eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.5هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🌼دستور العمل حضرت امام رضا علیه السلام برای روزهای آخر ماه شعبان ✍عبد السلام بن صالح هروى : در آخرين جمعه ماه شعبان، خدمت امام رضا علیه السلام رسيدم. به من فرمود : «اى ابو صَلْت ! بيشترِ شعبان گذشته است و اين، آخرين جمعه از آن است . پس در آنچه از آن مانده، كوتاهى هايت را در آنچه گذشته است، جبران كن. ❀ به كارى روى آور كه برايت باشد و آنچه را است و به تو مربوط نيست، وا گذار . ❀ زياد و و داشته باش ، و از گناهانت به درگاه خدا كن، تا در حالى ماه خدا سوى تو آيد كه براى خدا خالص شده باشى . ❀ هيچ را بر عهده خويش باقى نگذار، مگر آن كه ادا كرده باشى ، و هيچ اى را در دلت نسبت به مؤمنى نگاه مدار ، مگر آن كه از دل به در آورده باشى ، و هيچ را كه مرتكب مى شدى، رها مكن، مگر اين كه از آن ، دست برداشته باشى. ❀ از خدا پروا كن و در نهان و آشكار كارت، بر او توكّل كن «و هر شخصی بر خدا توكّل كند، او برايش بس است. خداوند، فرمان خويش را پيش خواهد برد. به يقين، خداوند براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است» . 🔺 و در باقى مانده اين ماه، زياد بگو : خدايا ! اگر ما را در آنچه از شعبان گذشته است ، نيامرزيده اى، پس ما را در باقى مانده آن ببخشاى! . همانا خداوند متعال، در اين ماه به احترام ماه رمضان، بسيارى را (از آتش) آزاد مى كند» . 📚 عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ، ص 51 ، ح 198 . ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
💐 دوربین های مدار بسته ای که در زندگی ما نصب شده اند🍂 👈دوربین اول: خود . آیه چهاردهم ازسوره ی : آیا نمیدانند که خدا آنها را نگاه میکند! . 👈دوربین دوم: صلی الله علیه و آله است . آیه ی45 سوره : ای پیامبر ما تو را در امت گذاشته ایم ، هم شاهد هستی و آنها را میبینی . هرکاری که بکنند آنها را میبینی . . 👈 دوربین سوم: امامان معصومین علیهم السلام هستند . آیه105 سوره که سه دوربین اول در این آیه جمع است: ای پیامبر به مردم بگو هر کاری میخواهید بکنید ، اما اعمال شما را خدا میبیند ، پیامبر میبیند و مؤمنان (امامان ع) نیز میبینند . . 👈دوربین چهارم: مقرب خدا هستند . آیه 18سوره #ق: ازشماحرکتی سرنمیزند مگر آنکه دو مأمور در حال نوشتن آن هستند. یکی مأمور نوشتن خوبی ها ویکی مأمور نوشتن بدی هاست. فقط این دوملک یک تفاوتی باهم دارند. این یکی اگرنیت خوبی هم کنیم یادداشت میکند. آن یکی نیت بدی کنیم یادداشت نمیکند. 👈دوربین پنجم: است. سوره روز قیامت همین زمینی که ماروی آن نشسته ایم می آید و خبرهای خود را میدهد. 👈دوربین ششم: است. آیات اول سوره و صریحی از علیه السلام داریم که شب جمعه اعمال شما را ثبت میکنند. شب و روز عرفه اعمال شمارا میبینند. ایام هم موجود زنده هستند. 👈دوربین هفتم:دوربینی که ازهمه تکان دهنده تراست، ما میباشند. آیه 21سوره 🍃 ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨ 🌼امیر نگاهت باش تا اسیر گناهت نشوی ✍در بنی‌اسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به آلوده می‌شد! درب خانه‌اش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به می‌کشید، هرکس به نزد او می‌آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می‌داد! عابدی از آنجا می‌گذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچه‌ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد که‌ای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبی‌هایم از بین خواهد رفت! رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند می‌ترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند. گفت: ای زن! من از خدا می‌ترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت می‌خورد و سخت می‌گریست! زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می‌خواست مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سال‌هاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال کرد و در را بست و جامه کهنه‌ای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می‌دهم، شاید با من کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد. بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلّش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین شدند!! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی، ج 13، نوشته استاد حسین انصاریان ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✍حقیقت 🔸بر صاحبان بصیرت پوشیده نیست که توبه، شعبه‌اى است از فضل عظیم الهى و درى است از رحمت رحیمى خداوند که به روى بندگان خود باز فرموده است. اگر این در بسته بود، رستگارى براى کسى نبود. 🔹خداى حکیم و رحیم، توبه را دواى دردهاى معنوى و علاج امراض قلبى و پاک‌کننده انواع آلودگیها قرار داده است تا انسان پس از گرفتارى به گناه، به برکت توبه پاک شود و اهل نجات گردد. 🔸خوشبخت کسى است که از این باب رحمت قدردانى کرده و از آن استفاده نموده و از این موهبت الهى سپاسگزارى نماید. چنانچه بدبخت کسى است که این باب رحمت برایش فقط اتمام حجت شده باشد. یعنى روز قیامت در موقف حساب و پرسش از اعمال هرگاه در مقام عذرخواهى بگوید: پروردگارا نادان و بیخبر بودم، اسیر شهوت و غضب بودم، گرفتار هوا و هوس بودم، در مقاومت با وساوس شیطان عاجز بودم، جواب تمام عذرهایش گفته شود: مگر نه باب توبه را بر تو گشوده بودیم؟ آیا سخت‌گیرى شده بود؟ آیا بالاتر از طاقت به تو تکلیفى کرده بودم؟ آیا براى توبه شرائط سخت و بیرون از قدرت قرار داده بودیم؟ 📚 (دعای ابوحمزه ثمالی) . در این مقام به چند مطلب مهم راجع به توبه اشاره مى‌شود: 🔅پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «پشیمانى از گناه، توبه است» 📚(جهاد وسائل باب 81ج11ص 349) . 🔅حضرت باقر علیه السّلام فرمود: «در توبه پشیمانى کفایت است» 📚(کافی جلد 2 ص 426) . 🔅حضرت صادق علیه السّلام مى‌فرماید: «نیست بنده‌اى که گناهى کند پس پشیمان گردد، مگر اینکه خداوند او را مى‌آمرزد پیش از آنکه از او طلب آمرزش کند» 📚(کافی جلد 2 ص 427) . 🔹بنابراین، حقیقت توبه همان پشیمانى از گناه است از جهت زشتى آن نزد خداوند و اینکه خلاف رضاى او است. مانند غلامى که کارى را برخلاف رضاى مولایش انجام دهد و غافل باشد که مولا او را مى‌بیند. چون فهمید که او را مى‌دیده البته سخت از کردار خود پشیمان مى‌شود. 🔸و مانند تاجرى که معامله‌اى بکند و در آن سرمایۀ خود را از دست بدهد و مقدار زیادى بدهکار گردد. چقدر از آن معامله پشیمان مى‌شود، خصوصا اگر دوست دانائى قبلا او را از آن معامله نهى کرده بود. 🔹و نیز مانند کسى که طبیب او را از خطر خوردن طعامى باخبر کرده بود و پس از خوردن و گرفتار شدن از کار خود چقدر پشیمان خواهد بود. 📚 گناهان کبیره- آیت الله دستغیب- ص 399 ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ @hkaitb
✨﷽✨ 🔴 دزدی که توبه کرد ✍️دزدى به خانه شیخی آمد. در خانه او چیز قابل توجهى براى سرقت نیافت. خواست با دست خالى از خانه بیرون رود. بزرگوارى و عطوفت شیخ مانع شد که دزد با دست خالى از خانه بیرون رود، ندا داد اى دزد، راضى نیستم با دست خالى از خانه ام بیرون روى. سطلی از آب چاه برگیر و غسل کن، سپس بساز و مشغول و توبه و شو، شاید وسیله اى فراهم گردد که با دست خالى از خانه من نروى. چون افق روشن صبح دمید، بزرگى صد اشرفى به عنوان هدیه نزد شیخ آورد. شیخ آن صد اشرفى را به دزد داد و گفت این پاداش ظاهرى یک شب و توست. 🔺دزد را حالتى دست داد که از همه توبه کرد و روى به کرد. ‌‌‌‌ ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ @hkaitb
🔴امیر نگاهت باش تا اسیر گناهت نشوی ✍در بنی‌اسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به آلوده می‌شد! درب خانه‌اش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به می‌کشید، هرکس به نزد او می‌آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می‌داد! عابدی از آنجا می‌گذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچه‌ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد که‌ای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبی‌هایم از بین خواهد رفت! رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند می‌ترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند.گفت: ای زن! من از خدا می‌ترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت می‌خورد و سخت می‌گریست! زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می‌خواست مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سال‌هاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال کرد و در را بست و جامه کهنه‌ای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می‌دهم، شاید با من کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد. بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلّش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین شدند!! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی، ج 13، نوشته استاد حسین انصاریان حکایت @hkaitb
✅حکایت پندآموز ‏ فضيل عياض‏ فضيل گرچه در ابتداى كار راهزن بود و همراه با نوچه هاى خود، راه را بر كاروانها و قافله هاى تجارتى مى بست و اموال آنان را به غارت مى برد، ولى داراى مروت و همتى بلند بود، اگر در قافله ها زنى وجود داشت، كالاى او را نمى برد و كسى كه سرمايه اش اندك بود، از سرقت مال او چشم مى پوشيد، و براى آنان كه مال و اموالشان را مى ربود، دستمايه اى ناچيز باقى مى گذاشت، در برابر عبادت حق تكبر نداشت، از نماز و روزه غافل نبود، سبب اش را چنين گفته اند: عاشق زنى بود ولى به او دست نمى يافت، گاه به گاه نزديك ديوار خانه ى آن زن مى رفت و در هوس او گريه مى كرد و ناله مى زد، شبى قافله اى از آن ناحيه مى گذشت، در ميان كاروان يكى قرآن مى خواند، اين آيه به گوش فضيل رسيد: «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ» . آيا براى آنان كه ايمان آورده اند وقت آن نرسيده كه دلهايشان براى ياد خدا خاشع شود؟ فضيل با شنيدن اين آيه از ديوار فرو افتاد و گفت: خداوندا! چرا وقت آن شده و بلكه از وقت هم گذشته، سراسيمه و متحير، گريان و نالان، شرمسار و بيقرار، روى به ويرانه نهاد. جماعتى از كاروانيان در ويرانه بودند، مى گفتند: بار كنيم و برويم، يكى گفت الآن وقت رفتن نيست كه فضيل سر راه است، او راه را بر ما مى بندد و اموالمان را به غارت مى برد، فضيل فرياد زد كه اى كاروانيان! بشارت باد شما را كه اين دزد خطرناك و اين راهزن آلوده توبه كرد! او پس از همه روز به دنبال صاحبان اموال غارت شده مى رفت و از آنان حلاليت مى طلبيد ، او بعد از مدتى از عارفان واقعى شد و به تربيت مردم برخاست و كلماتى حكيمانه از خود به يادگار گذاشت. حکایت @hkaitb
✅حکایت پندآموز ‏ فضيل عياض‏ فضيل گرچه در ابتداى كار راهزن بود و همراه با نوچه هاى خود، راه را بر كاروانها و قافله هاى تجارتى مى بست و اموال آنان را به غارت مى برد، ولى داراى مروت و همتى بلند بود، اگر در قافله ها زنى وجود داشت، كالاى او را نمى برد و كسى كه سرمايه اش اندك بود، از سرقت مال او چشم مى پوشيد، و براى آنان كه مال و اموالشان را مى ربود، دستمايه اى ناچيز باقى مى گذاشت، در برابر عبادت حق تكبر نداشت، از نماز و روزه غافل نبود، سبب اش را چنين گفته اند: عاشق زنى بود ولى به او دست نمى يافت، گاه به گاه نزديك ديوار خانه ى آن زن مى رفت و در هوس او گريه مى كرد و ناله مى زد، شبى قافله اى از آن ناحيه مى گذشت، در ميان كاروان يكى قرآن مى خواند، اين آيه به گوش فضيل رسيد: «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ» . آيا براى آنان كه ايمان آورده اند وقت آن نرسيده كه دلهايشان براى ياد خدا خاشع شود؟ فضيل با شنيدن اين آيه از ديوار فرو افتاد و گفت: خداوندا! چرا وقت آن شده و بلكه از وقت هم گذشته، سراسيمه و متحير، گريان و نالان، شرمسار و بيقرار، روى به ويرانه نهاد. جماعتى از كاروانيان در ويرانه بودند، مى گفتند: بار كنيم و برويم، يكى گفت الآن وقت رفتن نيست كه فضيل سر راه است، او راه را بر ما مى بندد و اموالمان را به غارت مى برد، فضيل فرياد زد كه اى كاروانيان! بشارت باد شما را كه اين دزد خطرناك و اين راهزن آلوده توبه كرد! او پس از همه روز به دنبال صاحبان اموال غارت شده مى رفت و از آنان حلاليت مى طلبيد ، او بعد از مدتى از عارفان واقعى شد و به تربيت مردم برخاست و كلماتى حكيمانه از خود به يادگار گذاشت. حکایت @hkaitb
🔻چه كنم با شرم؟ مردى از اهل حبشه نزد رسول خدا صلوات الله عليه و آله آمد وگفت: يا رسول الله!گناهان من بسيار است آيا در توبه به روى من نيز باز است؟ پيامبر (ص) فرمود: آرى، راه توبه بر همگان، هموار است . تو نيز از آن محروم نيستى . مرد حبشى از نزد پيامبر (ص)رفت . مدتى نگذشت كه بازگشت و گفت: يا رسول الله!آن هنگام كه معصيت مى‏كردم، خداوند، مرا مى‏ديد؟ پيامبر (ص) فرمود: آرى، مى‏ديد. مرد حبشى، آهى سرد از سينه بيرون داد و گفت: توبه، جرم گناه را مى‏پوشاند؛ چه كنم با شرم آن؟ در دم نعره‏اى زد و جان بداد. 📚 حکایت پارسایان،رضا بابائی حکایت @hkaitb
🔻 حضرت عیسی (ع) و گناهکار ❤️❤️❤️❤️ روزی عیسی(ع) با جمعی از حواریون به راهی می گذشت ، ناگاه گنهکاری تباه روزگار که در آن زمان به فسق و فجور معروف و مشهور بود آنان را بدید ، آتش حسرت در سینه اش افروخته شد ، آب ندامت از دیده اش روان گشت ، تیرگی روزگار و تاریکی حال خود را معاینه دید ، آه جگر سوز از دل پرخون برکشید و با زبان حال گفت : یا رب که منم دست تهی چشم پرآب پس، با خود اندیشید که هر چند در همه عمر قدمی به خیر برنداشته ام و با این آلودگی و ناپاکی قابلیت همراهی با پاکان را ندارم ، اما چون این گروه دوستان خدایند ، اگر به مرافقت و موافقت ایشان دو سه گامی بروم ضایع نخواهد بود ؛ پس خود را سگ اصحاب ساخت و بدنبال آن جوانمردان فریادکنان می رفت . یکی از حواریون باز نگریست و آن شخص را که به نابکاری و بدکاری شهره شهر و مشهور دهر بود دید که به دنبال ایشان می آید ، گفت : یا روح اللّه ! ای جان پاک ! این مرده دل بی باک را کجا لیاقت همراهی با ماست و بودن این پلید ناپاک از پی ما در کدام مذهب رواست ؟ او را از ما بران تا ما را دنبال نکند و از همراهی ما جدا شود که مبادا شومی گناهانش دامن زندگی ما را بگیرد !! عیسی علیه السلام در اندیشه شد تا به آن شخص چه گوید و چگونه عذر او را بخواهد ، که ناگاه وحی الهی در رسید : یا روح اللّه ! دوست خودپسند و دچار پندار خود را بگوی تا کار از سر گیرد ، که هر عمل خیری تا امروز از او صادر شده به خاطر نظر حقارتی که به آن مفلس انداخت از دیوان و دفتر عمل او محو کردیم و آن فاسق گناهکار را بشارت ده که به آن حسرت و ندامت که به پیشگاه ما پیش آورد ، مسیر توفیق به روی او گشودیم و دلیل عنایت را در راه هدایت به حمایت او فرستادیم.✨❤️ 📚تفسیر فاتحه الکتاب : ص63 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ حکایت @hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥💥داستان عجیب پیرمرد گناهکار و کَرَم آقا امام حسین(علیه السلام)!/مذهبی گناه حکایت @hkaitb
آقا قبول من (بین خودم و خدا) کم گذاشتم حالا چکار کنم؟.... ‌ ‌ 📚حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر حکایت @hkaitb