💠رضا سگ باز
🌿یه لات بود تو مشهد…
هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود.
یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا(!) و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می کنه.
شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“
رضا گفت:بروبچه ها که اینجور میگن….
چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه….
مدتی بعد….
شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد…
چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟
رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:
”آهای کچل با تو ام…..“
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: ”بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟“
رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟ برید براش بخرید و بیارید….“
چمران و آقا رضا تنها بودن….
رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟
شهید چمران: چرا؟
رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده….
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه….
شهید چمران: اشتباه فکر می کنی….. یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده
هِی آبرو بهم میده…..
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده…..
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم…..! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …
رضا جا خورد!….
….. رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد!
تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟
اذان شد.
رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت.
….. سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد…..
رضارو خدا واسه خودش جدا کرد…… (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)
یه توبه و نماز واقعی……..
به نقل از کتاب “خاطرات شهید مصطفی چمران“
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
💠ماجرای مرحوم کافی و فرمایش امام زمان عج به ایشان
🌙شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.می خواست کمکش کنم.
لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین.
رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم…
فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟
آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت (عج) به من دارند…
وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛
ولو به جواب دادن سوال رهگذری..
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
علت شهادت پیامبر(ص)
❌ خیانت یک زن
⚔پس از آن که جنگ خیبر پایان یافت و اموال خیبر به عنوان غنیمت، طبق دستور پیغمبر اسلام (ص) بین مسلمین تقسیم گردید، یک زن یهودی به نام زینب دختر حارث که دختر برادر مَرحَب باشد برّه ای کباب شده را به عنوان هدیه تقدیم آن حضرت و همراهانش کرد.
زن یهودی پیش از آن که برّه را تحویل دهد، از اصحاب سؤال کرد که پیغمبر خدا کجای گوسفند را بهتر دوست دارد؟
اصحاب اظهار داشتند: پیامبر خدا (ص)، دست آن را بهتر از دیگر اعضایش دوست دارد.
پس آن، زن یهودی تمامی برّه را آغشته به زهر نمود، مخصوصاً دست آن را بیشتر به زهر آلوده کرد و جلوی حضرت و یارانش نهاد.
حضرت مقداری از دست برّه را تناول نمود و سپس به اصحاب خود فرمود: از خوردن آن دست بکشید، زیرا که گوشت این برّه مسموم است.
🔮پس از آن، حضرت رسول (ص) آن زن یهودی را احضار و به او فرمود: چرا چنین کردی؟
🗣او در جواب گفت: برای آن که من با خود گفتم، اگر این شخص پیغمبر باشد به او آسیبی نمی رسد وگرنه از شرّ او راحت می شویم.
👈و چون حضرت سخنان او را شنید، او را بخشید، ولی پس از آن جریان، حضرت به طور مکرّر می فرمود: غذای خیبر مرا هلاک، و درونم را متلاشی کرده است.
📚( بحارالا نوار: ج 21، ص 5 6)
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
📚داستان زن فقیر و حضرت داوود
⚖عدالت خدا
زنى به حضور حضرت داوود (علیه السلام) آمد و گفت: "اى پیامبر خدا! پروردگار تو ظالم است یا عادل؟" داوود(ع) فرمود: "خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟"
زن گفت: "من پیرزنی هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم. ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم."
هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه داوود(ع) را زدند. حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد. ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود(ع) آمدند، و هر کدام صد دینار (جمعا هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: "این پول ها را به مستحقش بدهید." حضرت داوود(ع) از آن ها پرسید: "علت این که شما دست جمعى این مبلغ را به این جا آورده اید چیست؟"
عرض کردند: "ما سوار کشتى بودیم که طوفانى برخاست. کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم. ناگهان پرنده اى را دیدیم که پارچه سرخ بسته ای سوى ما انداخت. آن را گشودیم و در آن شال بافته ای دیدیم. به وسیله آن، محل آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم. ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار بپردازیم، و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ما است به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى صدقه بدهى.
حضرت داوود(ع) به زن متوجه شد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپس هزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاه تر از دیگران است.
و اوست آن کس که براى شما گوش و چشم و دل پدید آورد. چه اندک سپاسگزارید.
📚سوره مؤمنون - آیه 78
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
💠عيبجو💠
🌀شخصى نزد عمر بن عبدالعزيز آمد و در خلال سخنان از مردى نام برد، او را به بدى ياد كرد و عيبى از وى بزبان آورد. عمر بن عبدالعزيز گفت اگر مايلى پيرامون سخنت بررسى و تحقيق ميكنم .
در صورتيكه گفته ات دروغ درآمد فاسق و گناهكارى و خبرى كه داده اى مشمول اين آيه است .
يا ايها الذين آمنوا ان جائكم فاسق بنباء فتبينوا. (اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر فاسقى برايتان خبرى آورد نيك وارسى كنيد مبادا به نادانى گروهى را آسيب برسانيد و [بعد] از آنچه كرده ايد پشيمان شويد ) (الحجرات 6 )
در صورتيكه راست گفته باشى عيبجو و سخن چينى و مشمول اين آيه هستى :
هماز مشاء بنميم .(عيبجوست و براى خبرچينى گام برمى دارد)(القلم 11 )
اگر ميل دارى تو را مى بخشم و مورد عفوت قرار ميدهم . مرد كه از گفته خود سخت پشيمان و منفعل بود با سرافكندگى و ذلت درخواست عفو نمود و متعهد شد كه ديگر از كسى عيبجوئى نكند و اين عمل ناپسند را تكرار ننمايد.
📚 مجموعه ورام ، جلد 1، صفحه 122
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• عمرمنرفت
• فقطچندصباحیمانده
#صابرخراسانی
پيامبر از شيطان سؤال كرد كه ای لعنت شده همنشينت كيست؟
شيطان گفت: رباخوار
گفت دوستت كيست؟
شيطان گفت: زنا كار
گفت همنشين صميميت كيست؟
شيطان گفت: افراد مست و شرابخوار
پيامبر فرمود: مهمانت كيست؟
شيطان گفت: دزد و سارق
پيامبر فرمود كه پيامبرت كيست؟
شيطان گفت: شخص ساحر و سحر كننده
پيامبر گفت: نور چشمی تو كيست؟
شيطان گفت: كسی كه قسم به طلاق خورد.
پيامبر فرمود كه حبيب و دوستدارت كيست؟
شيطان گفت كسيكه تارك نماز جمعه باشد.
پيامبر فرمود چه چيزی كمر تو را خورد ميكند؟
شيطان گفت كه مجاهد فی سبيل ا... و كرد پای آنها
پيامبر فرمود چه چیز جسمت را ضعيف ميكند؟
شيطان گفت: توبه، توبه كننده
پیامبر گفت: چه چيز جگر تو را ميسوزاند؟
شيطان گفت: زيادی استغفار در شب و روز
پيامبر گفت: چه چيزی چهره ات را خوار ميكند؟
شيطان گفت صدقه پنهانی و مخفی
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
#انسي_با_امام_زمان
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.
#السلام_علی_سفیر_الحسین✋
کوفیــان در دلشــــان کـیـنــه زهراست، نیا
مسلمـــت را بنگـــر بی کس و تنهاست، نیا
کار این بی صفتـان سَب عمـویم علی ست
بِین شان بُغض علی واضح و پیداست، نیا
#شهادت_حضرت_مسلم(ع)🥀
#تسلیٺ_باد🥀
محاکمه دزد
ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻬﺮﻫﺎﯼ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﺯﺩﯾﺪﻥ ﻧﺎﻥ. ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺶ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭا ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﮐﺮﺩ: «ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩ ﺑﻤﯿﺮﻡ!»
ﻗﺎﺿﯽ ﮔﻔﺖ: «ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ میدانی ﮐﻪ ﺩﺯﺩ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﻣﻦ ﺩﻩ ﺩﻻﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ میدانم ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ آن را ﻧﺪﺍﺭﯼ، ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ میکنم.»
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﻤﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﻗﺎﺿﯽ ﺩﻩ ﺩﻻﺭ ﺍﺯ ﺟﯿﺐ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﺑﺎﺑﺖ ﺣﮑﻢ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺷﻮﺩ. ﺳﭙﺲ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻭ باید ﺩﻩ ﺩﻻﺭ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ میکنید ﮐﻪ ﻓﻘﯿﺮﯼ ﻣﺠﺒﻮﺭ میشود ﯾﮏ ﻧﺎﻥ ﺩﺯﺩﯼ ﮐﻨﺪ.»
ﺩﺭ ﺍﻭﻥ ﺟﻠﺴﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ حدود پانصد ﺩﻻﺭ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ که ﻗﺎﺿﯽ آن را ﺑﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ.
💠(حديث شريف چي ميگه هركس نفهمه همسايش گرسنه خوابيده از ما نيست اگه شكمش خاليه و تو سير خوابيدي از ما نيستي) اين كلام پيامبران و امامانه مگه اينطور نيست،ولي طمع چشم گوششون پُر كرده نه گوشي واسه شنيدن دارن ونه چشمي براي ديدن🦋
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
حکایتی جالب و قابل تأمل ...
💠استاد فاطمي نيا حفظه الله تعالی نقل میکردند که:
.
❤️مرحوم علامه جعفری از پدر آیت الله خویی، مرحوم آسید علی اکبر خویی، نقل می کند :
.در قدیم در شهر خوی یک زنی بسیار زیبا بوده.
چون شهر کوچک بود همه هم را می شناختند این دختر زیبا نصیب جوانی شد.مکه ای برای این جوان واجب شد. این جوان ذهنش بد جوری مشغول شد که در این مدت طولانی که باید با شتر و... سفر کنم این زن را به چه کسی بسپارم.
نزد فرد مقدسی رفت که زنش به او بسپارد او قبول نمی کند و می گوید نامحرم است، چشممان به او می افتد به گناه می افتیم.
داشی (لوتی ای) در خوی بوده مشهور بوده به علی باباخان.
به او گفت: می خواهم بروم مکه می خواهم زنم را به شما بسپارم. دخترهایش را صدا زد و گفت: او را ببرید داخل.
خیالت تخت برو مکه.
جوان رفت مکه بعد از شش هفت ماه با اشتیاق رفت در خونه علی باباخان زنش را تحویل بگیرد.
در زد گفت: آمده ام زنم را ببرم. گفتند: بابا علی خان نیست ما نمی توانیم او را تحویل دهیم.
گفت: بابا علی خان کجاست؟ گفتند: تبریز.
راه زیادی بود و ماشینی نبود بالاخره خودش را رساند به تبریز. علی باباخان را پیدا کرد. گفت: اینجا چه می کنی؟ گفت: تو این زن را سپرده بودی به من. شنیده بودم که این زن زیبا است. ترسیدم حتی در این حد که بیاد به ذهنم که ببینم این چه شکلی است. به همین دلیل تو که رفتی من تمام مدت را رفتم تبریز تا نباشم.
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
🔹مردی گوسفندی ذبح کرده و آن را کباب نمود. به برادرش گفت برو و دوستان و نزدیکان را بگو که بیایند تا با هم این گوسفند را بخوریم.
برادرش رفت و در بین دهکده صدا کرد: آی مردم کمک کنید، خانه ما آتش گرفته است.
تعدادی اندکی برای نجات دادن آنها آمدند. وقتی به خانه رسیدند، با کباب گوسفند و نوشیدنیهای رنگارنگ پذیرایی شدند. برادرش آمد و دید که کسان دیگری آمده و گوسفند کباب شده را خوردهاند.
از برادرش پرسید: چرا دوستان و نزدیکان را صدا نکردی؟ برادرش گفت: اینها دوستان ما و شما هستند. کسانی که شما آنها را دوست وخویشاوند میپنداشتید، حتی حاضر نشدند تایک سطل آب هم روی خانه شما که آتش گرفته بود، بریزند.
🔹خیلیها هنگام کباب و گوسفند دوستان آدم هستند. وقتی خانه آتش گرفت، یک سطل آب حتی روی خاکسترتان هم نخواهند ریخت.
قدر دوستان واقعیمان را بدانیم
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
📚حضرت ابراهیم (علیه السلام) روزی شخصی را دید از او پرسید تو کیستی؟
او گفت: عزرائیل هستم.
ابراهیم گفت: از تو می خواهم خودت را به آن صورتی که مومنین را قبض روح می کنی، به من بنمایانی.
ابراهیم به دستور او، روی خود را برگردانید، و سپس به آن نگاه کرد، جوانی بسیار زیبا و خوشرو و شاد دید، گفت: اگر مومن پس از مرگ، چیزی (پاداشی) غیر از این چهره زیبا را نبیند، همین دیدار برای او کافی است، و پاداش خوبی برای کارهای نیکش خواهد بود.
سپس ابراهیم، به عزرائیل گفت: اگر می توانی، خودت را در آن چهره ای که گمراهان را با آن، قبض روح می کنی، به من بنمان.
عزرائیل: ای ابراهیم تو طاقت دیدن آن چهره را نداری.
ابراهیم (علیه السلام) خواسته اش را تکرار کرد.
عزرائیل گفت: روی خود را برگردان، ابراهیم (علیه السلام) روی خود را گردانید و سپس به او نگاه کرد، مردی سیاه که موهای بدنش راست شده بود و بسیار بوی بد دارد و از سوراخهای بینی او دود و آتش بیرون می آید، حضرت ابراهیم نتوانست آن چهره را مشاهده کند، بر اثر شدت ناراحتی بی هوش شد، وقتی به هوش آمد عزرائیل، را به صورت اول دید، به او فرمود: ای فرشته مرگ انسان گنهکار جز دیدن همین چهره، کیفر دیگری نبیند، همین نگاه برای عذاب و کیفر او کفایت می کند..
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
🏴 هنگامی که #حسین_بن_علی علیهماالسلام از مکه عزم عراق داشت، جدش پیامبر خدا را در رؤیا مشاهده نمود که او را در آغوش گرفته و مابین دیدگانش را بوسیده و فرمود:
🔴 «يَا حُسَيْنُ، يَا قُرَّةُ عَيْنِي، أُخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلًا مُخَضِّباً بِدِمَائِكَ¹»؛ ای حسین، ای نور چشمم! به سوی عراق خارج شو که خدای عزوجل اراده کرده است که تو را کشته شده و آغشته در خونهایت ببیند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌 ۱. المنتخب، طريحی، ج۲، ص۴۳۵.
📚 برگرفته از کتاب مصباح الهدی، ج۳، آیت الله العظمی وحید خراسانی
◻️#روایت #امام_حسین علیهالسلام
دعای_عرفه_-_میثم_مطیعی.mpeg
21.7M
🎼 صوت کامل دعای روزعرفه🎼
🎧مداحی حاج_میثم_مطیعی🎧
📖📖 دعای روز عرفه 📖📖
💚 التماس دعای فراوان💚
💟 از همهٔ شما خوبان 💟
هدایت شده از یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
#السلام_علی_سفیر_الحسین✋
کوفیــان در دلشــــان کـیـنــه زهراست، نیا
مسلمـــت را بنگـــر بی کس و تنهاست، نیا
کار این بی صفتـان سَب عمـویم علی ست
بِین شان بُغض علی واضح و پیداست، نیا
#شهادت_حضرت_مسلم(ع)🥀
#تسلیٺ_باد🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
السلام علیک ابا صالح المهدی 💚
.
Javad Moghadam - Koofe Mayaa Pesar Amoo Jan (MusicTarin).mp3
8.25M
شهادت #حضرت_مسلم و روز #عرفه
[ سفیر تو گرفتاره شده غریب و آواره _ زمینه ]
📂 گلچین ایام مسلمیه
🎤بـانـوای:کربلایی جـواد مقدم
📌هیئت خادم الرضا قم
التماس دعا😔
❤️قضاوت زیبای امام علی(ع)
🤱 دو زن بر سر یک بچه اختلاف داشتند و هر يك از آنها، آن طفل را فرزند خود ميدانست. آنها شکایت خود را نزد عمر بردند و او در جواب آن ناتوان ماند. از اميرالمؤمنين عليهالسلام كمك خواست. امام زنان را احضار كرد و آنها را موعظه كرد و از عقاب خدا ترساند. اما آنها جوابي به امام ندادند. امام عليهالسلام فرمود:
«اره بياوريد».
زنها گفتند: اره را براي چه ميخواهيد؟
فرمود:
«اين كودك را دو نصف ميكنم تا نصفش را به اين زن و نصف ديگرش را به آن زن بدهم».
يكي از آنها ساكت ماند و ديگري با گريه گفت:
خدا! خدا! اي ابوالحسن! اگر ناچار هستي كه كودك را دو قسمت كني من قسمت خودم را به آن زن بخشيدم. امام با صداي بلند گفت:
«اللّه اكبر، اين پسر تو است و اگر فرزند آن زن دیگر بود وی بر او رقت و دلسوزي ميكرد».
زن، اعتراف كرد كه حق با آن زن است و طفل از آن او نيست[1].
امام در این جا از عاطفه مادری برای تشخیص مادر واقعی بهره برده اند چرا که مادر واقعی برای حفظ جان فرزندش حاضر است از خود بگذرد ولی فرزندش را زنده ببیند.
📚ارشاد - شيخ مفيد: 68. وسائل الشيعه 18:212.
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
🔖جدول پخش دعای عرفه 🔖
💠شبکه یک سیما از ساعت ۱۶ با سخنرانی حجتالاسلام حسینی با نوای حجت الاسلام اسلامی فر از حرم مطهر امام رضا(ع)
💠 شبکه دو سیما از ساعت ۱۷:۳۰ دعای عرفه نوای حجتالاسلام انصاریان از حسینیه هدایت تهران
💠شبکه سه حاج میثم مطیعی از ساعت ۱۷ از امامزاده قاضیالصابر علیه السلام
💠شبکه چهار دعای عرفه از مسجد جمکران با نوای حجت الاسلام ضیایی از ساعت ۱۷
💠 شبکه پنج سیما کربلای معلی .حاج محمدرضا طاهری از ساعت ۱۵
💠شبکه قرآن دعای عرفه از صحرای عرفات (آرشیوی) از ساعت ۱۴:۳۰ حاج مرتضی طاهری و حاج مهدی سماواتی
💠 شبکه قرآن و معارف ساعت ۱۸ حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام با نوای حاج محمدرضا غلامرضازاده
💠شبکه افق سید مهدی میرداماد از ساعت ۱۷ و از حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها
💠شبکه آموزش ساعت ۱۸ و از حرم مطهر امام خمینی (ره) با نوای حاج سعید حدادیان دعای عرفه
💠مخاطبان نوجوان شبکه امید کربلای معلی هستند از ساعت ۱۸، سید محمود علوی
#عرفه روز درخواست از خداوند عالم
التماس دعای فرج امام زمان علیه السلام
🚨 عرفهای در کنار مادرم
رهبرانقلاب: یادم است هنوز بالغ نبودم که اعمال #روز_عرفه را بجا آوردم. مادرم خیلی اهل دعا و توجّه و اعمال مستحبّی بود. میرفتیم یک گوشه حیاط منزل و ساعتهای متمادی، اعمال روز عرفه را انجام میدادیم. مادرم میخواند، من و بعضی از برادر و خواهرها هم بودند، میخواندیم. دوره جوانی و نوجوانی من اینگونه بود؛ دوره اُنس با معنویات و با دعا و نیایش.
#گنجشکی_که_نشانی_از_شهدا_آورد....
🌹شهید علیرضا خاکپور؛ در دفترچه خاطراتش آورده است:
🌷منطقه ای چند بار بین ما و عراقی ها، توی شلمچه دست به دست شد. نشسته بودم جلوی سنگر که گنجشکی آمد، چند متری ام روی تل خاکی نشست.برُّ و بر نگاهم می کرد. به یکی از بچه ها که کنارم نشسته بود، گفتم: این گنجشک گرسنه است. بلند شدم چند دانه نان خشک شده را بردم یک متری اش ریختم و برگشتم. نخورد.
🌷یکی از بچه ها سنگی به طرفش پرتاب کرد که، گنجشکک من، برو خمپاره می خوری ها، پرید. چرخی زد و دوباره برگشت، همان نقطه نشست. یکی دیگر از بچه ها سنگی دیگر برداشت، به طرفش پرتاب کرد. پريد و رفت، چند لحظه بعد، باز دوباره برگشت. همان نقطه نشست.
🌷پریدم داخل سنگر، گفتم: بچه ها سر نیزه، یکی بیلچه آورد، یکی با سر نیزه زدیم به زمین، چند لحظه بعد، پوتین خون گرفته ای، پیدا شد، بیشتر کندیم…. بعثیهای ملعون، چهل و هشت شهید مظلوم بسیجی را یک جا روی هم دفن کرده بودند.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
📝مشهور است يكى از امراء بزرگ، طبيب حاذقى را به مدينه فرستاد، تا مردم را مجانى معالجه كند، مدتى در مدينه ماند، ولى بسيار كم به او مراجعه شد، يا مراجعه كننده نداشت، از اين مسئله شگفتزده شد، خدمت رسول خدا شكايت برد، حضرت فرمود وضع اين شهر همين است، زيرا من به مردم گفتهام، تا به طور كامل ميل به غذا نداريد نخوريد، و تا به طور كامل سير نشديد از غذا دست برداريد، عرضه داشت شما تمام قوانين طب و بهداشت را در همين يك دستور بيان كردهايد، به اين خاطر مردم اين شهر به سادگى مريض نمىشوند!
💠 على (عليه السلام) دستور بسيار مهمى براى شروع غذا دارند، مىفرمايد: ابْدَأُوا بِالْمِلْحِ فى اوَّلِ طَعامِكُمْ، فَلَوْ يَعْلَمُ النّاسُ ما فِى الْمِلْحِ لَاخْتارُوهُ عَلَى التِّرْياقِ الْمُجَرَّبِ. غذا را با چشيدن نمك شروع كنيد، اگر مردم منفعت اين كار را مىدانستند، آن را بر داروى تجربه شده اختيار مىكردند.
💠رسول حق از خوردن غذاى داغ منع فرمودند، اعلام داشتند خداوند بركت را در غذائى كه حرارت و داغى آن نشسته قرار داده است، و نيز از فوت كردن به غذا براى نشاندن حرارتش نهى نموده. از اينكه انسان غذا بخورد، و جاندارى در آنجا حضور داشته باشد، و انسان به او بىتوجهى كند شديداً منع شده.
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨
✅درک نادرست از معنای ذکر و یاد خدا
✍سالها پیش شخصی که سابقه طلبگی داشته و میآید تهران در باند کسرویها قرار میگیرد، کتابی در رد شیعه نوشته بود که به آن جواب نوشتند. از جمله ذکر خدا را تحقیر کرده و گفته بود آیا اینکه یک پاسبان در دل شب خانههای مردم را پاسبانی کند بهتر است و خدا راضیتر است یا بنشیند یک جا و هی لبهایش را تکان بدهد بگوید من ذکر میگویم؟
مرد عالمی جواب خوبی داد، گفت: شقّ سومی دارد و آن اینکه پاسبان در همان حالی که تفنگش را روی دوشش گرفته و در خیابانها قدم میزند و پاس میدهد ذکر خدا میگوید. اسلام که نمیگوید یا برو پاسبانی کن یا ذکر خدا بگو، یا برو خلبان باش یا ذکر خدا بگو، یا برو کشتیبان باش یا ذکر خدا بگو. اسلام میگوید هر کاری که میکنی ذکر خدا بگو، آنوقت کارت را بهتر انجام میدهی و روحیهات قویتر میشود. مثل اینکه قرآن گفته ذکر خدا فقط به این است که انسان در چلّه بنشیند، درها را به روی خود ببندد، تسبیح هزاردانه هم دستش باشد و ذکر بگوید!
💥قرآن به مجاهدین میگوید: «یا ایّهَا الَّذینَ امَنوا اذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتوا وَ اذْکرُوا اللَّهَ کثیراً لَعَلَّکمْ تُفْلِحونَ» ای اهل ایمان! آنگاه که با دشمن روبهرو میشوید و مرگ دندانهای خود را به شما نشان میدهد پابرجا باشید و یاد خدا بکنید.
📚استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج3، ص92
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘