eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 💠 عنایت حضرت زینب سلام الله علیها ✍یكى از شیعیان ، به قصد زیارت قبر بى بى حضرت زینب علیها السلام از ایران حركت كرد تا به گمرك ، در مرز بازرگان ، رسید. شخصى كه مسئول گمرك بود، پیر زن را خیلى اذیت كرد و به شدت او را آزار روحى داد. مرتب سؤ ال مى كرد: براى چه به شام مى روى ؟ پولهایت را جاى دیگر خرج كن . زن گفت : اگر به شام بروم ، شكایت تو را به آن حضرت علیها السلام مى كنم . گمركچى گفت : برو و هر چه مى خواهى بگو، من از كسى ترسى ندارم . زن پس از اینكه خودش را به حرم و به قبر مطهر رساند، پس از زیارت با دلى شكسته و گریه كنان عرض كرد: اى بى بى ! تو را به جان حسین ات انتقام مرا از این مرد گمركچى بگیر. زن هر بار به حرم مشرف مى شد، خواسته اش را تكرار مى كرد. آن شب در عالم خواب بى بى زینب سلام الله علیها را دید كه آن را صدا زد. زن متوجه شد و پرسید: شما كیستید؟ حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: دختر حضرت على بن ابى طالب علیهما السلام هستم ، آیا از این مرد شكایت كردى ؟ زن عرض كرد: بله ، بى بى جان ! او به واسطه دوستى ما به شما مرا به سختى آزار داد من از شما مى خواهم انتقام مرا از او بگیرید. بى بى فرمودند: به خاطر من از گناه او بگذر. زن گفت : از خطاى او نمى گذرم . بى بى سه بار فرمایش خود را تكرار كرد و از زن خواست كه گمركچى را عفو كند و در هر بار زن با سماجت بسیار بر خواسته اش اصرار ورزید. روز بعد زن خواسته اش را دوباره تكرار كرد. شب بعد هم بى بى را در خواب و به زن فرمود: از خطاى گمركچى بگذر. باز هم زن حرف بى بى را قبول نكرد و بار سوم بى بى به او فرمودند: او را به من ببخش ، او كار خیر كرده و من مى خواهم تلافى كنم . زن پرسید: اى بانوى دو جهان ! اى دختر مولاى من ، این مرد گمركچى كه شیعه نبود، این قدر مرا اذیت كرد، چه كارى انجام داده كه نزد شما محبوب شده است ؟ حضرت فرمودند: او اهل تسنن است ، چند ماه پیش از این مكان رد مى شد و به سمت بغداد مى رفت . در بین راه چشمش به گنبد من افتاد، از همان راه دور براى من تواضع و احترام كرد. از این جهت او بر ما حقى دارد و تو باید او را عفو كنى و من ضامن مى شوم كه این كار تو را در قیامت تلافى كنم . زن از خواب بیدار شد و سجده شكر را به جاى آورد و بعد به شهر خود مراجعت كرد. در بین راه گمركچى زن را دید و از او پرسید: آیا شكایت مرا به بى بى كردى ؟ زن گفت : آرى اما بى بى به خاطر تواضع و احترامى كه به ایشان كردى ، تو را عفو كرد. سپس ماجرا را دقیق بازگو كرد. مرد گفت : من از قوم قبیله عثمانى هستم و اكنون شیعه شدم . سپس ‍ ذكر شهادتین را به زبان جاى كرد 📚 200 داستان از فضایل مصایب و کرامات حضرت زینب ‌‌‌ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗🍃 🌸🍃جهت شادی روح تمام مسافران آسمانی فاتحه ای قرائت کنیم🍃🌸 روحشان قرین رحمت الهی باد 🌸
✨﷽✨ ⚜حکایتهای پندآموز⚜ «تو دلداده ی او باش، او به مشکلاتت رسیدگی میکند ....» امام زمان ارواحنافداه فرمودند: وظیفه ی ماست که به محبین مان رسیدگی کنیم ....‌ ✍حکایتِ دلدادگی یک جوان شیعه ی ایرانی به دختر دانشجوی مسیحی است، خانمی که ماجرای شنیدنی خودش را اینچنین بیان می‌کند : من مسیحی بودم تا روزی که یکی از دانشجوهای ایرانی به خواستگاریم آمد. او گفت من شیعه هستم و شرط ازدواجم با شما این است که شما هم شیعه شوید. فرصتی خواستم تا پیرامون اسلام و تشیع تحقیق کنم. بعد از تمام تحقیقاتم همسرم هم پزشک شده بود. خیلی کمکم کرد و همه­ ی مسائل برایم حل شد جز یک مسأله و آن موضوع طول عمر امام زمان (علیه ­السلام) بود. ما با هم ازدواج کردیم و بعد از چند سال به حج مشرف شدیم. در منی که برای رمی جمرات می­ رفتیم، همسرم را گم کردم. از هر کس با زبان انگلیسی نشانی می ­پرسیدم، نمی ­دانست. خسته شدم و گوشه ­ای با حال غربت نشستم. ناگهان آقائی در مقابلم آمد که با لهجه ی فصیح انگلیسی صحبت می ­کرد. به من گفت: بلند شو برویم رمی جمرات را انجام بده. الآن وقت می­ گذرد. بی­ اختیار دنبالش راه افتادم و رمی جمرات را انجام دادم. بعد از رمی جمرات، آن آقا مرا به خیمه رساند. خیلی از لطفش تشکر کردم. او به هنگام خداحافظی فرمود: 👈«وظیفه ­ی ماست که به محبان خود رسیدگی کنیم». 👈«در طول عمر ما شک نکن». 👈 «سلام مرا هم به دکتر برسان». برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود دست‌های خویــش و دامـان توام آمد به یاد 📚نقل از کتاب میرِ مهر صفحه355 ‌‌‌‌ ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨ 🌼حکایتی از ملانصرالدین! ✍می گویند ملانصرالدین از همسایه اش دیگی را قرض گرفت. چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید ملا گفت دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد. چند روز بعد، ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به ملا داد، به این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود. تا مدتی از ملا نصرالدین خبری نشد. همسایه به در خانه ملا رفت و سراغ دیگ خود را گرفت. ملا گفت دیگ شما موقع وضع حمل در خانه ما فوت کرد. همسایه گفت مگر دیگ هم می میرد؟ چرا مزخرف میگی! و جواب شنید :چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمی زاید. دیگی که می زاید حتما مردن هم دارد! 💥این حکایت اغلب ما مردم است هرجا که به نفع ما باشد، عجیب ترین دروغ‌ها و داستان‌ها را باور میکنیم اما کوچکترین ضرر را بر نخواهیم تابید. ‌‌‌ ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 سلام بر تو ای مولایی که دستگیر درماندگانی. بشتاب ای پناه عالم که زمین و زمان درمانده شده! 🌼 السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا العَلَمُ المَنصوبُ 🌼 ...وَ الغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الواسِعَةُ و 🌼 سلام بر تو اي پرچم برافراشته 🌼 سلام بر تو ای فريادرس 🌼 و ای رحمت گسترده 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹🍃🌹🍃
✅ پاداش عزاداری و هزینه کردن برای امام حسین علیه‌السلام✨ حضرت موسی(ع) به خداوند عرض کرد: «چرا امّت پیغمبر خاتم را بر سایر امّت‌ها برتری داده‌ای؟» خداوند متعال وحی فرمود: «آنها را بخاطر ده ویژگی فضیلت داده‌ام.» حضرت موسی عرض کرد: «آن ده خصلت چیست تا بنی اسرائیل را امر کنم که انجام دهند؟» خدای تعالی وحی فرمود: «نماز، زکات، روزه، حج، ... و عاشورا.» حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد: «عاشورا چیست؟» 💠 خدای متعال وحی فرمود: «عاشورا گریه و تباکی (خود را به حالت گریه درآوردن) بر فرزندزاده محمّد(ص) و مرثیه خوانی و عزاداری بر مصیبت اوست. ای موسی! در آن زمان هیچ بنده‌ای از بندگانم نیست که بر فرزند مصطفی(ص) گریه کند یا خود را به گریه بزند و برای او مجلس عزا برپا نماید، مگر اینکه بهشت را برایش ثابت قرار می‌دهم؛ و هر کس به سبب محبّت حسین(ع) درهمی از مالش را خرج اطعام کند یا در راه دیگری برای او هزینه کند، در دنیا هفتاد برابر آنچه خرج کرده به مالش برکت می‌دهم، گناهانش را بخشیده و در بهشت جایگاهش را قرار خواهم داد. به عزّت و جلالم سوگند، هر مرد و زنی که در روز عاشورا یا غیر آن، قطره‌ای اشک بر مصیبت حسین(ع) بریزد، اجر هزار شهید برایش می‌نویسم.» 📚 مستدرک الوسائل، ج ‏10، ص 318 ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
👳‍♂آورده اند که، عارفی معروف به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت. مردی که آنجا بود عابد را شناخت به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟ گفت : نه مرد گفت : فلان عابد بود نانوا گفت : من از مریدان اویم دنبالش دوید و گفت می خواهم شاگرد شما باشم ، عابد قبول نکرد نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم ، عابد قبول کرد وقتی همه شام خوردند نانوا گفت : سرورم دوزخ یعنی چه؟ عابد پاسخ داد : دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی ولی برای رضایت دل بندۀ خدا یک آبادی را نان دادی... ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
جمعه ها را درک کنید؛ جمعه دلگیر نیست! جمعه دلش گیر است؛ گیر کسی که باید باشد و نیست.......!!:( دل من این روزها خوب حال جمعه ها را ؛میفهمد.......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋مهمان امام حسین (علیه السلام) ✍شیخ رجبعلی خیاط رحمةالله تعالی علیه می فرمود: در روزهای اوایل هیئت ، مایل بودم تمام کارهای مجلس را خودم انجام دهم، خودم مداحی می کردم، چای میدادم و اغلب کارهای دیگر شبی مشغول دادن چای به عزاداران بودم که دیدم جوانی که اصلا ظاهر مناسبی نداشت وارد مجلس شد و گوشه ای نشست ، یقه اش باز بود و گردنبند به گردنش ، وضع لباسش هم خیلی نامناسب بود. به همه چای تعارف کردم تا رسیدم به جوان، چشمم به پایش افتاد دیدم جورابی نازک شبیه جوراب های زنانه به پا دارد. غیظ کردم و با عصبانیت سینی چای را مقابلش گرفتم، یکی از استکان ها برگشت و چای روی پایم ریخت و سوخت از این سوختگی زخمی در پایم بوجود آمد که خیلی طول کشید تا خوب شود، برای خودم هم این سوال پیش آمده بود که چرا زخم پایم خوب نمی شود. شبی به من گفتند: شیخ! آن جوانی که با عصبانیت چای به او تعارف کردی ، هر چه بود مهمان حسین علیه السلام بود ، نباید چنین رفتاری را با او مرتکب میشدی !! 📚کشکول کشمیری ، صفحه 123 ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👑پادشاهی در زمستان به نگهبانی گفت: سردت نیست؟ گفت: عادت دارم. گفت: می‌گویم برایت لباس گرم بیاورند ولی فراموش کرد. صبح جنازه نگهبان را در حالی پیدا کردند که روی دیوار نوشته بود: به سرما عادت داشتم اما وعده لباس گرمت مرا از پای درآورد... حالا این شده داستان ما.‌‌.. ❤️رسول خدا(ص) فرمودند: هرکه یک شب در آرزوی گرانی بر امت من باشد،‌ خداوند اعمال چهل ساله او را تباه خواهد کرد. 📚[کنزالاعمال،‌ ج ۹۸، ص ۴] ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘