📕#حکایتی_زیبا_و_تأملبرانگیز
مورخین می نویسند که مسجد شاه تعداد قابل توجهی توالت داشت که نه تنها مورد استفادۀ مسجد بروها و نمازگزاران قرار می گرفت بلکه به داد عابرین هم می رسید و حداقل باعث می شد این دسته نیز گذارشان به مسجد بیفتد.....
حکایت می کنند که آفتابه داری آنجا بود که آفتابه ها را پس از مصرف یکی یکی پر می کرد و در اختیار مراجعین قرار می داد.
اگر شما می خواستید که آفتابۀ قرمز رنگ را بردارید به شما می گفت آن آبی را بردار؛
اگر می خواستید آفتابۀ آبی را بر دارید می گفت آن مسی را بردار ؛
اگر دستتان به سمت مسی می رفت می گفت آن سبز را بردار ....!
یک نفر از او پرسید که چه فرقی می کند که من کدام آفتابه را بردارم؟
گفت اگر من تعیین نکنم که کدام را برداری، پس من اینجا بوق هستم!
✍حالا حکایت ملت ماست.
با داریه و دنبک می روند پای صندوق رای که رنگ آفتابه را تعیین کنند، تا بلکه از حس دردناک بوق بودن رها شوند....
✓
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin