eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ملانصرالدین شبی در صحن حیاط هیکلی دید. گمان کرد دزد است. زنش را آواز داد که که تیر کمان مرا بیاور که دزد به منزل آمده. زن تیر و کمان آورد. او تیر به چله کمان نهاده، رها کرد. اتفاقا تیر به نشانه خورد. ملا به زنش گفت: دزد کشته شد و تا صبح با او کاری نداریم؛ برویم بخوابیم. پس رفتند و خوابیدند. صبح که ملا به حیاط رفت، متوجه شد که دزد، جبه اش بوده که زنش شسته و آویخته و با تیر سوراخ شده است. پس سجده شکر بجای آورد. زن از دیدن این واقعه تعجب کرد و پرسید: چه جای شکر بیموقع است؟ ملا گقت: مگر ندیدی که چطور تیر به هدف خورده و آن را سوراخ کرد؛ فکر نمی کنی اگر خودم در وسط جبه بودم، الان باید تابوت ساز خبر می کردی؟! پس شاد باش که ملایی در آن نیست!!! ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 @Bohlol_Molanosradin