فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎊فرا رسیدن سالروز ولادت قطب عالم امکان، حضرت بقیه الله الاعظم (عج) را تبریک میگوییم✨
#حکایت ✏️
از حکیمی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: «ﺷﮕﻔﺖﺍﻧﮕﯿﺰﺗﺮﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟»
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: «ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻥ ﻋﺠﻠﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﺷﻮﺩ! ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﺐ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﺍﺯ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﯾﻪ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ، ﺳﭙﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺯﭘﺲﮔﺮﻓﺘﻦ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ، ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﺮﺝ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﻃﻮﺭﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﻣﯽﻣﯿﺮﺩ! ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻭﻗﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ. ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺴﺖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﯾﺎ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻝ ﺍﺳﺖ.»
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@hkaitb
صَـلَ اللهُ عـَلـیکَ یـا صـاحـبَ الـزَّمـان (عج)
آخـریـن بـاقـیـمـانـده از نـسـل حـسـیـن (ع)..
هـسـتـی کـنـارِ مـا و چـشـمِ دیـدارت نـیـسـت ..
سـالـروزِ مـیـلادتـان مـبـارک❤️
#عید_امید
#قدمگاه_منجی
#منجی_موعود
🌸 فرارسیدن ولادت با سعادت امام زمان
عجلاللهتعالیفرجهالشریف مبارک باد 🌹
#امام_زمان
#نیمه_شعبان
#ماه_شعبان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آمادگیهای دوران غیبت
💠 آمادگی اخلاقی
#امام_زمان
🖤بهشت و پیراهن خون آلود حسین علیه السّلام
حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم حکایت فرماید:
آن هنگام که صحراى محشر بر پا شود و خداوند تمامى بندگانش را زنده احضار نماید، صدائى به گوش همگان خواهد رسید که : اى جماعت ! چشم هاى خود را ببندید و سرهاى خود را به زیر افکنید، چون که فاطمه دختر محمّد صلّى اللّه علیه و آله مى خواهد از پل صراط عبور نماید.
پس همگان چشم هاى خود را مى بندند و حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها در حالى که هفتاد هزار فرشته او را مشایعت و همراهى مى کنند، وارد مى شود و در یکى از موقف هاى مهمّ محشر توقّف مى فرماید.
پس از آن پیراهن به خون آغشته حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام را در دست گرفته و به محضر ربوبى پروردگار عرضه مى دارد: پروردگارا! این پیراهن فرزندم ، حسین مى باشد، تو خود آگاهى که با فرزندم چگونه رفتار کردند.
در این هنگام ، صدائى از طرف خداوند متعال مى رسد: اى فاطمه ! هر خواسته و تقاضائى دارى بگو، که برآورده خواهد شد.
و حضرت زهراء سلام اللّه علیها اظهار دارد: خدایا! انتقام مرا از قاتلین فرزندم ، حسین بگیر.
پس شعله اى مهیب از آتش بر پا شود و زبانه کشان یکایک قاتلین امام حسین علیه السلام را فرو بلعد، همان طورى که پرنده اى که دانه از زمین برچیند.
و سپس به عمق دوزخ برگردد و تمامى آن افرادِ ظالم ، به عذاب هاى دردناک مجازات و عقاب خواهند شد.
بعد از آن ، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها به سوى بهشت حرکت مى نماید و در حالى که ذرارى و دوستان و علاقه مندانش همراه او مى باشند، وارد بهشت خواهند شد؛ و از انواع برکات و نعمت هاى آن بهره مند مى گردند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@hkaitb
▪️داستانهایی از حضرت زهرا س
🌹▪️حرمت سخن پیامبر صلی اللّه علیه و آله
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
چند روز پس از رحلت پیامبر صلی اللّه علیه و آله مردی به محضر فاطمه علیه السلام مشرف شد و عرض کرد: ای دختر رسول اللّه چیزی نزد شما به یادگار گذاشته است تا مرا از آن بهره مند سازی؟
فاطمه علیه السلام به کنیز خود فرمود: آن نوشته رابیاور.
کنیز بدنبال نوشته رفت اما آن را پیدا نکرد.
فاطمه علیه السلام فرمود: آن را پیدا کن که ارزش آن برای من برابر حسن و حسین است.
کنیز به جستجو پرداخت تا آن را پیدا کرد و به خدمت آن حضرت آورد. در آن نوشته آمده بود:
از مومنین نیست کسی که همسایه اش از آزار او در امان نیست و کسی که به خداوند و روز قیامت ایمان دارد سخن خوب می گوید یا سکوت می کند.
خداوند انسان خیره، بردبار و عفیف را دوست دارد و انسان بدزبان، کینه توز و گدای اصرار کننده را دشمن می دارد. حیا از ایمان است و ایمان سبب ورود در بهشت می باشد و فحش از بی شرمی سبب ورود در جهنم است.
📚بحار النوار، ج 43، ص 82و 83.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@hkaitb
📖 #زن_تنبل_و_خوابحضرتزهراس
نقل است که آیت الله بهجت فرمود یکی از ثروتمندان رشت که در نجف ساکن بود، دخترش را به ازدواج یک روحانی سید که فقیر بود در آورد، و از آنجایی که این خانم در خانوادهی ثروتمند بزرگ شده بود حوصله غذا درست کردن برای سید را نداشت
شبی حضرت زهرا سلام الله علیها را در خواب میبیند، حضرت به او می فرماید: چرا با پسر من خوشرفتاری نداری و برای او غذا درست نمیکنی؟
دختر درخواب جواب میدهد که حال غذا درست کردن برای او را ندارم. حضرت اصرار کردند و او همان جمله را تکرار کرد. تا این که حضرت زهرا علیها السلام فرمودند شما فقط مواد لازم خورشت را آماده کن و داخل قابلمه بریز و روی چراغ بگذار، لازم نیست که کاری دیگر انجام دهی
از خواب که بیدار می شود به عنوان امتحان همان کار را انجام می دهد ، وقت ظهر یا شام وقتی سرپوش را از قابلمه برمیدارد میبیند غذا آماده است و عطر خورشت خانه را معطر کرده. او همیشه به این صورت غذا درست می کرد.
حتی روزی مهمان داشتند مهمان میگوید من در طول عمرم اینطور غذا نخورده ام. تعجب این هست که آن خانم با اینکه این کرامت را بارها دید ، باز حوصله ی درست کردن غذا را نداشت
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@hkaitb
مداحی آنلاین - از مسجـد سهله تا جمکـران - مطیعی.mp3
6M
🌺 #میلاد_امام_زمان(عج)
🔆 #روز_امید
💐مهدی مهدی چشم انتظاریم
💐ما غیر از تو یاری نداریم
🎙 #میثم_مطیعی
👏 #سرود
23.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 #میلاد_امام_زمان(عج)
🔆 #روز_امید
💐مهدی مهدی چشم انتظاریم
💐ما غیر از تو یاری نداریم
🎙 #میثم_مطیعی
👏 #سرود
✨﷽✨
🔴باغ دنیـــا
🌷 مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:اینجا باغی است که هر کس میآید میتواند از میوه آن بچیند و بخورد، امّا از بردن خبری نیست. اگر درون قبر یک ریال همراهت باشد، قبر را نبش میکنند و آن را در میآورند. اگر یک انگشتر دستت باشد آن را در میآورند. از این باغ هیچ چیز را نمیشود بیرون بُرد.
در باغ نمیتوانستی کول کنی و ببری. تا درون باغ هستی میخوری و میخورانی. بهره آخرتت هم آن اقبالی است که به جهان دیگر داری. پس اگر کم داد با صاحب باغ دعوا نمیکنی.
اگر هم زیاد داد دعوا نمیکنی. با باغدار نمیگویی چرا اینچنین نمیکنی، چرا چنان نکردی، این گلها چیست؟ این میوهها چیست؟ ایراد نمیگیری، میخوری و در باغ راه میروی.
📚 کتاب طوبی محبّت جلد دوم - ص 24
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
@hkaitb
✨﷽✨
🔴من هم دنیا را بر تو هرگز زندان نخواهم کرد
✍️تاجر جوانی در شام بود که مالالتجارهای را که به او میرسید مدتدار و نسیه به مردم شهر میداد تا تجارت کنند و برخی بدهی او را نمیدادند و تاجر با اینکه میتوانست آنان را زندانی کند ولی هرگز چنین نمیکرد. هر کسی بر شام مالالتجارهای از شهر دیگر میآورد دنبال آن مرد جوان میگشت تا با او معامله کند. روزی دوستی از او پرسید: چرا کسی را به خاطر بدهیاش زندان نمیکنی تا دیگر بدهکاران هم بترسند و بدهی خود بیاورند؟ تاجر جوان گفت: شبی قرآن میخواندم که به این آیه رسیدم: وإِنْ کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَیٰ مَیْسَرَةٍ ۚ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ ۖ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (280 - بقره)
و اگر (کسی که از او طلبکار هستید) تنگدست شود به او مهلت دهید تا توانگر گردد، و بخشیدن آن (به هنگام تنگدستی وی) به رسم صدقه، برای شما بهتر است اگر (به مصلحت خود) دانایید. که خدای من به من امر کرده بود در دنیایی که خودش زندان است کسی را برای آن زندانی نکنم و مراعات کنم زندانیان دنیا را که از تنگدستی طلب مرا نمیدهند. چون بعد از خواندن قرآن به خواب رفتم هاتفی مرا در رویا گفت: ای بنده ما! تا زمانی که در دنیا، بندهای از ما را برای طلبت زندانی نمیکنی، بدان من هم دنیا را بر تو هرگز زندان نخواهم کرد.
و وقتی از طلب خویش در حق بندگان ناتوان ما میگذری من نیز طلب خویش از عبادت تو، که تو را برای آن خلق کردهام خواهم گذشت. گفتم: خدایا! مرا ببخش که زیاد اهل ذکر تو در مسجد و محراب و با تسبیح نیستم و مرا به خاطر فراموشی ذکر خود در دنیا به ضنکا و سختی معیشت که تو بر فراموشکاران ذکر خود در قرآن وعده دادهای مبتلا مساز. ندا آمد:ای جوان! تو با مراعات بندگان تنگدست ما در ذکر ما هستی، بالاترین ذکری که خود از آن غافلی.
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
@hkaitb
✨﷽✨
🔴خدا رحمت کند مرحوم آیت الله کشمیری میفرمود که حاج هادی ابهری آمده بود به عراق و زیارت، مشهور بود که این عاشق آقا سیدالشهداء است، این بَکّاء است، این حسینی است، این اهل شهود است و خیلیها هم نزد او میرفتند؛
حتی کسانی که این حرفها را قبول نداشتند حاج هادی را قبول داشتند، میدیدند یک پیرمردی است که نه چیزی از کسی میخواهد، بعد هم سوق به عشق حسین میدهد، بعد هم یک سؤالی از او میکنی جواب میدهد، بعد هم باری را بلند میکند، در راستای اصلاح زندگی افراد چیزی به نظر او بیاید بیان می کند و یک باری را بلند میکند.
مرحوم آقای کشمیری میگفتند: من نزد او بودم به او گفتم: آقا دوست دارم یک ذکری به من بگویی که دنیا و آخرت من را آباد کند، فرمود: یا حي و یا قیّوم - چون لهجۀ ایشان تُرکی بود میگفت گیوم، یا حي و یا گیوم.
گفتم: آقا دوست دارم یک ذکری به من یاد بدهی که من را به قلۀ معرفت، بالاترین قله برساند، فرمود: یا حي و یا قیّوم. هرچه ما از این خواستیم گفت: یا حي و یا قیوم، یا حي و یا قیوم...
✍به نقل از حجت الاسلام ناصری
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
@hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹❤️🌹🍃
نماهنگ/دنیا قشنگ میشه اگه
🌱🌸ماهم در شب تارم، روشنایی، رهنمایی
ڪاش این تولد روز ظهورت باشد
˼العجلایماھِزهرا
عیدمونمبارڪ........
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان #نیمه_شعبان #میلاد_امام_زمان
🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ
✍ دعای مادر:
روزی از ابوسعید ابوالخیر،
سوال کردند :
این حُسن شهرت را از کجا آوردی؟
ابوسعید گفت :
شبی مادر از من آب خواست،
دقایقی طول کشید تا آب آوردم،
وقتی به کنارش رفتم،
خواب، مادر را در ربوده بود،
دلم نیامد که بیدارش کنم،
به کنارش نشستم تا پگاه،
مادر چشمان خویش را باز کرد
و وقتی کاسه آب را در دستان
من دید، پی به ماجرا برد
و گفت: فرزندم،
امیدوارم که نامت عالمگیر شود.
بدین سان ابوسعید ابوالخیر
مرد خرد و آگاهی و عرفان،
شهرت خویش را مرهون
یک دعای مادر میداند ....
"تذکره الاولیاء عطار نیشابوری"
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
@hkaitb
✨﷽✨
🌷 خاطره ای از همسر شهید چمران:
✍ یک هفته بود که مادرم را در بیمارستان بستری کردیم. مصطفی به من سفارش کرد که “شما بالای سر مادرتان بمانید و حتی شبها رهایش نکنید.” من هم این کار را کردم. وقتی حال مادر بهتر شد و از بیمارستان ترخیص شد، به خانه آمدیم و من، دو روز دیگر هم پیش او ماندم.
یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند، دست مرا گرفت و بوسید. میبوسید و همانطور با گریه از من تشکر میکرد! من با تعجب گفتم: “برای چی مصطفی؟!”
گفت: “این دستی که این همه روز، به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.”گفتم: “از من تشکر میکنید؟! خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کارها را میکنی!!”
گفت “دستی که به مادرش خدمت میکند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.” هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم..
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
@hkaitb
❣#سلام_امام_زمانم❣
اَلسَّلاَمُ عَلَي الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ
سلام بر قيام كننده مورد انتظار، و عدل آشكار
📚فرازی از زیارت نامه حضرت مهدی(عج)
🌱تمام سلامها و تمام تحیّتها نثار تو باد،
ای مولایی که حقیقت سلام هستی.
و روز آمدنت، زمین لبریز خواهد شد از سلام و سلامتی...
سلام بر تو و بر روز آمدنت...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲
#امام_زمان(عج)
هدایت شده از 💚مجموعه شهدا💚
🌟برای اولین بار درقم🌟
❤ی خبرخووب برای همه مصرف کنندهای شلوارازسایز۳۴ تاسایز۶۰😳
همه مدل جین وپارچه ای براتون داریم
دمپا، بگ ،مام ،رنگ بندی وسایزبندی
انلاین وحضوری
اگرراضی نبودی مرجوع کن😳
👌
فقط سایزتو بفرس👖 تاباپست پیشتازیاتیپاکس برات ارسال کنیم🛩
berjis.s_h_o_p👈اینستا
@berjispooshak👈ایتا
https://eitaa.com/joinchat/82182430C0c94a36795
روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی میگذشت.
در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آن جا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت.وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد،پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان جا ایستاد و گفت:خدایا من از کردار زشت خویش شرمندهام.اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند،چه کنم؟خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت:خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور مکن.در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو:ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمیکنیم،چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی،اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینی،اهل دوزخ.
📚 کیمیای سعادت،جلد اول
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@hkaitb
#داستان_های_اخلاقی
✍️مردی سالها در آرزوی دیدن #امام_زمان (عج) بود و از اینکه توفیق پیدا نمی کرد امام را ببیند، رنج می برد. مدّت ها ریاضت کشید.شبها بیدار می ماند و #دعا و راز و نیاز می کرد.معروف است، هرکس بدون وقفه، چهل شبِ چهارشنبه به مسجد سهله (کوفه) برود و نماز مغرب و عشاء خود را آنجا بخواند، سعادت تشرّف به محضر امام زمان(عج) را خواهد یافت.این مرد عابد مدّت ها این کار را هم کرد، ولی باز هم اثری ندید. (ولی به خاطر این عبادتها و شب زنده داری ها و... صفا و نورانیت خاصّی پیدا کرده بود).تا اینکه روزی، به او الهام شد:
🔸«الان حضرت بقیة الله(عج)، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمردی قفل ساز نشسته است. اگر می خواهی او را ببینی، به آنجا برو!»او حرکت کرد، و وقتی به آن مغازه رسید، دید حضرت مهدی(عج) آن جا نشسته و با آن پیرمرد گرم گفت و گو هستند.
اینک ادامه داستان از زبان آن شخص:
🔹به امام(عج) سلام دادم. حضرت جواب سلامم را داد و به من اشاره کرد که اکنون ساکت باش و تماشا کن!در این حال دیدم پیرزنی که ناتوان بود، عصا به دست و با قد خمیده وارد مغازه شد، و قفلی را نشان داد و گفت:
🔸آیا ممکن است برای #رضای_خدا ، این قفل را سه ریال از من بخرید؟ من به این سه ریال پول احتیاج دارم.پیرمرد قفل ساز، قفل را نگاه کرد و دید قفل، بی عیب و سالم است. گفت: مادر، چرا مال مسلمانی را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل تو اکنون هشت ریال ارزش دارد. من اگر بخواهم سود کنم، به هفت ریال می خرم.زیرا در این معامله، بیش از یک ریال سود بردن، بی انصافی است. اگر می خواهی بفروشی، من هفت ریال می خرم، و باز تکرار می کنم که قیمت واقعی آن هشت ریال است، من چون کاسب هستم و باید نفع ببرم، یک ریال ارزان تر خریداری می کنم.
پیرزن ابتدا باور نکرد و گفت: هیچکس این قفل را سه ریال از من نخرید.
🔸تو اکنون میخواهی هفت ریال از من بخری..؟! به هرحال پیرمرد قفل ساز، هفت ریال به آن زن داد و قفل را خرید.وقتی پیرزن رفت،امام زمان(عج) خطاب به من فرمودند:مشاهده کردی؟! این گونه باشید تا من به سراغ شما بیایم. ریاضت و سیر و سلوک لازم نیست. مسلمانی را در عمل نشان دهید تا من شما را یاری کنم.از بین همه افراد این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کردم. چون او #دین دارد و #خدا را می شناسد.از اول بازار، این پیرزن برای فروش قفلش، تقاضای سه ریال کرد، امّا چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه سعی کردند از او ارزان بخرند و هیچکس حاضر نشد حتی سه ریال از او بخرد. درحالی که این پیرمرد به هفت ریال خرید. به خاطر همین انسانیت و #انصافِ این پیرمرد،هر هفته به سراغش می آیم و با هم گفت و گو میکنیم.
امیر مؤمنان علی (ع) :
«هر کس با مردم به انصاف رفتار کند خداوند بر عزتش بیفزاید». (بحارالانوارج72، ص33.)
📚کیمیای محبت
رمز مشرّف شدن به محضر امام زمان(عج)، ص14
عنایات حضرت مهدی(ع) به علما و طلاب، ص204-202
سرمایه سخن، ج1
ملاقات با امام عصر، ص268
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
@hkaitb
📚 داستان کوتاه
درخت کاج کوچولویی توی جنگلی بی نهایت زیبا زندگی میکرد. پرندهها روش مینشستن، سنجابها روی شاخههاش بازی میکردن، اما اون به هیچ کدوم از اینا توجه نداشت و فقط میخواست رشد کنه و بزرگ بشه. دائم نگران این بود که بزرگ بشه و مثل درختهای کاج بزرگی که قطعشون میکردن، قطع بشه و بره به جای جادویی و ناشناختهای که اونها میرن، و خوشبختی رو اون جا پیدا کنه.
تا این که یه روز چوببُرها اومدن و قطعش کردن، اما چنان به درد و رنج افتاد که با خودش گفت:
«چقدر من خوشبخت بودم، چقدر روزگاری که با پرندهها و سنجابها بودم خوش بود، کاش قدر همون روزگار رو میدونستم، اما اون دوران دیگه هرگز بر نمیگرده.»
چوببرها به عنوان درخت کاج کریسمس فروختنش.
بچهها تزیینش کردن و دورش رقصیدن و بازی کردن، اما درخت با خودش فکر میکرد:
«امشب که خوب نتونستم لذت ببرم، ولی فرداشب از این همه مراسم قشنگ لذت میبرم.» اما فرداشبی به کار نبود.
درخت رو صبح روز بعد به انباری انداختن.
درخت این قدر غصه خورد که با خودش گفت:
«دیشب چقدر من خوشبخت بودم، کاش قدرش رو میدونستم، اما اون دوران دیگه هرگز بر نمیگرده.»
توی انبار موشها دورش جمع شدن و درخت کاج برای موشها قصهش رو تعریف میکرد.
موشها با شادی و هیجان به قصهٔ زندگیش گوش میدادن، اما درخت غصه میخورد. تا این که یه روز اومدن از انبار بردنش، تکهتکهش کردن تا هیزمش کنن. اون وقت فکر کرد:
«چقدر روزگاری که با موشها بودم خوشبخت بودم، چقدر همه با علاقه بهم گوش میدادن، کاش قدر اون روزگار رو میدونستم، اما اون دوران دیگه هرگز بر نمیگرده.»
این ماجرای آدمیه که همیشه آرزوش زمان و مکانی دیگه ست، و نمیتونه زیباییهای زمان خودش رو ببینه و هیچی راضیش نمیکنه.
#هانس_کریستین_اندرسن
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@hkaitb