eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆محبوب ترين اسمها جابر انصارى مى گويد: به پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم عرض كردم : در شأن على بن ابى طالب عليه السلام چه مى فرماييد؟ فرمود: او جان من است ! عرض كردم : در شأن حسن و حسين عليه السلام چه مى فرماييد؟ حضرت پاسخ داد: آن دو، روح منند و فاطمه ، مادر ايشان ، دختر من است . هر كه او را غمگين كند مرا غمگين كرده است و هر كه او را شاد كند، مرا شاد گردانيده است و خدا را گواه مى گيرم ، من در جنگم با هر كس كه با ايشان در جنگ است و در صلحم با هر كس كه با ايشان در صلح است . اى جابر! هرگاه خواستى دعا كنى و مستجاب گردد، خدا را به اسمهاى ايشان بخوان ، زيرا كه اسمهاى آنان نزد خداوند محبوب ترين اسمها است 📚بحار: ج 94، ص 21. حکایت @hkaitb
هدایت شده از سابقه گسترده سکه
یکی از شب هایی که زندگیمو تغییر داد اون شبی بود که:😳 دیر وقت بود منم به خواب رفتم بودم چند شبی بود از اتاق پسرم صداهای عجیبی میشنیدم....ولی از فرت خستگی به صدا ها توجه نمیکردم میخوابیدم چند روز به همین صورت گذشت که از پسرم پرسیدم: شب ها تو اتاقش چخبره؟! با صورت سرخ اون مواجه شدم تصمیم گرفتم خودم قضیه پیگیری کنم ببینم پسرم شب ها چیکار میکنه ... شب همون روز صدایی نیومد منم بیخیال شدم خوابیدم اما دو شب بعد دوباره از اون صدا ها امد با ترس و اروم به سمتم اتاق پسرم رفتم و یک دفعه ای در باز کردم با...😱❌ https://eitaa.com/joinchat/2214789138Cedab105f8f 🔰ادامه داستان سنجاق شده👆
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
روزتو با خنده شروع کن😍😂 تازه کرده بودم نامزدم زیادی پرو بود منم .... روم نمیشد که تو نگاه کنم... اونم منتظر ی فرصت بود ما تنهاشیم ی بار بعد از اینکه نامزدم رفت خونشون رفتم تو دیدم که ی صدایی از تو میاد منم فکر کردم چیزی تو کمده بدو بدو رفتم بابام صدا کردم ببینه تو کمد چیه ،بابا فکر میکرد دزده با امد اروم با احتیاط در کمد باز کرد و با صحنه ای شدیم که....❗️😵 https://eitaa.com/joinchat/2214789138Cedab105f8f برگاااام ملت چه سوتی هایی دادن تو دوران نامزدی و عقد...😂😅😜
🙏🤍 ✍️ بهترین رابطه چیست؟ 🔹در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند. 🔸خارپشت‌ها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دور هم جمع شوند و بدین‌ترتیب همدیگر را حفظ کنند. 🔹وقتی نزدیک‌تر به‌هم بودند گرم‌تر می‌شدند، ولی خارهایشان یکدیگر را زخمی می‌کرد. به‌ همین خاطر تصمیم گرفتند از هم دور شوند ولی از سرما یخ زده و می‌مردند. 🔸از این رو مجبور بودند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان منقرض شود. 🔹پس دریافتند که بهتر است بازگردند و گرد هم آیند و آموختند که با زخم کوچکی که هم‌زیستی با نزدیکان به وجود می‌آورد زندگی کنند، چون گرمای وجود دیگری مهم‌تر است. 🔸و اینچنین توانستند زنده بمانند. 🔹بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی‌عیب‌ونقص را گرد هم می‌آورد بلکه آن است که هرکسی با دیگری ارتباط قلبی عمیق داشته باشد و بیاموزد با معایب دیگران کنار آید و خوبی‌های آنان را تحسین کند. حکایت @hkaitb
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
🔴 خطر افغانی بگیرها 🔴 مهاجرین مراقب باشند 🔹 ظاهراً در قالب یک عملیات ضربتی، پدیده در این چند روزه در بسیاری از استان‌ها شدت گرفته است. 🔹 مهاجرینی که مدارک خویش را به همراه ندارند دستگیر شده به اردوگاه‌ها منتقل می‌شوند. 🔹 گرسنگی، تحقیر، عدم اجازه ملاقات با آشنایان، عدم رسیدگی و فشار برای پرداخت هزینه دیپورت از موارد گزارش شده به در خصوص اردوگاه‌ها است. 🔹 در یک مورد خاص حتی مهاجری که و کار ایشان توسط آشنایانش به اردوگاه آورده شده بود، نه تنها آزاد نشد بلکه توسط ماموران مربوطه برگه سرشماری وی پاره شد(اردوگاه عسگرآباد ورامین تهران). 🔶 کادر از آنجا که التزام عملی و قلبی به ایران دارد، از انتشار جزئیات بیشتر و فیلم‌های این واقعه خودداری می‌نماید و امیدوار است مسئولین به وعده داده شده از سوی رئیس جمهور پایبند باشند، اما اگر این فرآیند اصلاح نشود، مطابق فرمان رهبری(مدظله) مبنی بر لزوم تشکیل «لشگرهای مطالبه‌گری جوانان»، در خصوص پیگیری اجرای قوانین مربوط به کرامت انسانی و حقوق مصرح در قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران، مستندات برخوردهای ناصواب، منتشر خواهند شد. ⭕️ همانطور که مسئولان محترم مستحضر هستند بخش زیادی از کادر را برادران و خواهران «ایرانی» تشکیل می‌دهند و ایشان مقدور نیست و با تهدید و ... نیز از پیگیری و قرآنی و اسلامی خویش دست بر نخواهند داشت. 🛑 مهاجرین حتماً برای خروج از منزل خویش را به همراه داشته باشند.(حتی برای خروج بسیار کوتاه از منزل) 🔹 مطابق قانون هر کس که گذرنامه همراه با روادید یا کارت آمایش یا برگه سرشماری به همراه نداشته باشد ممکن است دستگیر شود و متاسفانه برخی از همشهریان عزیز نیز در این موارد و می‌نمایند، اما در بعضی از موارد نیز مسئولان کوتاهی‌هایی دارند. ❇️ مهاجرین می‌توانند مستندات هرگونه رفتار غیرقانونی ماموران را به مدیر جمعیت با آیدی @iranafg_admin ارسال نمایند. ⭕️ قطعاً نیز موافق و هر شخصی به کشور است، اما و و عدم گرسنه نگه داشتن افراد دستگیر شده الزامی بدیهی است. همچنین در خصوص مهاجرینی که مدارک قانونی دارند و برای این مدارک هزینه پرداخت کرده‌اند، پایبندی به تعهدات قانونی وعده داده شده مسئله اصلی است. 🔈🔈 توزیع و رساندن این پیام به بقیه می‌تواند در احتیاط بیشتر و دستگیر نشدن ایشان کارآمد باشد، لذا لطفاً همه دوستان خویش را . 📍اطلاعات لحظه‌ای و بیشتر در: https://eitaa.com/joinchat/3500474498C27bed6731b
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨ «قلاب ماهیگیری» ✨مردی گرسنه و فقیر از راهی عبور می كرد و با خود می گفت: «خدای من چرا من باید اینگونه گرسنه باشم. من بنده تو هستم و امروز از تو غذایی می خواهم. تو به من دندان داده ای، نان هم باید بدهی.» همانطور كه با خود در فكر بود به رودخانه ای رسید. او به امواج رودخانه نگاه می كرد و در افكار پر از درد خود غرق بود. ناگهان از دور برقی به چشمانش زد. خیلی خوشحال شد. فكر كرد كه حتما سكه طلایی است كه خدا برای او فرستاده تا او سیر شود. به سمت نور دوید تا زودتر سكه را بردارد و با آن غذایی بخرد. اما هر چه قدر نزدیك تر می شد ناامیدتر می شد. وقتی به آن شی فلزی رسید دید كه یك قلاب ماهیگیری است. مرد آن را برداشت. نگاهی به آن كرد ولی نفهمید كه آن شی چیست. او قلاب را به گوشه ای انداخت و رفت و در افكار پر از یاس و ناكامی خود غوطه ور شد. نمی دانست آن قلاب برای او آنجا گذاشته شده بود تا ماهی بگیرد و خود را سیر كند. خدا به او پاسخ داده بود ولی او آنقدر هوش و ظرفیت نداشت كه آن پاسخ را بشنو حکایت @hkaitb
🔆مراسم نامگذارى و بيمه ساختن نوزاد   امام سجّاد زين العابدين عليه السلام مى فرمايد: چون حضرت فاطمه زهراء عليها السلام اوّلين نوزاد خود را به دنيا آورد، از همسرش امام علىّ عليه السلام درخواست نمود تا نامى مناسب براى نوزادشان انتخاب نمايد. امام علىّ عليه السلام فرمود: من در اين امر هرگز بر رسول خدا صلى الله عليه و آله سبقت نخواهم گرفت . هنگامى كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله وارد منزل شد، قنداقه نوزاد را كه در پارچه اى زردرنگ پيچيده شده بود، تحويل حضرتش دادند. همين كه چشم رسول خدا صلى الله عليه و آله به قنداقه نوزاد افتاد، فرمود: مگر نگفته ام نوزاد را در پارچه زرد نپيچيد؛ و سپس پارچه زرد را باز نمود و نوزاد را در پارچه اى سفيد قرار داد. بعد از آن خطاب به پدر نوزاد - امام علىّ عليه السلام - كرد، و فرمود: آيا اسمى برايش تعيين كرده ايد؟ حضرت علىّ عليه السلام اظهار داشت : يا رسول اللّه ! ما بر شما سبقت نخواهيم گرفت ، و حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: و من نيز بر پروردگارم سبقت نمى گيرم . در همين بين خداوند متعال توسّط جبرئيل عليه السلام وحى فرستاد: اى محمّد! چون علىّ بن ابى طالب براى تو همانند هارون براى موسى است ؛ پس اسم اين نوزاد را همنام فرزند هارون قرار ده . حضرت رسول صلى الله عليه و آله پرسيد: فرزند هارون چه نام داشته است ؟ جبرئيل عليه السلام پاسخ داد : شُبَّر. حضرت رسول اظهار داشت : زبان من عربى است و زبان هارون عِبْرى بوده است ، جبرئيل پاسخ داد، نام او را حسن بگذاريد. و آن گاه رسول خدا صلى الله عليه و آله در گوش راست نوزاد اذان ؛ و در گوش چپ اقامه گفت و سپس فرمود: خداوندا! اين نوزاد را از تمام آفات و شرور شيطان رجيم در پناه تو قرار مى دهم (1) . و بعداز آن دستور داد: تا براى سلامتى و بيمه شدن نوزاد از بلاها و حوادث ، گوسفندى برايش عقيقه كنند؛ و در بين بيچارگان و فقراء تقسيم نمايند. و همچنين امر فرمود تا موهاى سر نوزاد را تراشيده و هم وزن آن نقره تهيّه كنند و به عنوان صدقه به تهى دستان دهند(2) . 1-بحارالا نوار: ج 43، ص 238، ح 3، به نقل از أ مالى صدوق و علل الشرايع . احقاق الحق : ج 11، ص 4 - 9. 2- بحارالا نوار: ج 43، ص 257، ح 29، به نقل از اصول كافى . 📚منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام ، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی حکایت @hkaitb
🔆باغى از باغهاى بهشت حضرت رضا عليه السلام مى فرمايد: در خراسان مكانى است بسيار ارزشمند، زمانى فرا مى رسد كه آنجا تا هنگام دميده شدن ((صور)) و بر پاى قيامت ، محل رفت و آمد فرشتگان خواهد شد. پيوسته دسته اى از فرشتگان در آنجا فرود مى آيند و دسته اى به سوى آسمانها پر مى كشند. از حضرت سؤ ال شد: اين مكان در كجا واقع است ؟ فرمود: در سرزمين طوس (مشهد) است ، به خدا قسم ! آنجا باغى از باغهاى بهشت است . هر كس در آن مكان مرا خالصانه زيارت كند، همانند كسى است كه رسول خدا را زيارت نموده . خداوند به خاطر اين زيارت او، ثواب هزار حج ، و هزار عمره پذيرفته شده به او عطا مى كند. من و پدرانم در قيامت از او شفاعت خواهيم كرد. 📚بحار: ج 102، ص 31. حکایت @hkaitb
🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋 🔆 پیاده روی به سوی مکه يك سال امام حسن مجتبى عليه السلام با پاى پياده به سوى مكه حركت كرد. در بين راه پاهاى مباركش ورم نمود. يكى از همراهان گفت: مقدارى از راه را سوار شويد تا اين ورم خوب شود. حضرت فرمود: هرگز سوار نمى‏ شوم، ولى وقتى به اولين منزل رسيديم، شخص سياه پوستى را كه روغنى به‏ همراه دارد مى‏بينى. آن روغن را از او خريدارى كن تا ورم پايم را با آن معالجه كنم. او گفت: ما در پيش روى خود محلى را كه چنين روغنى در آن جا به فروش برسد سراغ نداريم!؟ حضرت فرمود: همان است كه گفتم. مقدارى كه راه را رفتند شخص سياهى پيدا شد، امام به آن همراه گفت: آن كه مى‏ گفتم، آن جاست، برو و روغن را بخر و پول آن را پرداخت كن. او رفت تا روغن را بخرد. شخص سياه پوست پرسيد: اين روغن را براى چه كسى مى‏ خواهى؟ گفت: براى امام حسن بن على عليه السلام. سياه پوست گفت:مرا نزد او ببر، وقتى نزد امام آمد، گفت: فداى شما شوم، من نمى ‏دانستم كه شما به اين روغن احتياج داريد، پولى هم بابت آن از شما نمى‏ گيرم و خود من هم غلام شما هستم. فقط از شما تقاضا دارم، دعا كنيد خدا فرزند سالمى كه دوست دار شما اهل بيت باشد به من مرحمت كند. حضرت فرمود: به خانه‏ ات باز گرد كه خدا فرزند سالمى كه شيعه و پيرو ما خواهد بود، به تو عنايت مى‏فرمايد. «1» (1). محجة البيضاء، ج 4، ص 220؛ شنيدنيهاى تاريخ، ص 139 و 140 📚منبع: داستان ها و حكايت‏هاى حج، رحيم كارگر، نشر مشعر - تهران، چاپ: پانزدهم، 1386،ص16-17. حکایت @hkaitb
🌸✨🌸 ✍ حکایتی زیبا و آموزنده داستانی که در زیر نقل می شود یک داستان کاملا واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده است : شخصی مشغول تخریب دیوار قدیمی خانه اش بود تا آن را نوسازی کند. (توضیح اینکه منازل ژاپنی بنابر شرایط محیطی دارای فضایی خالی بین دیوار های چوبی هستند.) این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پیش فرو رفته بود . دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد . وقتی میخ را بررسی کرد خیلی تعجب کرد ! این میخ چهار سال پیش ، هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود ! اما براستی چه اتفاقی افتاده بود ؟ که در یک قسمت تاریک آنهم بدون کوچکترین حرکت ، یک مارمولک توانسته بمدت چهار سال در چنین موقعیتی زنده مانده ! چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است . متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد. در این مدت چکار می کرده ؟ چگونه و چی می خورده ؟ همانطور که به مارمولک نگاه می کرد یک دفعه مارمولکی دیگر ، با غذایی در دهانش ظاهر شد ! مرد شدیدا منقلب شد ! چهار سال مراقبت . واقعا که چه عشق قشنگی ! یک موجود کوچک با عشقی بزرگ ! عشقی که برای زیستن و ادامه ی حیات ، حتی در مقابله با مرگ همنوعش او را دچار هیچگونه کوتاهی نکرده بود ! اگه موجودی به این کوچکی بتونه عشقی به این بزرگی داشته باشه پس تصور کنید ما تا چه حد می توانیم عاشق همدیگه باشیم و شاید هم باید پایبندی را از این موجود درس بگیریم ، البته اگر سعی کنیم خیلی بهتر از اینها می توانیم چرا که باید به خود آییم و بخواهیم و بدانیم ، ‏که انسان باشیم. حکایت @hkaitb
✨﴾﷽﴿✨ اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً .
🔆فرمان امام باقر عليه السلام   ابوبصير مى گويد: امام باقر عليه السلام از شخصى كه از آفريقا آمده بود حال يكى از شيعيانش ‍ را پرسيد، فرمود: حال راشد چطور است ؟ آن مرد گفت : هنگامى كه حركت كردم او صحيح و سالم بود و به شما نيز سلام رساند. امام فرمود: خداوند رحمتش كند! مرد: مگر راشد مرد؟ امام : آرى ! - كى مرده است ؟ - دو روز پس از حركت تو. - عجب ، راشد نه مرضى داشت و نه مبتلا به دردى بود! - مگر هر كس مى ميرد با مرض و علت خاصى مى ميرد؟ ابوبصير مى گويد: پرسيدم : راشد چگونه آدمى بود؟ امام فرمود: يكى از دوستان و علاقمندان ما بود. سپس فرمود: شما فكر مى كنيد كه چشمهاى بينا و گوشهاى شنوا همراه شما نيست ؟ - اگر چنين فكر كنيد، بد فكر كرده ايد. به خدا سوگند! چيزى از كارهاى شما بر ما مخفى نيست ، تمامى اعمالتان پيش ما حاضر است و ما هميشه متوجه رفتار شما هستيم . سعى كنيد خودتان را به كارهاى خوب عادت دهيد و جزو خوبان باشيد و با همين نشانه نيك هم شناخته شويد و من فرزندان خود و همه شيعيانم را به كارهاى نيك فرمان مى دهم . 📚بحار: ج 46، ص 244. حکایت @hkaitb