💢آرامش برگ یا سنگ؟
مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود.
استادی از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست .
مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: ” عجیب
آشفته ام و همه چیز زندگی ام به هم ریخته است.
به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟”
استـاد برگی از شاخه افتاده روی زمین را داخل نهر آب انداخت
و گفت : به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود
را به جریان آن می سپارد و با آن می رود.
سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت
و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی اش
داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت.
استاد گفت: “این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو بــه من بگو
آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را …؟!”
مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت:
“اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا
و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست!
لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد.
من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!”
استاد لبخندی زد و گفت: “پس چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری زندگی ات می نالی؟
اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تــاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم
هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.”
استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد.
چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی مرد جوان از استاد پرسید: “شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب
می کردید یا آرامش برگ را؟”
استاد لبخندی زد و گفت : “من در تمام زندگی ام خودم را با اطمینان به خالق رودخانه هستی و به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم
در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمی شوم .
مــن آرامـش بـرگ را مــی پسندم🌺
حکایت
.
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
🚷 ۲ دختر ۱۷ و ۱۵ ساله به جرم گذاشتن یک عکس در اینستاگرام به ۱۲۰ سال حبس محکوم شدن واقعا که خیلی بی حیان‼
‼️ دیدن عکس شرم آور👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2094530851C7dc7ef393e
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
اول اسم عشقت چیه ؟ 🥺♥📲
💙 A 💙 💙 B 💙 💙 C 💙
💙 D 💙 💙 E 💙 💙 F 💙
💙 G 💙 💙 H 💙 💙 I 💙
💙 J 💙 💙 K 💙 💙 L 💙
💙 M 💙 💙 N 💙 💙 P 💙
💙 Q 💙 💙 R 💙 💙 S 💙
💙 W 💙 💙 Z 💙 💙 N 💙
فقط اونا ک عشق ❤ دارننن🤬🤬☝🏿
🌸🍃🌸🍃
بحث غصه و غم و اندوه
برخی از مردم کار روزانه ای دارند که هیچ وقت تعطیلی بردار نیست و انگار با خودشون عهد کردند که تحت هیچ شرایطی این کار تعطیل نشود و حتی حاضرند هزینه های هنگفتی بپردازند ...
آن هم غصه خوردن و غم و اندوه است که به اون اعتیاد پیدا کردند...
اعتیاد به غم و غصه خطرش از هر اعتیادی بیشتره.
جالب این است که حتی اگر یک روز حالشون خوب باشه و غصه ای نداشته باشند آنقدر گذشته ها رو وا کاوی میکنن و در افکار آینده غوطه تا یه موضوعی برای غصه پیدا کنن
امیر مومنان علیه السلام:
الرزق رزقان، رزق تطلبه و رزق یطلبک....
و لا یَحمِلُ هَمَّ سِنَتِکَ علی یَومِکَ
شایسته نیست که غم سال نیامده خودت را بر امروزت بکشانی
در روایت دیگری نقل شده که شخصی از حضرت پرسید:
لو سُدَّ علی رَجلِِ بابُ بیتِِ و تُرکَ فیهِ مِن اَینَ کان یاتیهِ رزقُهُ؟
اگر در خانه ای را بر مردی ببندند و در خانه تنها رها شده باشد از کجا رزقش می رسد؟
حضرت فرمود: مِن حیثُ یاتیهِ اَجلُهُ ؛ از همان جایی که مرگ و اجلش می رسد!
بله همینطور است مگر مرگ در و دروازه میشناسه؟
عین آیه قرآن است که فرمود: در سوره مبارکه نساء آیه 78 :
اَینَما تَکونُوایدرکم الموت و لو کنتم فی بروج مُشَیَّده ؛ هر جا باشید مرگ شما را فرا خواهد گرفت و لو در قلعه ها و دره ها باشید...
رزق هم همینگونه است ، رزقی که مخصوص تو باشد حتما می رسد، همانطور که اجل حتمی رسیدنی است، پس غصه برای چه؟ خدا هست و دیگر جای اندوه نیست...
سعدی هم شعری دارد که تفسیر ده ها آیه و صدها روایت است ، می گوید:
یکی طفل دندان بر آورده بود
پدر سر به فکرت بر آورده بود
گه من نان و برگ از کجا آرمش
مروّت نباشد چو بگذارمش
چو بیچاره گفت این سخن پیش جفت
نگر تا زن او چو مردانه گفت
مخور گول ابلیس تا جان دهد
هر آنکس که دندان دهد نان دهد
🔅پس بر خداوند باید اعتماد کرد که اعتماد بر خداوند مساوی با رفتن غمها و غصه هاست.
.
•.🍃🌸
|صَباحاً أَتنفس بِحُبِّ الْمَهدی |
هر صبح به #عـشقِ
مهدی نفس میکشیم :)
وَ مـا هَــرچِـه داریـم
اَزْ تُـو داریم...🍃
#السلامعلیکیااباصالحمهدی
.
#داستان_آموزنده
🔆اسباب حزن
جميع حالات امام حسين (علیه السلام ) اسبات حزن و گريه پيغمبربود.
چنانكه هر وقت او را به دوش مبارك بر ميداشت و سرش بر دوش او تكيه مى كرد بياد مى آورد سر او را بر روى نيزه ها....، پس مى گريست .
و به اصحاب مى فرمود: گويا مى بينم اسيران را بر شتران و سر فرزندانم را بصورت هديه براى يزيد مى برند.
چون به دامان مى نشاند نظر به صورت او مى نمود و مى گريست ، و مى فرمود:
يابن عباس گويا مى بينم او را كه ريشش را به خونش خضاب نموده اند و هر چند طلب يارى مى كند كسى ياريش نمى كند و چون روز عيد جامه (لباس ) جديد مى پوشيد ميگريست ، گويا به ياد مى آورد كه او را برهنه بر خاك مى اندازند، و چون بر سرسفره مى نشست با جد و پدر و مادر و برادر، طعام ميخورد، پيغمبر (صل الله علیه وآله و سلم ) اول خوشحال مى شد، بعد به گريه در مى آمد، و گويا به ياد مى آورد تشنگى خود و اطفالش را كه دنيا جلو چشمشان از شدت عطش سياه مى شود، و همه متفرق مى شوند، و بعضى را مى كشند، و بعضى را اسير مى نمايند. و چون گلويش را مى بوسيد مى گريست ، و گاهى با اميرالمؤ منين (علیه السلام ) مى فرمود: او را نگاه دار، آنگاه تمام بدنش را مى بوسيد و مى گريست ، عرض كرد: چرا گريه مى كنيد؟ ميفرمود:
موضع شمشيرها را مى بوسم ، و گاهى لب و دندانش را مى بوسيد، گويا ياد مى آورد چوب خيزران در مجلس يزيد و ابن زياد (لعنة الله عليهما) را، چنانكه زيدبن ارقم در نزد ابن زياد حاضر بود، چون اين حركت شنيع را ديد، فرياد برآورد كه چوبت را از اين لبهاى مبارك بردار كه قسم به آن خدائى كه غير او خدائى نيست ديدم دندانهاى پيغمبر (صل الله علیه وآله و سلم ) را كه بر اين دندانها گذاشته شده بود و آن را مى بوسيد.
📚خصائص حسينيه ، 228
حکایت
@hkaitb
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای حاجت ناگفته به امام رضا علیه السلام
🎤 #حجت_الاسلام_رفیعی
حکایت
@hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه قبل از رسیدن به هدف تسلیم بشی، یعنی اراده ی کافی نداشتی🙃👌
حکایت
@hkaitb
⭕️ خلافت عثمان بن عفان
🔻 عثمان بن عفان در اوایل محرم سال ۲۴ هجری و با انتخاب شورای شش نفرهای که عمر بن خطاب تشکیل داده بود، به خلافت رسید. عمر بن خطاب پیش از مرگش، این شورا را برای انتخاب خلیفه بعدی ترتیب داد. اعضای شورا شامل امام علی (علیه السلام)، عبدالرحمن بن عوف، عثمان بن عفان، زبیر بن عوام، طلحه بن عبیدالله، و سعد بن ابی وقاص بودند و با نظارت فرزند عمر و دو شخصیت از خاندان پیامبر (صل الله علیه وآله و سلم) کار خود را آغاز کردند.
🔺 پس از رای گیری امام علی (ع) و عثمان بن عفان هریک سه رای آوردند. طبق نظر عمر، باید عبدالرحمن بن عوف در این حالت تصمیم نهایی را میگرفت. اما او با اینکه بسیاری از صحابه، امام علی (ع) را بخاطر کمالات ، توصیه و نزدیکی به پیامبر (ص) ترجیح میدادند، نظرش به عثمان تمایل داشت،لذا برای انتخاب عثمان تلاش کرد و در نهایت، عثمان با تعهد به پیروی از کتاب خدا، سنت پیامبر و سیره دو خلیفه پیشین، به خلافت رسید و مردم با او بیعت کردند.
🔹لذا امام علی علیه السلام مجددا بر خلاف دستور خدا و پیامبر(ص)، خلیفه جامعه اسلامی نشد.
#تقویم_تاریخ
حکایت
@hkaitb
#داستان_آموزنده
🔆جاى شمشير
هر وقت حضرت سيدالشهداء (علیه السلام ) بر پيامبر اكرم (صل الله علیه وآله و سلم ) داخل مى شدند حضرت او را به خود مى چسباندند و سپس به حضرت اميرالمومنين على (علیه السلام ) مى فرمودند:
او را بگير و بعد او را مى بوسيدند و گريه مى كردند.
امام حسين (علیه السلام ) مى فرمود: اى پدر چرا گريه مى كنى ؟
حضرت رسول (صل الله علیه وآله و سلم ) فرمود: فرزندم جاهاى شمشير را بوسيدم و گريه ام گرفت .
حضرت امام حسين (ع ) فرمود: اى پدر من كشته خواهم شد؟ حضرت رسول (ص ) فرمود: بلى به خدا قسم تو و پدرت و برادرت همگى كشته خواهيد شد.
حضرت امام حسين (ع ) فرمود: پدر، قبور ما از هم متفرق و پراكنده مى باشد؟
حضرت رسول (ص ) فرمود: بلى پسرم .
حضرت امام حسين (ع ) فرمود: از امت شما چه كسانى به زيارت ما ميآيند؟ حضرت رسول (ص ) فرمود: من و پدرت و برادرت و تو را زيارت نخواهد نمود مگر راست گويان امت من .
📚ترجمه كامل الزيارات ، 215
حکایت
@hkaitb