eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
📔 معلمی دیدم در دیار مغرب، ترشرویِ تلخ‌گفتارِ بدخویِ مردم‌آزارِ گداطبعِ ناپرهیزگار!!! که عیش مسلمانان به دیدن او تباه گشته!!! جمعی پسران پاکیزه و دختران دوشیزه به دست جفای او گرفتار؛ نه زهره خنده و نه یارای گفتار... القصه شنیدم که آن معلم را بزدند و براندند و مکتب او را به مصلحی دادند پارسای سلیم نیک مرد حلیم که سخن جز به حکم ضرورت نگفتی و موجب آزار کس بر زبانش نرفتی. کودکان را هیبت استاد نخستین از سر برفت و اخلاق خوب معلم دومین را دیدند و یک یک دیو😈 شدند و به اعتماد حِلم او ترک علم کردند!!! (و به بازی مشغول شدند) ⚘استاد معلم چو بود بی آزار خرسک بازند کودکان در بازار بعد از دو هفته بر آن مسجد گذر کردم، معلم اولین را دیدم که به جای خویش بازگردانده بودند. برنجیدم و گفتم که ابلیس را معلم ملائکه چرا کردند؟!!! پیرمردی ظریف و جهاندیده گفت: ⚘پادشاهی پسر به مکتب داد لوح سیمین بر کنارش نهاد ⚘بر سر لوح او نبشته به زر جور استاد به ز مهر پدر 🔺 برداشت ها از این حکایت متفاوت است. بنظر میرسد سعدی در این حکایت میخواهد بگوید که در تربیت نه افراط و نه تفریط! نه آنقدر مهربان و بی‌خیال، نه آنقدر ترشرو و سختگیر. یا اینکه سبک های تربیت برای هر تیپ شخصیت متفاوت است؛ با برخی باید سختگیرانه برخورد کرد و با برخی نرم تر. محبت زیادی به کسانی که ظرفیتش را ندارند، آنان را تبدیل به دیو میکند. یا اینکه برای آموختن علم، باید ناملایمت ها و سختی ها را تحمل کرد... *گلستان‌سعدی_ باب هفتم 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده 📚 @Bohlol_Molanosradin
📔 معلمی دیدم در دیار مغرب، ترشرویِ تلخ‌گفتارِ بدخویِ مردم‌آزارِ گداطبعِ ناپرهیزگار!!! 🤯 که عیش مسلمانان به دیدن او تباه گشته!!! جمعی پسران پاکیزه و دختران دوشیزه به دست جفای او گرفتار؛ نه زهره خنده و نه یارای گفتار... القصه شنیدم که آن معلم را بزدند و براندند و مکتب او را به مصلحی دادند پارسای سلیم نیک مرد حلیم که سخن جز به حکم ضرورت نگفتی و موجب آزار کس بر زبانش نرفتی. کودکان را هیبت استاد نخستین از سر برفت و اخلاق خوب معلم دومین را دیدند و یک یک دیو😈 شدند و به اعتماد حِلم او ترک علم کردند!!! (و به بازی مشغول شدند) ⚘استاد معلم چو بود بی آزار خرسک بازند کودکان در بازار بعد از دو هفته بر آن مسجد گذر کردم، معلم اولین را دیدم که به جای خویش بازگردانده بودند. برنجیدم و گفتم که ابلیس را معلم ملائکه چرا کردند؟!!! پیرمردی ظریف و جهاندیده گفت: ⚘پادشاهی پسر به مکتب داد لوح سیمین بر کنارش نهاد ⚘بر سر لوح او نبشته به زر جور استاد به ز مهر پدر 🔺 برداشت ها از این حکایت متفاوت است. بنظر میرسد سعدی در این حکایت میخواهد بگوید که در تربیت نه افراط و نه تفریط! نه آنقدر مهربان و بی‌خیال، نه آنقدر ترشرو و سختگیر. یا اینکه سبک های تربیت برای هر تیپ شخصیت متفاوت است؛ با برخی باید سختگیرانه برخورد کرد و با برخی نرم تر. محبت زیادی به کسانی که ظرفیتش را ندارند، آنان را تبدیل به دیو میکند. یا اینکه برای آموختن علم، باید ناملایمت ها و سختی ها را تحمل کرد... 📕 ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده 📚 @Bohlol_Molanosradin
📔 معلمی دیدم در دیار مغرب، ترشرویِ تلخ‌گفتارِ بدخویِ مردم‌آزارِ گداطبعِ ناپرهیزگار!!! 🤯 که عیش مسلمانان به دیدن او تباه گشته!!! جمعی پسران پاکیزه و دختران دوشیزه به دست جفای او گرفتار؛ نه زهره خنده و نه یارای گفتار... القصه شنیدم که آن معلم را بزدند و براندند و مکتب او را به مصلحی دادند پارسای سلیم نیک مرد حلیم که سخن جز به حکم ضرورت نگفتی و موجب آزار کس بر زبانش نرفتی. کودکان را هیبت استاد نخستین از سر برفت و اخلاق خوب معلم دومین را دیدند و یک یک دیو😈 شدند و به اعتماد حِلم او ترک علم کردند!!! (و به بازی مشغول شدند) ⚘استاد معلم چو بود بی آزار خرسک بازند کودکان در بازار بعد از دو هفته بر آن مسجد گذر کردم، معلم اولین را دیدم که به جای خویش بازگردانده بودند. برنجیدم و گفتم که ابلیس را معلم ملائکه چرا کردند؟!!! پیرمردی ظریف و جهاندیده گفت: ⚘پادشاهی پسر به مکتب داد لوح سیمین بر کنارش نهاد ⚘بر سر لوح او نبشته به زر جور استاد به ز مهر پدر 🔺 برداشت ها از این حکایت متفاوت است. بنظر میرسد سعدی در این حکایت میخواهد بگوید که در تربیت نه افراط و نه تفریط! نه آنقدر مهربان و بی‌خیال، نه آنقدر ترشرو و سختگیر. یا اینکه سبک های تربیت برای هر تیپ شخصیت متفاوت است؛ با برخی باید سختگیرانه برخورد کرد و با برخی نرم تر. محبت زیادی به کسانی که ظرفیتش را ندارند، آنان را تبدیل به دیو میکند. یا اینکه برای آموختن علم، باید ناملایمت ها و سختی ها را تحمل کرد... 📕 ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده 📚 @Bohlol_Molanosradin