eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی گذار حجاج یکی از حکام بی رحم دوران بنی امیه به دشتی افتاد در آنجا با پیرمردی از قوم بنی عجل برخورد کرد. حجاج به پیر مرد که در حال دوشیدن شیر بود گفت: می بینم که گله ی سرحال و خوبی داری . چه گاو پر شیری ای پیر مرد آیا از شغلت راضی هستی؟ پیرمرد گفت: زندگی هر روز سخت تر از گذشته می شود نان بخور و نمیر هم مشکل پیدا می شود .از این وضع فقط باید به خدا پناه برد. حجاج گفت: نظرت درباره ی حجاج چیست؟ پیر مرد گفت:لعنت بر او باد که هر چه بدبختی می کشیم از دستظلمهای اوست. خدا ریشه ا ش را بکند. حجاج پرسید: می دانی من کیستم؟ پیرمرد گفت : نه حجاج گفت: من حجاجم. پیرمرد که از ترس دست و پایش را گم کردده بود با لکنت زبان گفت:می دانی من کیستم؟ حجاج گفت:نه پیرمرد گفت:من دیوانه ای از قوم بند عجل هستم که روزی دو بار دیوانه می شوم و الان وقت دیوانگی منست. از سر تقصیرات من بگذرید. حجاج خندید و پیرمرد را رها کرد و رفت. حکایت @hkaitb
غیر اخلاقی ترین عادت بشر این است که مدام و بی‌وقفه، درباره هرکس و پیش از آنکه بفهمد و درک کند قضاوت می‌کند. این آمادگی پرشور برای قضاوت کردن، نفرت انگیزترین حماقت و مخرب ترین شرارت‌هاست... 📖وصیت خیانت شده میلان کوندرا حکایت @hkaitb
. بعضیـــــــامـون تا حالا یه لـحظه هــم طعمِ ناامـنی رُ نچشیدیم 🥺 🇮🇷❣🇮🇷
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایت تکان دهنده از حضرت امام رضا(ع) 📺 حجت‌الاسلام👇 🎙 حکایت @hkaitb
صبح زود حمید می خواست بره بیرون، برایش تخم مرغ آب پز کرده بودم،وقتی رفتم از روی گاز بردارم احسان اومده بود پشت سرم وایساده بود همین که تخم مرغ ها را برداشتم آب جوش ریخت پشت گردنش،هم عصبانی بودم که اومده بود تو آشپزخانه هم ترسیده بودم که نکنه طوریش بشه حمید سریع خودشو رسوند تو آشپزخانه و با خونسردی بهم گفت : آروم باش ،تا تو آروم نشی بچه رو دکتر نمی برم، این قدر با نرمی و خونسردی باهام حرف زد تا آروم شدم یه هفته تموم می بردش دکتر بهم می گفت دیدی خودتو بیخود ناراحت کردی دیدی بچه خوب شد همسر شهید حمید باکری 😍 حکایت @hkaitb
من نیست شدم در تو از آنم همه تو مولانا حکایت @hkaitb
جوانی با دوچرخه اش با پيرزنی برخورد کرد و به جاي اينکه از او عذرخواهی کند و کمکش کند تا از جايش بلندشود، شروع به خنديدن و مسخره کردن او نمود؛ سپس راهش را کشيد و رفت! پيرزن صدايش زد و گفت: چيزی از تو افتاده است. جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجونمود؛ پيرزن به او گفت: زياد نگرد؛ مروت و مردانگی ات به زمين افتاد و هرگز آن را نخواهی يافت.. "زندگی اگر خالي از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هيچ ارزشی ندارد" "زندگی حکايت قديمي کوهستان است! صدا می کنی و مي شنوی؛پس به نيکی صدا کن، تا به نيکی به تو پاسخ دهند" حکایت @hkaitb
دنیا، بزرگترین گاوداري است، هر کسی گاو خودش را می دوشد. علیرضا جمشیدی حکایت @hkaitb
"زندگی"جیره مختصری است مثل یک فنجـان چـای و کنـارش عشق است مثل یک حـبه قــند زندگــی را با عشـق نوش جان باید کــرد! حکایت @hkaitb
بی تردید همه چیزها نیز می‌گذرد، چرخه‌ها می‌آیند و می‌روند، اما هنگامی که وابستگی شما قطع شده باشد، دیگر ترسی از نداشتن ندارید. در این حالت زندگی به راحتی جریان دارد. شاید شاد نباشید اما آرامش دارید. 📖تمرین نیروی حال اکهارت تله حکایت @hkaitb