eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
✍📘 در مدتی که در این دنیا هستید، به معنای واقعی کلمه زندگی کنید. ---> "زندگی كنيد" <--- هر چیزی را تجربه کنید، مراقب خودتان و دوستان‌تان باشید. خوش بگذرانید، دیوانگی کنید، عجیب باشید، بیرون از خانه بروید، تلاش کنید و شکست بخورید. چون به هر حال این اتفاق می‌افتد پس بهتر است حتی از شکست هم لذت ببرید. موقعیت یادگیری از شکست‌هایتان را از دستت ندهید. دلیل مسئله را پیدا کنید و از بین ببریدش. سعی نکنید کامل باشید! اصلا ، اصلا..! فقط سعی کنید یک نمونه عالی باشید از انسانیت. ""يک انسانِ خوشبخت"" 👤 ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
✍📘 در مدتی که در این دنیا هستید، به معنای واقعی کلمه زندگی کنید. ---> "زندگی كنيد" <--- هر چیزی را تجربه کنید، مراقب خودتان و دوستان‌تان باشید. خوش بگذرانید، دیوانگی کنید، عجیب باشید، بیرون از خانه بروید، تلاش کنید و شکست بخورید. چون به هر حال این اتفاق می‌افتد پس بهتر است حتی از شکست هم لذت ببرید. موقعیت یادگیری از شکست‌هایتان را از دستت ندهید. دلیل مسئله را پیدا کنید و از بین ببریدش. سعی نکنید کامل باشید! اصلا ، اصلا..! فقط سعی کنید یک نمونه عالی باشید از انسانیت. ""يک انسانِ خوشبخت"" 👤 ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
📔 تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد... او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد. سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد. اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود. از شدت خشم و اندوه درجا خشک اش زد. فریاد زد: '' خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟'' صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟ آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم. وقتی که اوضاع خراب می شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید دلمان را ببازیم. چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است. ✍ ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin
📔 تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد... او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد. سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد. اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود. از شدت خشم و اندوه درجا خشک اش زد. فریاد زد: '' خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟'' صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟ آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم. وقتی که اوضاع خراب می شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید دلمان را ببازیم. چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است. ✍ ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin