🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋
#داستان_آموزنده
🔆راه رفتن عقب جنازه
✨جنازهای را بهسوی قبرستان میبردند؛ حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام پشت آن جنازه حرکت میکردند، امّا خلیفهی اوّل و دوّم جلوی جنازه راه میرفتند.
✨از حضرت سؤال کردند که آن دو نفر جلوی جنازه حرکت میکنند! فرمود:
✨✨«آنها هم میدانند که عقب جنازه راه رفتن ثواب بیشتری دارد، امّا میخواهند بدینوسیله در نظر مردم ممتازتر از دیگران جلوهگر شوند.»
📚(نمونه معارف، ج 3، ص 40 -ثمرالاوراق، ص 33)
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مگه میشه با این روش ساده انقدر لاغر شد؟؟ 😐😐
واقعا انتخابش عالی بود👏🏻👏🏻بدون اینکه به خودش آسیبی بزنه با یه روش اصولی و سالم وزنشو کم کرد🥰
شما هم اگه مشکل اضافه وزن دارید حتما این کلیپ ببینید
📣برای کسب اطلاعات بیشتر روی لینک زیر کلیک کنید 👇👇👇
https://landing.getz.ir/fRzXb
https://landing.getz.ir/fRzXb
🌸🍃🌸🍃
#حکایت_آموزنده
آورده اند بازرگانی بود اندک مایه که قصد سفر داشت. صد من آهن داشت که در خانه دوستی به رسم امانت گذاشت و رفت.اما دوست این امانت را فروخت و پولش را خرج کرد.بازرگان، روزی به طلب آهن نزد وی رفت.مرد گفت:آهن تو را در انبار خانه نهادم و مراقبت تمام کرده بودم اما آنجا موشی زندگی می کرد که تا من آگاه شوم همه را بخورد.بازرگان گفت:راست می گویی!موش خیلی آهن دوست دارد و دندان او برخوردن آن قادر است.دوست اش خوشحال شد و پنداشت که بازرگان قانع گشته و دل از آهن برداشته.پس گفت:امروزبه خانه من مهمان باش.بازرگان گفت:فردا باز آیم.رفت و چون به سر کوی رسید پسر مرد را با خود برد و پنهان کرد.چون بجستند از پسر اثری نشد.پس ندا در شهر دادند.بازرگان گفت:من عقابی دیدم که کودکی می برد.مرد فریاد برداشت که دروغ و محال است،چگونه می گویی عقاب کودکی را ببرد؟بازرگان خندید و گفت:در شهری که موش صد من آهن بتواند بخورد،عقابی کودکی بیست کیلویی را نتواند گرفت؟مرد دانست که قصه چیست،گفت:آری موش نخورده است!پسر باز ده وآهن بستان.هیچ چیز بدتر از آن نیست که در سخن ، کریم و بخشنده باشی ودر هنگام عمل سرافکنده و خجل.
#کلیله_و_دمنه
@hkaitb
هدایت شده از تبلیغات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣📣📣خبر خبر ،برای همیشه با دیابت خداحافظی کن 😍
دیابت اذیتت میکنه؟ 😔
داروهاش خوبت نمیکنه؟ 😔
از خوردن متفورمین و زدن انسولین خسته شدی؟
میترسی پاهات زخم بشه یا کلیه هات از کار بیفته؟ 😱
یه خبر عالی برات دارم پس بیا تو این کانال عضو شو تا بهت بگم که درمان قطعی دیابت چیه 😍😍کاملا تضمینی و گیاهی و مهمتر از همه بدون هیچ عوارض😍 حتما به این کانال یه سر بزن دوست عزیز
@m_yousefe
09195540609
https://eitaa.com/joinchat/1999569481C66ea309d18
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🔳فوری فوری
⚫️ ایران من تسلیت
اِنّـا لِـلّـه وَ اِنّـا اِلَـیـهِ راجِـعُـونَ
هنرمند بزرگ و محبوب کشورمون درگذشت😭
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1752760323C3dffc8e554
هنرمند عزیز دلها آسمانی شد 😭😭👆👆
🌸🍃🌸🍃
#مثل_شمع
شمع را ببین هر چه به آن نزدیک و نزدیکتر باشی نور و روشنایی بیشتری دریافت میکنی.
قرآن کریم میخواهد ما هم از جنس شمع و هم صفت شمع باشیم.
میگوید: به گونهای باش که هر کس به تو نزدیکتر بود، بهره و سود بیشتری ببرد.
و نزدیکترین کسان به ما نخست پدر و مادرند و آنگاه همسر، و سپس فرزندان، و در آخر هم، بستگان و خویشان.
یعنی اول پدر و مادر خودت را مورد لطف و محبت قرار بده، آنگاه نزدیکانت را، همچون همسر، فرزندان و ....
@hkaitb
هدایت شده از 👇🏻 تبلیغات گسترده ونوس 👇🏻
🗣رازی از زبان آیت الله بهجت که در اواخر عمرشان تعلیم خواص نمودند و فرمودند من در
مورد ختومات از استادم (مرحوم آیت الله قاضی) چیزی نمیپرسیدم، اما روزی ایشان ذکری را به من آموختند و فرمودند که هر کسموفق شود آن را به انجام برساند...😳 در نتیجه 📜🧷 ✨اگر طلسم شده قطعا باطل میشود ✨اگر مجرد باشد بختش باز شود ✨اگر چشم به راه کسی باشد به عشقش برسد ✨و اگر تنگ روزی باشد روزیش بسیار فراخ شود 🚩 به علت درخواست های مکرر شما عزیزان یکبار دیگه این سرّ عظیم الشأن رو براتون گذاشتیم 👇 https://eitaa.com/joinchat/4153540784C9fa5c2cac6
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
خشک کردن فصلی هر #سبزی و #میوه قلق خاص خودشو داره😎
روش خشک کردن انواع #سبزی 🌿 #میوه 🍏 #گوجه 🍅 #مواد_غذایی 🌶
👌ترشک لواشک خانگی با هر طعمی 😋😋
فقط و فقط در این کانال🏃👇
https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4
آموزش تصویری #بستنی_سرخ_کرده😳🤔
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#سرکه_نقد_به_ز_حلوای_نسیه
این ضربالمثل به این معناست که هر چیزی نقد به دست ما برسد، هرچند کم و ناچیز خیلی بهتر از چیزی است که با وعده و وعید زیاد به دست ما برسد، هرچه قدر هم که با ارزش باشد.
در لغتنامه دهخدا آمده نقد یعنی آنچه که در حال داده شود؛ به عبارت دیگر یعنی پیشادست
اما نسیه چیزی است که در آینده داده می شود و پسادست خوانده میشود.
در این ضربالمثل طبیعتا حلوا از سرکه بسیار خوشمزهتر و بهتر است. اما شاید در مواقعی گرفتن آنی و در لحظه سرکه ترش خیلی بهتر از منتظر ماندن برای دریافت حلوای شیرین باشد.
شاید در نگاه اول این نقدی که به دست میآید ارزشش به اندازه آن نسیه نباشد، اما همین که آدمی از بودنش اطمینان حاصل میکند خود دلیل بر برتری نسبی آن هست. چرا که شما در لحظه این نقد کم ارزش را داری اما هیچ جای اطمینانی وجود ندارد که آن نسیه با ارزش را در آینده داشته باشی.
شاید بشود ضربالمثل «کاچی بهتر از هیچی» را به نوعی معادل با این ضربالمثل دانست. یا این عبارت تمثیلی که میگوید: «گنجشکی که به دست است بهتر از باز پریده است».
@hkaitb
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫هیچ مادری این نکته رو نمیدونه 😦
⚠️در صورتی که این نکته مهم ترین نکته ی تربیتی هست👆
✅تکنیک های تربیت فرزند از زبان روانشناس متخصص کودک👇👇👇
https://hamkadeh.com/landings/6ucNW
https://hamkadeh.com/landings/6ucNW
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫هیچ مادری این نکته رو نمیدونه 😦
⚠️در صورتی که این نکته مهم ترین نکته ی تربیتی هست👆
✅تکنیک های تربیت فرزند از زبان روانشناس متخصص کودک👇👇👇
https://hamkadeh.com/landings/6ucNW
https://hamkadeh.com/landings/6ucNW
هدایت شده از پ حکایت
🌸🍃🌸🍃
#گدایی
از مردی که صاحب گستردهترین فروشگاههای زنجیرهای در جهان است پرسیدند : «راز موفقیت شما چه بوده؟»
او در پاسخ گفت : زادگاه من انگلستان است. در خانوادهی فقیری به دنیا آمدم و چون خود را به معنای واقعی فقیر میدیدم، هیچ راهی به جز گدایی کردن نمیشناختم. روزی به طرف یک مرد متشخص رفتم و مثل همیشه قیافهای مظلوم و رقتبار به خود گرفتم و از او درخواست پول کردم. وی نگاهی به سراپای من انداخت و گفت : به جای گدایی کردن بیا با هم معاملهای کنیم. پرسیدم : چه معاملهای؟
گفت : ساده است. یک بند انگشت تو را به ده پوند میخرم. گفتم : عجب حرفی میزنید آقا ، یک بند انگشتم را به ده پوند بفروشم؟ بیست پوند چطور است؟ شوخی می کنید؟ بر عکس، کاملا جدی می گویم. جناب من گدا هستم، اما احمق نیستم. او همچنان قیمت را بالا میبرد تا به هزار پوند رسید. گفتم : اگر ده هزار پوند هم بدهید، من به این معاملهی احمقانه راضی نخواهم شد.
گفت : اگر یک بند انگشت تو بیش از ده هزار پوند میارزد، پس قیمت قلب تو چقدر است؟ در مورد قیمت چشم، گوش، مغز و پای خود چه میگویی؟ لابد همهی وجودت را به چند میلیارد پوند هم نخواهی فروخت؟ گفتم : بله، درست فهیمیدهاید.
گفت : عجیب است که تو یک ثروتمند حسابی هستی، اما داری گدایی میکنی. از خودت خجالت نمیکشی؟
گفتۀ او همچون پتکی بود که بر ذهن خوابآلود من فرود آمد. ناگهان بیدار شدم و گویی از نو به دنیا آمدهام. اما این بار مرد ثروتنمدی بودم که ثروت خود را از معجزهی تولد به دست آورده بود. از همان لحظه، گدایی کردن را کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم زندگی تازهای را آغاز کنم.
@hkaitb