کردن او برای سفیدسازی و تبرئه یک فرد؛ به ویژه اکنون که زبانِ زمینی سردار دیگر اجازه سخن ندارد و او در آسمانهاست.
🔻جواد امام، فعال سیاسی اصلاحطلب برای حمایت از مرادش، محمد خاتمی میگوید که: «من هیچگاه واکنشی منفی از قاسم سلیمانی نسبت به آقای خاتمی نشنیدم و همواره دوستانی که با ایشان ارتباط مستقیم داشتند، خاطرنشان میکردند که سردار سلیمانی همیشه به نیکی از سیدمحمد خاتمی یاد میکرد و از اتفاقاتی که افتاده و برخوردهای ناصوابی که با آقای خاتمی شده، خشنود نیست و حتی ابراز گله مندی و تاسف میکند. بنابر شواهدی که سراغ دارم آقای سلیمانی در هیچ جایی، مطلبی یا رفتاری که دال بر نفی شخصیت و سرمایهای نظیر آقای خاتمی باشد به کار نبرده است.»
🔻سال ۷۸ و پس از ضعف عملکرد دولت اصلاحات، تنی چند از فرماندهان عالی رتبه سپاه به محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت نامه نوشتند و از بی اعتنایی دولت به «حرمتشكني و توهين به مباني اين نظام و حرمت ولیفقیه» در غائله کوی دانشگاه گلایه و برادرانه تاکید کردند که «کاسهی صبرمان به پايان رسيده و تحمل بيش از آن را در صورت عدم رسيدگي، بر خود جايز نميدانيم.» جواد امام فراموش کرده که آن نامه که اصلاحطلبان آن را «کودتای سپاه علیه دولت اصلاحات» نامیدند، به امضای قاسم سلیمانی، فرمانده نیرو قدس سپاه هم مزین بود. نه اینکه بگوییم او جناح خاصی داشت که از اساس، آن نامه سال ۷۸ فراتر از دسته بندیهای سیاسی و به حمایت از انقلاب و نظام و ولیفقیه بود و لاغیر؛ اکنون هم تنها جناح حاج قاسم، جناح انقلاب اسلامی و ولایتفقیه است. اصلاحطلبان میگویند نباید او را مصادره کرد، اما گویی منظورشان این است که از قاسم سلیمانی نگویید تا ما راحتتر بتوانیم مصادرهاش کنیم!
🔻اسحاق جهانگیری هم تلاش کرده که سردار سلیمانی را حامی خاتمی جا بزند و از تلاش سردار برای حل ماجرای خاتمی گفته است. تلاش برای حل اختلافات داخلی البته قابل تحسین است، اما از آن، حمایت از خاتمی درنمیآید. از سویی دو نکته هم حایز اهمیت است؛ اولاً اصلاحطلبان با سیاستهای منطقهای ایران و خصوصاً سیاست ایران در جنگ سوریه که قاسم سلیمانی مجری آن بود، مخالف بودند؛ ثانیاً چگونه که تا وقتی سردار سلیمانی در میان ما بود و امکان رد و تایید این ادعاها را داشت، اصلاحطلبان حرفی نمیزدند و از نسبت میان سردار و خاتمی نمیگفتند؟ سردار که به جهانی دیگر رفت، یادشان افتاد که مواضع جدید بگیرند، چون میدانند او در عالم ماده نیست و نمیتواند از مسیر مادی، این ادعاها را رد کند؟ مصادره یک قهرمان به نفع خود ظلم است، نسبت دادن بی دلیل و سند مواضع به او پس از سفر اخرویاش، ظلمی دیگر.
روزنامه جوان
۱۵ دی ۹۹
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝جهانگیری و نمدی بی کلاه
🔻اسحاق جهانگیری باز هم قهرمانانه به میدان آمده و باز هم از «روزهای خوش» و «گشایش» میگوید. او میگوید که: «من روزهای خوشی برای کشور پیشبینی میکنم... امیدوار هستم مردم طعم شیرین مقاومت را بچشند و ...» مبهم، انتخاباتی، بی سند؛ این خلاصهی همهی آن چیزیست که میتوان در وصف و تحلیل آنچه جهانگیری گفته، نوشت.
🔻اول بار نیست که جهانگیری در قامت یک قهرمان و همچون کسی که منتظر است به او «مژدگانی» دهند، ظاهر میشود. اما در واقع امر، نه تنها روزهای خوش فرا نرسید، بلکه اوضاع بدتر و بدتر هم شد. «دلار جهانگیری» معروف شد، اما آنچه از آن برای مردم باقی ماند، بر باد رفتن صدها میلیون دلار ارز کشور به نرخ دولتی بود که علاوه بر اذعان خود حسن روحانی که در برههای ذخیرهای ارزی کشور به «صفر» رسید، بازار سرمایه را بهم ریخت و نرخ دلار را بیش از ده برابر کرد!
🔻دلار جهانگیری قرار بود چه کند؟ اوضاع اقتصادی کشور را بهبود بخشد؟ شاید در نگاه دولت چنین چیزی بوده، اما جهانگیری وقتی آن شب با افتخار، اعلان کننده خبر دلار ۴۲۰۰ تومانی شد و روزنامههای اصلاحطلب وقتی تیترهایی قهرماننشان برای او میزدند، چشم به دورنمایی دورتر و متفاوتتر داشتند. آنها تلاش کردند خط قهرمان سازی جهانگیری را که از انتخابات ۹۶ پیریزی کرده بودند، با دلار جهانگیری دنبال، و زیرساختهای حضور او در انتخابات ۱۴۰۰ را فراهم کنند. او قرار بود و گویا همچنان برای برخی، چنین قراری وجود دارد که ابرقهرمان ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۸ اصلاحطلبان باشد. اما همانطور که چند ماه پس از انتخابات ۹۶، وقتی موج پشیمانی از رأی به روحانی بالا گرفت، دیگر مدافع پوششی بودن جهانگیری افتخار نبود، کشتی افتخار دلار جهانگیری هم پس از چندی به گل نشست و دریای ایران را آلوده کرد.
🔻از این رو بود که اصلاحطلبان حامیِ جهانگیری کوشیدند حساب او را از دولت جدا کنند و همه آنچه را به ویرانه و آوار انجامیده بود، فقط کار دولت بدانند به گونهای که گویی جهانگیری در این سالها حتی یک بار از میدان پاستور رد هم نشده است! نمایشی هم اجرا شد که او حق تغییر منشیاش را هم ندارد و نگفتند پس این کرسی معاون اولی رئیسجمهور را برای چه اشغال کرده و چرا استعفا نمیدهد و عطای این مسئولیت بی اختیار را به لقایش نمیبخشد؟! کدام معاون اول دولت که هیچ، کدام مدیر درجه چندم در شرکتی کوچک است که اختیار برکناری منشیاش را نداشته باشد و برای خود شخصیتی حداقلی قائل باشد و از آن سمت کنار نکشد؟
🔻حالا باز هم جهانگیری آمده تا قهرمان جشن مقاومت باشد و با طعنه به مخالفانی توهمی، بگوید که: «امیدواریم کسانی که بیخود برای خود تصوراتی دارند، بگذارند مردم طعم شیرین مقاومت را بچشند.» پشتوانهی این ذوق زدگی، نه عملکرد خود و نه اتکای به درون است؛ آنچه این هفتهها تغییر کرده و جهانگیری را برای ۱۴۰۰ امیدوار، روی کار آمدن دموکراتهای آمریکاییست. کسانی که دولتمردان اصلاحطلب روی ادب و هوششان حساب کردهاند تا به نوعی رفتار کنند که پاداش ماهها حمایت اصلاحطلبان از آنان، محاسبه شده باشد. کم نبوده که، رسانهها و تریبونهای خود را ماهها ستاد انتخاباتی جو بایدن کرده بودند!
🔻درخت جهانگیری اما بی ثمر است. ۸ سال بر مسند قدرت بوده و مسیرهای رفتهاش به پشیمانی انجامیده و حالا چگونه طرحی نو براندازد؟ او باید بگوید کدام طرح را برای اداره دولت داشته که ارائه داده و پذیرفته و اجرایی نشده که حالا خود میخواهد کاندیدای ۱۴۰۰ و مجری سیاستهایش باشد؟ او هیچ ندارد؛ نه طرحی و نه ایدهای؛ که اگر داشت در این ۸ سال معاون اولی، باید چشمهای از آن را میدیدیم. نه آنکه در نهایت برسد آنجا که من حتی اختیار برکناری منشیام را هم ندارم!
🔻مقاومت اگر جشنی هم دارد، میزبانش جهانگیری و روحانی نیستند که ایده آنان نه مقاومت، بلکه مذاکره و سازش بود. لذا طعنهاش هم بومرنگیست که به او و همکارانش در دولت روحانی برمیگردد؛ آیا شما مجری مقاومت بودید که اکنون میزبان جشن مقاومت شدهاید؟
🔻از ارز ۴۲۰۰ تومانی جهانگیری، طنز ساختههای مجازی برای او باقی ماند و از آن کاندیداتوری انصرافی و دفاعیاش، لقب «کاندیدای پوششی»؛ و شد ضربهگیر دولتی که از همان سال ۹۶ مدافعانش پشیمان از حمایت او شدند و آن همه دفاع او از روحانی، در سالهای بعد، برایش کلیپهایی را به ارمغان آورد که جملات او علیه رقبای روحانی و وعده وعیدهای برآورده نشده انتخاباتیاش را یادآور میشد. این وعده روزهای خوش هم نمدی نیست که برای جهانگیری کلاهی درآورد. نه بایدن کسیست که صورتحساب خوش خیالیهای این جماعت را نقد کند و نه جهانگیری میان مردم وجههای دارد. آبرومندانه آن است که تا بهانهی طنزهایی چندباره برای فضای مجازی نشده، خود محترمانه خوش خیالی را کنار بگذارد.
روزنامه وطنامروز
۱۱ بهمن ۹۹
#کبری_آسوپار
@hizbollahsyberi
🔻یک نهادی گزارش نادرست در مورد خانواده لاریجانی داد و پخش غیررسمی کدهای آن باعث تهمت به لاریجانی در رسانهها و فضای مجازی شد؛ اما آن گزارش ملاک نظر شورای نگهبان قرار نگرفته است. حال چه کسی باید جبران کند؛ رهبری و شورا، یا نهاد مربوطه و رسانهها که الان در شلوغی حملات به شورا مخفی شدهاند؟
🖇 #کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝من و پسرک فال فروش و قاسم سلیمانی و احمدشاه مسعود!
🔻روی صندلی قطار مترو داشتم با موبایلم ور میرفتم که پسرک فال فروش، موقع رد شدن، صفحهی گوشیام را دید. کنارم ایستاد، پرسید عکس کی بود روی گوشیت؟ من هنوز جواب نداده بودم و مشغول تعجب کردن بودم که باز گفت: روشن میکنی گوشیتو که باز ببینم عکس رو؟ روشن کردم و گفتم: بله، عکس قاسم سلیمانیست. با دقت نگاه کرد. گفت: چرا عکسش رو گذاشتی اینجا؟ دوسش داری؟
🔻راستش خندهم گرفت؛ گاهی چقدر توضیح دادن بدیهیات سخت است. خصوصاً وقتی با ادبیات سیاسی خو گرفتهای و حالا سوال سیاسی را بی مقدمه، یک پسرک ده ساله میپرسد که نمیدانی چقدر با فضای ملی و سیاسی آشناست. گفتم بله، دوستش دارم. و پسرک خودش کار من را راحت کرد وقتی گفت: شماها قاسم سلیمانی رو دوست دارید، چون کشورتون رو نجات داده... تازه به چشمهایش دقیق شدم؛ از پشت ماسک که صورتش معلوم نبود. اما چشمهای بادامیاش نشان میداد که اهل افغانستان است.
گفتم: خودت که بلدی ماشاالله. گفت: خواهرم یادم داده، ما هم داریم از این آدمها، یک نفر که کلاه پنجشیری سرش میگذاشت (و دستش را برد بالا و دور سرش چرخاند که مدل کلاه را نشانم بدهد، لابد با خودش میگفت این چه میداند کلاه پنجشیری چیست!) فهمیدم احمدشاه مسعود را میگوید، ولی اسمش را یادش رفته بود. گفتم: احمدشاه مسعود؟ ذوق کرد و برق چشمهایش را دیدم از اینکه منِ ایرانی، احمدشاه مسعودِ آنها را میشناختم. انگار میخواست جلوی عکس قاسم سلیمانی روی گوشی من پز بدهد که بعله، افغانستان هم از این مردانِ مرد دارد. چه میدانست که من مدتی را با کتاب خاطرات همسر احمدشاه مسعودشان زندگی کردهام. (احمدشاه مسعود به روایت صدیقه مسعود)
🔻مسافرهای کمی توی قطار بودند و متعجب از دیالوگهای بین من و پسرک فال فروش، نگاهمان میکردند. گفتم: احمدشاه مسعود را هم کشتند. فکر کنم تو هنوز بدنیا نیامده بودی. گفت: بله، خواهرم به من گفته، و گفته که میخواست کشورم رو نجات بده، با بمب کشتنش...
🔻گفتم: متولد تهرانی؟ گفت: من افغانیامها. گفتم: متوجه شدم، ولی ایران به دنیا اومدی؟ گفت: نه، افغانستان. دو سالهم بود که اومدیم اینجا.
🔻پسرک هنوز فخر فروشیاش تمام نشده بود انگار. گفت: تو گوشیت میزنی احمدشاه مسعود که بالا بیاد و ببینم؟ گفتم: بله. دستهی فالهایش را گذاشت کنار من و گفت: خواهرم واگن بغلیست، برم بگم این ایستگاه پیاده نشه.
تا بیاید، احمدشاه مسعودش روی گوشی من بالا آمده بود. و از بخت او، سومین عکس، تصویری فتوشاپی از احمدشاه مسعود و قاسم سلیمانی کنار هم بود تا من حرف پسرک را در همسانی قهرمانانمان باور کنم. ذوق کرد، فخر فروشی زیبایش کامل شده بود و غرور ملی در چشمهایش هویدا؛ احمدشاه مسعودِ آنها، کنار قاسم سلیمانیِ ما. ما و آنهایی که دروغین است؛ ساختگیست:
هر کجا مـرز کشیدند، شما پُل بزنید
حرف تهران و سمرقند و سرپُل بزنید
مشتی از خاک بخارا و گِل از نیشابور
با هم آرید و به مخروبـهی کابل بزنید
داشتیم به ایستگاه فردوسی میرسیدیم و باید پیاده میشدم. فقط رسیدم که از پسرک خواهش کنم یاد گرفتن سواد را جدی بگیرد و او هم سعی کرد قول بدهد.
🔻بچههای این سرزمین، قهرمان دارند، اگر تروریستها و حامیانشان بگذارند. پسرک روزم را چراغانی کرد، از او فالی خریدم و پیاده شدم، اما بعد دلم سوخت که کاش گفته بودم خواهرش بیاید و این معلمِ قهرمانشناسیِ پسرک را میدیدم. حواسم رفت پی ظلمی که دولتهای مستکبر برای کودکان این منطقه رقم زدهاند و از دیدن خواهرش جا ماندم. این کودکان هر کدام یک قهرمان هستند، اگر کسی هر روز برایشان طالبان و القاعده و داعش و چه و چه نسازد و به جان زندگیشان نیندازد. پسرک بلد بود سیاست را؛ وطنپرستی اول و آخر سیاست است.
📍پینوشت: میدانم سردار سلیمانی قابل قیاس با هیچ مجاهدی نیست، و میدانم نقدهایی به عملکرد احمدشاه مسعود وارد است؛ اما تحلیل سیاسی که ننوشتم؛ پای غرور ملی پسرکی ده ساله ماندم. پای درس قهرمانشناسی و وطنپرستی. حاج قاسم هم خودش را سرباز میدانست، همین.
روزنامهی جوان
۹ مهر ۹۹
#کبری_آسوپار
🏴🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
ایران وقتی با یک تروریست، مثلاً عبدالمالک ریگی مواجه میشود، او را دستگیر، بازجویی، تخلیه اطلاعاتی، محاکمه و در نهایت به جرم محاربه اعدام میکند و البته غربیها و سازمانهای بینالمللی همان زمان به وجود حکم اعدام در ایران اعتراض میکنند.
اما فرانسه و آمریکا متمدن هستند؛ حکم اعدام ندارند. در واقع فرد زندهای وجود ندارد که بخواهد حکم اعدام بگیرد؛ آنها تروریستها را در صحنه میکشند!
۳۱ تیر ۹۵
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝استقبال اصلاحطلبان از خودکشی جامعه!
🔻تیترهایی که رسانههای اصلاحطلب برای پوشش خبری خودکشی کیومرث پوراحمد انتخاب کردهاند، نشان میدهد، نگاهی منفی به نحوه مرگ او ندارند و حتی میتوان گفت به نوعی از این مدل مرگ، یعنی خودکشی استقبال و جامعه را به آن دعوت کردهاند!
🔻«مرگ خودخواسته هنرمند» یک تیتر مثبت در مورد یک واقعه تلخ و بسیار منفی است. هم عبارت «خودخواسته» در دنیایی که اصالت را به خواست فرد میدهد، مثبت است و هم پسوند «هنرمند» در فضایی که هنرمندان در مقام سلبریتی و بلاگر، صاحب نفوذ در افکار بخشی از جامعه هستند، یعنی تبلیغ یک عمل منفی. آیا روزنامه اعتماد تبعات چنین تیتری را نمیداند؟ میشود که نداند؟!
🔻روزنامه اعتماد علاوه بر این تیتر یک وحشتناک، در یادداشتی به قلم یک روزنامهنگار سینمایی، پوراحمد را به دلیل اقدام به خودکشی و منتظر قضا و قدر نماندن، «شجاع» دانسته است. تعریف شجاعت، ترسیدن از زندگی و ناتوانی در ادامه راه است؟ آیا این تقدیس خودکشی، نباید ناظران امر به تذکری حقوقی به این رسانه برساند؟
🔻در صفحه یک روزنامه آرمان ملی وضعیت بدتری را هم شاهد هستیم. اول آنکه تیتر یک روی عکس کیومرث پوراحمد، «بوسه کیومرث به مرگ» است که تیتر زیبایی! برای خبر دادن از یک خودکشی محسوب میشود؛ دوم هم آنکه ذیل همین تیتر، تیتری دیگری هم به همین موضوع خودکشی پرداخته است: «همهمان خستهایم» گویی همه را با هم دعوت به خودکشی کرده است!
🔻شرق هم به جای پرداختن به موضوع، با کلیدواژه خودکشی، ترجیح داده اینگونه بنویسد که «مرگ خودخواسته را انتخاب کرد» انتخاب کردن یک امر مثبت و داشتن اختیار انتخاب یک حق است. وقتی برای پایان دادن به زندگی از عبارت «انتخاب کردن» استفاده میشود، یعنی نقابی مثبت بر یک قتل زدهایم.
🔻فرامتن همه این تیتر و عکسها هم قهرمان سازی از یک اقدام خلاف سلامت روان است. از این منظر، بیراه نیست اگر ادعا کنیم که نوع پوشش خبری خودکشی کارگردان قدیمی کشورمان در رسانههای اصلاحطلب، به شدت خلاف آرامش و سلامت روانی جامعه و مشوق خودکشی است و این همان چیزی است که باید متولیان نظارت بر مطبوعات را حساس کند که نمیکند!
🔻چرا ناظران بر رسانهها، به این موارد حساس نمیشوند، اما با موارد سیاسی به مراتب کمتر از این، سریع واکنش نشان میدهند؟ چون تجربه میگوید به امور سیاسی، بسیار بیش از امور فرهنگی و اجتماعی حساس هستند. اولویت را بر سیاست گذاشتهاند و روان جامعه را رها کردهاند.
🔻انجمن علمی روانپزشکان ایران هم بیانیه صادر کرده و تذکر داده که خودکشی قابل تقلید است و از فرد خودکشی کرده، نباید قهرمان ساخت، اما در عین حال چنان در همان بیانیه، ناامیدی به روان جامعه تزریق میکند که راهی جز خودکشی باقی نمیماند!
🔻بازیگرانی هم به تحسین اقدام پوراحمد پرداختهاند و حتی حاکمیت را مقصر دانستهاند. آن بخش تحسین خودکشی را باید جدی گرفت که افسردگی شخصی را به مدد شهرتی که دارند، به دل جامعه میریزند و باید به جوان ایرانی، نهایت کار و افکار این جماعت را نشان داد که به کجا میانجامد تا فریب ویترین پر زرق و برق زندگی این جماعت را نخورند. آن بخش سیاسی هم مهم نیست؛ مخالفت با حکومت و سیاهنمایی از جمهوری اسلامی و مقصر دانستن حکومت در امور شخصی خود، بخشی از ژست هنری و روشنفکری آنهاست. اصل ماجرا این است که کسی از قبیله آنها، کاری کرده است و آنها طبق اصل قبیلهگرایی که همیشه دارند، خود را موظف به دفاع از او به هر قیمتی میدانند.
🔻این میان، آنچه چوب حراج بر آن زده است، سلامت روان یک جامعه است که گویا برای هیچکس مهم نیست.
۱۸ فروردین ۴۰۲
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
🔻مشکل ما با ظریف فقط در تئوریهای او نیست، حتی اگر تئوری ظریف را بپذیریم هم، باز تغییر مسیر دیرینه امریکا در تعامل با ایران، از دشمنی به دوستی و به راه آوردن دموکراتها با چند بار نشست و برخاست و قدم زدن کنار رودخانه، هدفی فراتر از امکانات و خیلی شعاریتر و حرکتی آرزومندانهتر و البته خسارتبارتر از هر آرزوی دیگری بود که از طریق همین محمدجواد ظریف به متن سیاست خارجی کشور آمد.
🔻یادداشتم در روزنامهی جوان را بخوانید لطفاً:
http://www.javann.ir/004sGV
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝این سکوت شأن بنیانگذار انقلاب اسلامی نیست
🔻غروب شب تاسوعاست و هر جای تهران گذر کسی بیافتد، هیئتی، دسته عزایی، ایستگاه چای و شربتی، صدای روضهای و نشانی از ایام سوگواری سالار شهیدان و یارانش به چشم میخورد.
به در نگهبانی نزدیک میشویم، فضا ساکت و با نور کمی است. اجازه ورود با خودروی شخصی نمیدهد. نگهبان میگوید باید بروید بیرون، دور بزنید، مجدد از در شمالی وارد پارکینگ شوید و ماشینتان را آنجا پارک کنید. میگوییم همینجا پشت در پارک کنیم؟ میگوید اینجا امنیت ندارد! یاللعجب، پشت در ورودی حرم بنیانگذار انقلاب اسلامی امنیت برای گذاشتن ماشین نیست؟!
🔻ماشین را میگذاریم و میرویم داخل، ده دقیقهای پیادهروی دارد. مغازهها باز هستند. مثل یک شب عادی وسط هفته و هیچ خبری از هیچ تغییری نیست که نشان دهد در شب تاسوعا هستیم. افراد اندکی در محوطه حضور دارند. اغراق نیست اگر از وصف «سوت و کور» استفاده کنیم، نه صدای نوحه و روضهای، نه خیرات و نذری، نه دسته عزایی و نه مراسم درخوری؛ آن همه وسعت صحنها را انگار خاک مرده پاشیدهاند، تا چشم کار میکند، خبری نیست. اینجا حرم مطهر امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی در شب تاسوعاست!
🔻داخل میشویم. جمعی سربازان ارتش جمهوری اسلامی با طبل و سنج، مرتب و نظامیوار مشغول عزاداری هستند و مردمی اندک هم که اغلب مسافران اتراق کرده در حرم هستند، با مداحی و سینهزنی آنها همراهی میکنند. کمی بعد سربازان بیشتری را میآورند و سید علی خمینی، نوه امام هم به جمع میپیوندد و سید محمدحسن ابوترابی، امام جمعه هم به عنوان سخنران پشت تریبون میرود.
🔻باقیاش چه اهمیتی دارد؟ همینها کافی است که بدانیم تولیت حرم امام خمینی (ره) برنامه خاصی برای شب تاسوعای این حرم نداشته و مردم تهران هم مطلع از این بی برنامگی، هر جایی را برای شرکت در مراسم عزای اباعبدالله انتخاب کردهاند جز حرم امام را! و اگر برنامهریزی ارتش نبود، همان برنامه مختصر هم نبود.
🔻مسافران اما از این بی برنامگی مطلع نیستند و شب تاسوعا در بدو ورود به تهران از سمت جنوب، حیاط حرم امام را برای اتراق شبانه انتخاب کردهاند و حالا به امید مراسمی همچون همه اماکن مذهبی کشور به زیارت امام آمدهاند، اما...
🔻مردم برای نذری در عزای سیدالشهدا شرکت نمیکنند، اما رسم مهماننوازی این ملت نمیگذارد عزادار امام حسین بی بهره از سفره احسان بماند. بذل خیرات هم رسم دیگری افزون بر آن است و اصلاً حرم رهبر و بنیانگذار حسینیترین انقلاب تاریخ نه، و حسن خمینی هم نه تولیت حرم که صرفاً نوه –یا همان یادگار یادگار امام- باشد و فرض که آنجا فقط مزار پدربزرگی باشد قابل احترام برای مردم یک منطقه، حداقل شربتی به خیرات تاسوعا و عاشورا، بدرقه مسافران تشنه از گرمای تابستان آن مزار میشد، نباید نمیشد؟!
🔻یادمان بیاید که وقتی پس از تکمیل کار ساخت حرم، گلایه و اعتراضات بالا گرفت که این سنگهای پر زیور و نقش و نگار مطابق سبک زندگی امام مستضعفان نیست، دفتر حفظ و نشر میگفتند آنجا برای مردم ساخته شده و برای آسایش مردم هر کاری باید کرد. هر کاری کردن فقط سنگ چیدن و تشریفاتی کردن حرم امامی بود که از مال دنیا و زندگی پر زرق و برق گریزان بود؟!
🔻البته به جمیع مادحین و منبریهای معروف تهران هم انتقاد است که مجلسی را به حرم امام ببرند و آن سکوت را به رونق بکشانند. هم فکران اصلاحطلب حسن خمینی که هر روز فقط ایراد میگیرند فلان مداح چرا فلان حرف را زد، شعرش خوب نبود و کذا و کذا، خود که کاری نمیکنند؛ اما خادمان انقلابی و حزباللهی اهلبیت چرا برای این سکوت حرم امام انقلاب کاری نمیکنند؟ حرم امامی که حاصل عمرش تغییر یک رژیم شاهنشاهی و تاسیس یک نظام جدید و اسلامی بود، باید مرکز کار فرهنگی باشد.
🔻۱۴ خرداد ۸۹ و در مراسم سالگرد بنیانگذار انقلاب اسلامی، جمعیت با شعارهای پیاپی اجازه صحبت به سید حسن خمینی را نداد. از او بخاطر مواضعش در سال ۸۸ و موضوع فتنه، ناراحت بودند. آن کار البته اشتباه بود، احترامها باید حفظ شود و اعتراض هم به نحوی دیگر(؟!) ابراز شود، اما کیفیت خدمترسانی به زائران امام خمینی در بیست و یکمین سالگرد رحلت ایشان، به گونهای بود که گویی امام تازه از میان ما رفتهاند و همین آن اعتراضات را بیشتر لباس توجیه میپوشاند.
🔻برخی گفتند جمع اندکی شعار دادهاند، اما من آن روز در صحن بیرونی و غیر از جایی که مراسم اصلی و تریبون سخنرانی بود، روی زیراندازی بر خاک و گل! نشسته بودم. همراه مردم شعار ندادم، اما دیدم که قریب به اتفاق مردم ایستاده بودند و شعار میدادند و جمع اندک نبودند. دیدم که وضوخانهها اندک، صفها طولانی و مردم هلاک از گرما بودند و موقع بازگشت هم در مترو زیر دست و پا ماندند. کسی دشمنی با حسن خمینی ندارد، اما این شأن امام و حرم امام و زائران امام نیست.
روزنامه جوان
۷ مرداد ۴۰۲
#کبری_آسوپار
📝قاب درماندگی براندازان
🔻خبر دیگر عجیب هم نبود؛ جمعی از روزنامهنگاران و خبرنگاران فعال در رسانههای فارسیزبان ضدایرانی به دیدار گیلا گاملیل، وزیر اطلاعات رژیمصهیونیستی رفتهاند. این دیدار در لندن، پایتخت انگلیس انجام شده است.
🔻دویچهوله فارسی مینویسد: «دیدار یادشده بخشی از کمپین چندماهه این مقام ارشد اسرائیلی برای ایجاد کانالهای ارتباطی با گروههای تبعیدی ایرانی، همزمان با نزدیکشدن به یک سالگی اعتراضات سراسری علیه حکومت ایران است.»
🔻خیلی روشن بیان میشود که دولت صهیونیستی مستقر در سرزمینهای اشغالی فلسطین اراده کرده تا از گروههای برانداز ایرانی حمایت کند و این اراده او بیکموکاست از سوی براندازان مورد پذیرش و حتی استقبال قرار میگیرد و در مرحلهای از عملی شدن این خواسته، بروز بیرونی آن انتشار تصاویر این دیدار است.
🔻پیش از این، رضا پهلوی به عنوان یکی از لیدرهای براندازان به اسرائیل رفت و با همین وزیر هم دیدار کرد تا معلوم شود براندازان کارفرمای جدید دیگری هم به لیست کارفرمایان خارجی خود اضافه کردهاند.
📝بزم تطهیر اسرائیل
🔻اصل دیدار یک امر است و انتشار تصاویر دیدار آن یک امر دیگر. ایران در طول سالها خائنان زیادی را به چشم خویش دیده است که با دشمنان این سرزمین پیمان بستهاند. خیلی از آنها خواستهاند این همکاری پنهان بماند، اما اسرائیلیها برای بازسازی چهره خود از یک رژیم تروریستی و فرقهای بنیادگرا به دولتی دموکراسیخواه و دلسوز نیاز دارد تا تصاویری غیر از ترور و آدمکشی و پیکر بیجان کودکان فلسطینی ذیل کلیدواژه «اسرائیل» در ذهن مخاطب بیاید.
🔻اینگونه است که اراده وزیر اطلاعات اسرائیل در میانه اعتراضات داخلی و تجمعات چنددههزار نفری صهیونیستها در تلآویو، به این تعلق میگیرد که با گروههای مخالف جمهوری اسلامی ایران کانال ارتباطی بگیرد. طبعاً بخشی از این ارتباطات به تعامل با فعالان رسانهای شاغل در رسانههای فارسیزبان غربی میپردازد، اما اصل ارتباط که پیش از این هم بوده... اینجا دیگر اصل ارتباطداشتن مهم نیست، باید این ارتباط علنی شود و این فعالان رسانهای بپذیرند تصاویر حضورشان در این نشست منتشر شود تا تصاویر بتواند القا کند که اسرائیل به فکر مردم ایران است و برای کمک به مردم مسیر رسانه و فرهنگ را میرود و آنگونه که ایران میگوید نیست که صهیونیستها تروریست باشند و بروز اراده ضدایرانیشان از مسیر ترور باشد.
آنها با لبخندهای دیپلماتیک و شادی مصنوعی و رضایت اجباری سر میزی نشستهاند که کرسی رأس آن در اختیار وزیر اطلاعات رژیمی کودککش است تا حضور آنها بهانه تطهیر صهیونیستها شود و وزیر اطلاعاتشان بگوید: «مردم اسرائیل در کنار مردم ایران ایستادهاند. زمانی که ولیعهد رضا پهلوی از اسرائیل دیدن کرد، ما باهم پیام آزادی و امید را به میلیونها ایرانی فرستادیم.»
🔻شاید خواسته زیادی هم نیست؛ آن سو کمک بیشتری میدهد و این سو هم ابزار تبلیغاتی اسرائیلیها میشود. فعالان رسانهای ضدانقلاب به خوبی از عمق جنایات رژیمصهیونیستی در جهان و به ویژه علیه مردم فلسطین آگاه هستند. آنها به خوبی میدانند صهیونیستها برای مبارزه با پیشرفت مردم ایران، دانشمندان هستهای ایران را ترور کردند و دستشان به چه خونهایی آلوده است، اما دیگر همه چیز را باختهاند، آن قدر در ماندهاند که دیگر حتی مهم نیست برچسب دیدار با وزیر صهیونیستی هم روی پیشانیشان بخورد. تا دیروز حداقل در ظاهر، فقط گروههایی بودند که وابسته به کشورهای غربی بودند، حالا همان نقاب ظاهری را هم کنار گذاشتهاند و دست دوستی به کسانی دادهاند که میخواهند ایرانی روی کره زمین نباشد.
📝شبیه رجوی
🔻ایران و رژیمصهیونیستی گرچه نه مستقیم، اما در جنگ با همدیگر هستند و دست دوستی دادن به صهیونیستها یادآور تصویر دست دادن مسعود رجوی با صدام است، در حالی که ایران و عراق در جنگی سنگین به دلیل تجاوز ارتش بعثی به خاک ایران بودند.
🔻مسعود رجوی هم باخته بود؛ ترورها راه به جایی نبرده بودند، مردم با جمهوری اسلامی مانده بودند، تلاشهایشان بینتیجه مانده بود و برای مبارزه با جمهوری اسلامی مدام به در بسته خورده بودند و از سویی بیسرزمین هم شده بودند، لذا تن به وطنفروشی و ملتفروشی دادند و با کسی وارد همکاری شدند که میخواست ایرانی روی زمین باقی نماند.
🔻اینکه ۳۷ سال پس از آغاز آن خیانت، رجوی کجاست، دارودسته تروریستهای فرقه او کجا هستند و ایران و ملت ایران کجاست، نشانی خوبی است برای امثال ژیار گل (بیبیسی فارسی)، آرش سیگارچی (صدای امریکا)، نازنین انصاری (کیهان لندن) و پانتهآ مدیری و علیاصغر رمضانپور (اینترنشنال) که حالا در دیدار با وزیر اطلاعات رژیمصهیونیستی حاضر شدهاند و به انتشار خبر و تصاویرش هم تن دادهاند.
۱۹ شهریور ۴۰۲
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
🔻شهرک نشینانی که مردم اسراییل معرفی میشوند، شهروند نیستند؛ بخشی از تروریسم صهیونیستها هستند. آنها از کشورهای خود به فلسطین آمدند و ابزار تشکیل دولتی جعلی و وسیله اشغال سرزمین دیگر شدند.
🔻اسراییل یک پادگان بزرگ است. آنهایی که تن به زندگی در پادگان میدهند، شهروند نیستند، سربازند.
🔻در تصاویر بالا، بخشی از آموزش نظامی به این سربازان دیده میشود.
۱۵ مهر ۴۰۲
روز عملیات تاریخی «طوفان الاقصی»
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝آن پیمانه ریخت
🔻برخی فکر میکنند جنگ میان فلسطین و صهیونیستها همیشه آنقدر برابر و متوازن بوده که اگر به ازای هر کشته صهیونیست، یک نفر از مردم غزه را ارتش رژیم صهیونیستی بکشد، حمله حماس را تلافی کرده و اگر دو نفر از مردم غزه را بکشد، یعنی علاوه بر گرفتن انتقام، پیروز هم شده است!
🔻از این رو بود که این دسته افراد وقتی صبح شنبه شادی و شور ما را دیدند، از نتیجه این اتفاق شگفت ما را بر حذر داشتند و هشدار دادند که معلوم نیست فردا چه شود و ارتش اسرائیل غزه را با خاک یکسان خواهد کرد و چه جای شادی است!
🔻نظر ساده لوحانهای بود. جنگ حتی در حالت متوازن هم این قدر فرمولی و عددی و دو دوتا چهارتا نیست، چه رسد جنگ میان اسرائیل و فلسطین که توازنش همیشه محال بود؛ توازن تانک مرکاوا و فلاخن؟! مسلسل یوزی و سنگ؟! توازن دستهای خالی و ارتش تا بن دندان مسلح؟!
🔻در همه بیش از هفت دهه درگیری و جنگ در سرزمینهای اشغالی فلسطین، چه امر برابری میان دو سوی درگیری وجود داشته که حالا برابر شدن یا بیشتر شدن تعداد کشتهها و شهدا را فرمول درستی برای ارزیابی شکست و پیروزی طرفین بدانیم؟!
🔻برای ارزیابی یک جنگ مؤلفههای بسیاری را باید سنجید. سابقه درگیریها و توان رزمی دو طرف بخشی از این مؤلفههاست و بررسی همین دو برای درک دلیل شادی ما در صبح شنبهای که خبر طوفانالاقصی را شنیدیم، کافی است.
🔻از همان لحظهای که نیروهای مقاومت وارد جغرافیای اشغال شده به دست صهیونیستها شدند، از همان ساعت جابهجایی نیروها با پاراگلایدر، از همان وقتی که طوفان الاقصی آغاز شد و اسرائیلیها خواب ماندند و خبردار نشدند، فلسطینیها پیروز شدند. بعد از آن هر اتفاقی افتاد یا در آینده بیفتد، یک اتفاق پس از پیروزی فلسطینیهاست.
🔻طوفان الاقصی سطح جنگ میان نیروهای مقاومت و صهیونیستها را تغییر داد. مثل یک زلزله که همه چیز را در هم میکوبد و زمانهای جدیدبرای آن سرزمین میسازد، مثبت یا منفی. اما شهر به قبل از زلزله برنمیگردد.
🔻بیایید چند ویژگی خاص طوفان الاقصی را مرور کنیم تا بدانیم چرا این عملیات نقطه عطفی بیبازگشت در تاریخ اشغالگری فلسطین است:
۱- صهیونیستها عادت به کشته شدن ندارند. همیشه فقط کشتهاند و از این سو، یک تلفات از نیروهای خودی را هم زیاد میدانند. اما این بار در بهت جنازههایی ماندند که روی دستشان مانده بود. حالا صهیونیستها هم چشیدهاند که انبوه جسدهای بیجان طی فقط چند ساعت، چه طعمی دارد!
به تلافیاش غزه را موشکباران میکنند و مردم را میکشند؟ این که اتفاق تازهای نیست؛ چند دهه است چنین میکنند. اتفاق تازه، مرگ چند صد نفره صهیونیستهاست که تکرار موشکباران غزه آنها را زنده نمیکند! اتفاق تازه اسارت فرماندهان ارتش اسرائیل است که اگر بخواهند غزه را قتل عام کنند آنان آزاد نمیشوند، بلکه میمیرند.
۲- نوع عملیات انجام گرفته، شخصیت نظامی جدیدی برای مقاومت فلسطین ساخته است. ورود به سرزمینهای اشغالی و شهرکهای صهیونیستنشین، گستردگی جغرافیایی عملیات، گرفتن اسیر در تعداد بالا و ترکیبی بودن عملیات (دریایی، هوایی، زمینی) باعث شده تا این عملیات صرف نظر از نتیجهاش، تصویر جدیدی از توان نظامی حماس ارائه دهد. سنگها تبدیل به موشک شدهاند و فلاخنها یادگاری نوستالژیک جنگ شدهاند و جای خود را به تجهیزات و تدبیرات نظامی نسبتاً به روز دادهاند.
از فردای طوفان الاقصی هر اتفاقی بیفتد، مقاومت دیگر از دوران جنگ با دستهای خالی و مقابله پدافندی و پاتکی عبور کرده است.
۳- شکست اطلاعاتی صهیونیستها و خواب ماندن و بیخبری آنها از عملیات حماس موجب تزلزل در ایمان اسرائیلیها نسبت به این دستگاه است. شبکه گسترده جاسوسان اسرائیلی، بودجه بالای اطلاعاتی و دستگاه اطلاعاتی پیشرفته و قوی هیچ کدام از طوفان الاقصی باخبر نشدند. صهیونیستها میخواهند چه کنند که این اعتماد شکسته و رفته، بند بخورد و برگردد؟ رهبران مقاومت را اسیر کنند؟ آنها را بکشند؟ غزه را موشکباران کنند؟ فایدهای ندارد، اینها همه تکراری است!
۴- گنبد آهنین و افسانه شکستناپذیری اسرائیل هم که دیگر نیاز به تحلیل ندارد. آنقدر برای آن طنز و فکاهه ساختهاند که اگر ارتش اسرائیل همه آنچه را هم که روی آسمان است، سرنگون کند، این آب رفته و آبروی ریخته به جوی برنمیگردد!
جهان، اکنون و در همه سالهای پیش رو در دوران پس از عملیات «طوفان الاقصی» است و اگر اسرائیل تمام غزه را موشکباران کند و اگر آن باریکه مظلوم و محصور را شخم هم بزند و اگر مردم را قتل عام کند، باز هم هیچکس نباید فراموش کند که زمان به عقب برنمیگردد و این یعنی پیروزی آنهایی که این تاریخ جدید را رقم زدند.
روزنامه جوان
۱۸ مهر ۴۰۲
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝مسیر حاج قاسم مسیر نترسیدن است
🔻اینجا مردمی برای همیشه ایستادهاند؛ صدای ما را از کرمان نه، از کل ایران میشنوید!
🔻خبر جدیدی روی داده و خبرهای فوری و لحظه به لحظه از انفجار در مسیر گلزار شهدای کرمان میگوید؛ دو انفجار، دهها شهید و دهها مجروح؛ در عصر چهارمین سالگرد ترور سردار دلها، گلزار اجباراً از آن خیل عظیم جمعیتی که آمدهاند تا بر مزار سرباز خود بوسه زنند، تخلیه میشود و ایران در سوگ و بهت فرو میرود.
🔻خبر همانقدر که جدید است، تکراری است. طی همین یک سال و نیم گذشته، دوبار شاهچراغ، بارها سیستان و بلوچستان و سربازان و درجه داران مرزبانی، حتی پلیس راهور؛ آن ۳۱ شهریور خونین در رژه اهواز، خردادی که روزه بودیم، در بهارستان تهران؛ ملت ایران همیشه هدف تروریسم بوده و همیشه هم متهم به حمایت از تروریسم شده است، در حالی که از قضا بزرگترین ملت ایستاده مقابل تروریسم است و برای نبردها با تروریستها، حتی وقتی در خاک ایران هم نبودهاند، صدها شهید داده است.
🔻یک شهید یا صد شهید، مردم ایران یک ملت واحد هستند و اگر یکی از آنها هدف قرار بگیرد، گویی همه ملت ایران هدف قرار گرفتهاند و به همه ما حمله شده است. یک شهید کودک است، آن دیگری مادر، آن یکی امدادگر و دیگری کارگر، یکی خبرنگار، یکی نظامی، یکی دکتر، یکی شهری، یکی روستایی و یکی پلیس و یکی مداح و این یکیها همه با هم یک عدد هستیم به بزرگی یک ملت.
🔻از دههها قبل تروریسم علیه مردم ایران شکل گرفته است و تا دولتهای مستکبر باقی هستند، بعید است پایان بیابد، چه آنکه همیشه میتوانند گروهکها، دولتها، بهانهها و آدمهایی را بسازند که علیه آنها که میخواهند مستقل باشند، عملیات تروریستی انجام دهند.
دهه ۶۰ که اوج ترورهای کور علیه مردم ایران بود، از قضا با هر تروری ملت متحدتر شدند. در این سالها هم وضعیت از این حیث تفاوتی نکرده است. ملت ایران پس از هر ترور گرچه غمگنانه سوگوار میشود، اما از آن سوگ و بهت اولیه زود برمیخیزد. تجربه همین را نشان داده است. همین است که از ساعاتی پس از انفجارهای کرمان، مزار حاج قاسم باز شلوغ میشود.
🔻چرا این مردم حاج قاسم را دوست دارند؟ چون او برای این ملت حاضر شد جانش را هم بدهد. محور مانیفستی که سردار سلیمانی بر مبنای آن عمل کرد و پیش رفت- در همه دهههای عمرش از لشکر ۴۱ ثارالله تا فرماندهی سپاه جنوب شرق تا فرماندهی نیروی قدس، از خوزستان تا سیستان و بلوچستان تا دمشق و حلب و اربیل - این بود که از چیزی نمیترسید. مردمی هم که او را در قلب و عمل دوست دارند، از چیزی نمیترسند و برای همیشه در همین مسیر خواهند بود. چه راه خود حاج قاسم باشد و چه راه زیارت مزار او که این هر دو، البته از هم جدا نیست. اینجا مردمی برای همیشه ایستادهاند؛ صدای ما را از کرمان نه، از کل ایران میشنوید!
۱۴ دی ۴۰۲
روزنامه جوان
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝رئیسی، نماد ریاست جمهوری اسلامی ایران
🔻سید ابراهیم رییسی، نماد احیای مشی فراموش شدهی یک رییسجمهور اسلامی شد و باقی ماند. «رییس جمهور» عنوان خلاصه شدهی جایگاهی است که او و مقاماتی مثل او در ایران دارند، عنوان کامل آن «رییس جمهوری اسلامی ایران» است. همین اسلامی و ایرانی بودن گزارههایی را باید به منش رییسجمهور ما نسبت به روسای جمهور سایر کشورها اضافه کند.
🔻آیتالله رئیسی از همان ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری نشان داد که میتواند نماد خوبی برای این عنوان کامل باشد.
🔻مناظرهها را میدیدیم، طعن و دروغ و تخریبهای رقبا و سکوت رییسی را میشنیدیم و عصبانی میشدیم، اول از اهل تخریب، دوم از خود رئیسی؛ این دومی از این باب که چرا جواب نمیدهد؟
🔻طول کشید که مطلع شویم و البته باور کنیم که سکوتش از نابلدی نیست، بلکه نمیخواهد جواب بدهد. بار اول انتخابات را باخت. همهمان ناراحت شدیم، عصبی شدیم، اما برای رییسی انگار مهم نبود. چنانچه طعن بدخواهان و تمسخر اهل استهزا برایش مهم نبود. گویی تکلیفی بر دوشش بود، انجام داد و به نتیجه دلخواه نرسید و بعد، به رأی مردم احترام گذاشت و هیچ نگفت و به سرکارش بازگشت و همین.
🔻اخلاق انتخاباتی او نمایش بخشی از شایستگیاش برای تکیه زدن بر مسند ریاست جمهوری اسلامی ایران بود.
بعدها که دوباره نامزد شد و این بار رأی آورد، مشی اخلاقیاش بروزهای دیگری هم نشان داد.
🔻اول آنکه، در پیامهای تسلیت برای شهادت او هم زیاد بیان شد که رسیدن به مناصب بالای دنیایی، رییسی را تغییر نداد. رییسی رییس جمهور با رییسی طلبهی ساده دوران جوانیاش و حتی نوجوانیاش که در مغازه جانمازفروشی شاگردی میکرد، فرقی نداشت. متواضع، آرام، بی تکبر و بی تکلف بود.
🔻دوم آنکه، او از مردم گفت و از مردم رأی اعتماد گرفت و برای مردم کار کرد. «جمهور» در منش و سلوک او نمود داشت و وقتی رأی آورد، فراموش نکرد که چه کسانی او را بر کرسی ریاستجمهوری نشاندهاند.
🔻نشست و برخاست او با مردم بسیار بود و حضور میدانی در دل شهرها و روستاها و گپ و گفت با مردم عادی را نه کاری اضافه و سطح پایین، بلکه وظیفه رییسجمهمور میدانست. اعتنایی هم به طعن بدخواهان نداشت و رییسجمهور را مرکزنشین و پشت میز نمیپسندید.
🔻سوم آنکه، حاشیهسازی نمیکرد. با کلامش آشوب روانی برای جامعه نمیساخت و دنبال دعواهای سیاسی نبود. فقط نه از این رو که کار زیاد فرصت پرداختن به این قبیل امور را باقی نمیگذاشت، بلکه اهل حاشیه و غوغازیستی و مجادله سیاسی نبود. همین امر دوران ریاست جمهوری حدوداً سه سالهی او را به دورانی آرام به لحاظ فضای رسانهای و فضای روانی جامعه تبدیل کرده بود.
🔻چهارم آنکه، ولایت و ولایتمداری برای رییسی یک کلیدواژه شعاری و رسمی نبود، در واقع امر خود را مطیع ولیفقیه میدانست. شعارش را نمیداد، اما عمل میکرد و رودروی رهبر نایستاد.
🔻پنجم آنکه، اهل کار بود، اهل پیشبرد امور؛ گویی خسته نمیشد! کار نمایشی نمیکرد و دنبال کار واقعی بود.
🔻ششم آنکه دنبال فخرفروشی از اقداماتش نبود و ابایی نداشت بگوید طرحی که افتتاح میکند، در دوران قبل از ریاستجمهوری او کلید زده شده است. وقتی هر چه میکرد را وظیفه میدانست، چه جای فخرفروشی یا منتگذاری؟!
🔻یقیناً با تأمل بیشتر و در فرصتی آرامتر میتوان ویژگیهای اخلاقی بیشتری را در رییسی برشمرد که نشان میدهد او شایسته مقامی بود که داشت، اما فیالحال در این روزها بهت و اندوه همینقدر بماند. حیات دنیوی رئیسی به پایان رسید، اما چراغی را روشن کرد که یادمان نرود یک مسئول در دولت اسلامی چگونه باید باشد.
۲ خرداد ۴۰۳
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝مجلس با «رأی» است، نه با جدل رسانهای!
🔻حدود سه ماه تحلیل نتیجه انتخابات مجلس و تاکید بر اینکه کیفیت نتیجه انتخابات نشانه ایجاد تحول در هیئت رئیسه مجلس و تغییر در ریاست آن است، طی رای گیری دیروز در صحن علنی مجلس بر باد رفت.
🔻افرادی که در طول روند برگزاری انتخابات، بجای تبلیغ جریان و راه و موضع خود، هویتشان را در ضدیت با دیگری و در نفی جریانی دیگر تعریف کرده بودند، در روز انتخاب رئیس مجلس جدید شاید بیشتر پی به این موضوع بردند که ماندگاری کیفی در سیاست، نیاز به گفتمان ایجابی دارد و تعریف خود صرفاً به عنوان مخالف دیگری و معطوف کردن تلاشها صرفاً به عدم رأی آوری دیگری، نهایتاً تا یک جایی جواب میدهد.
🔻در ماههای گذشته و در جریان انتخابات دور اول و دور دوم مجلس شورای اسلامی بخشی زیادی از فعالیت انتخاباتی برخی گروهها به نفی هیئت رئیسه و ریاست مجلس یازدهم معطوف شد و در این مسیر پررنگترین گزینهای که برگزیدند، تخریب بود. همین تخریب فضای انتخابات را خراب کرد و بجای نشاط سیاسی، جدلهای سیاسی از تریبونهای مختلف جایگزین شد.
🔻پس از انتخابات هم خود را چنان پیروز انتخابات تصویر کردند که صراحتاً از تغییر حتمی ریاست مجلس سخن گفتند و تیتر زدند. افرادی که در طول دورههای مختلف بر کرسی ریاست مجلس نشستهاند، معصوم و بری از نقد نیستند. نکات مثبت و منفی درعملکرد هر کدام –از هر جناح و حزبی که باشند- وجود دارد و کسی هم نمیتواند باب نقد و بررسی عملکرد دیگران را ببندد. از محسنات فضای انتخابات، یکی هم همین ایجاد فرصت برای نقد سالم عملکرد مسئولین و فرصت دفاع داشتن آنهاست. اما در انتخاباتی که گذشت، فضا چنان در قرق تخریب و تهمت بود که عملاً باب نقد هم بسته شد.
🔻ژستهای افشاگری، ادابازیهای ضد فساد و دیو ساختن از رقیبی که دیکته نوشته زیاد داشت و در میان آن همه سطرهای عملیاتی حتماً غلطهایی هم پیدا میشد و محدود کردن عملکرد مسئولین به خطاهایی که لاجرم ممکن است، جای برای بررسی منطقی عملکرد منفی و مثبت مجلس سابق بقی نگذاشت. از سویی آیا منحصر کردن نقد به بیان بدیها و سانسور نکات مثبت، سیاهنمایی نیست؟
🔻جواب سوال بالا مشخص است؛ نه تنها سیاهنمایی است، بلکه به ناامیدی مردم از نهادهای حاکمیتی، مجلس و کرسیهای نمایندگی میانجامد. چنانچه سیاهنماییهای این عده از مجلسی که رهبر معظم انقلاب صراحتاً آن را «مجلس انقلابی» نامیده بودند، نتیجهای خالی از یأس مردم از صندوق رای برجای نگذاشت. بدتر آنکه این اقدامات به اسم دفاع از انقلاب و نظام و ولایت انجام شد و ادعای انقلابیگری به جایی رسید که جز خود و لیست انتخاباتی خود کسی را انقلابی ندانستند و باقی را از دم تیغ گذراندند، گرچه گذر زمان و سابقه و لاحقهشان نشان داد آنقدری که دیگران را سیاه به تصویر کشیدند، خودشان هم علیهالسلام نبودند!
🔻افشاگری و فریاد ضدفساد البته جذاب است. بسیاری از تودهها فکر میکنند اویی که برای مبارزه با فساد صدای بلندتری دارد، لابد عملکرد بهتر و سالمتری هم دارد. هم از این رو ممکن است که از پی این غوغاهای سیاست زدهی انتخاباتی رای اکثریت هم بدست آید. اما این هم عمری دارد!
🔻کار چنان پیش رفت که رهبر انقلاب بی هیچ موضعگیری جناحی و حزبی و بی آنکه له یا علیه افراد خاصی موضع بگیرند، نمایندگان مجلس جدید را در همان آغازین هفته پس از انتخابات ۱۱ اسفند ۴۰۲ از «سخنان اختلافانگیز و دعوا راه انداختنها و ستیزهگریهای دشمنپسند» بر حذر داشتند. گرچه این امر رهبر همان شب در گفتگوی ویژه خبری از سوی یک نماینده منتخب نقض شد و به برکناری معاونت سیاسی صداوسیما انجامید، اما در هر حال نشان از نگرانی رهبری داشت که چندبار دیگر هم پس از آن در موضعگیریهای ایشان و از جمله در پیام افتتاحیه مجلس بروز و ظهور یافت.
🔻انتخابات هیات رئیسه اما -بی ارزشگذاری انتخابهای صورت گرفته- فضای آرامی را گذراند و نشان داد مجلس قرار نیست جای جدلهای سیاهنمایانه و تخریبهای غیراخلاقی باشد. در فضای رسانه و تریبونهای آزاد میتوان فریاد کشید، تهمت زد، تخریب کرد، اما در مجلس این «رأی» است که کار را پیش میبرد و اعداد آرای انتخابات هیئت رئیسه مجلس دوازدهم عبرت فراوانی دارد، اگر اهل اندیشیدن باشیم.
۹ خرداد ۴۰۳
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
🔻برخی نمایندگان مجلس جدید با شعار شفافیت و فسادستیزی و تخطئه مجلس وقت در همین موضوعات، به مجلس راه پیدا کردند. انتظار این است که اکنون جزییات آرای آنها - مثلاً در انتخابات هیئت رییسه- و نیز لیست اموال، محل زندگی خود و فرزندان، خودروی مورد استفاده و محل درآمدشان را بدانیم.
۹ خرداد ۴۰۳
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
🔻به مناسبت دهم مرداد، چهل و یکمین سالروز تصویب قانون بانکداری اسلامی بدون ربا، تجربه شخصیام از وام «قرضالحسنه» ازدواج را بسیار مجمل نوشتم.
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi