📔#برگزیده_از_کتاب
بعضیها این قدر حلال و حرام به رخ ما نکشند،
چون که ما خوب میدانیم که خودشان این داراییها را با عرق جبین سرهم نکردهاند.
ما که میدانیم این داراییها از راه حلال یک جا جمع نمیشود.
چرا فقط نوبت به ما که میرسد دعوای حلال و حرام پیش میآید..؟
لابد مال حرام، وقتی که یک خوشه یک خوشه باشد حرام است،
اما وقتی که خرمن خرمن باشد حرام حساب نمیشود...
📗 کلیدر
✍#محمود_دولت_آبادی
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📔#برگزیده_از_کتاب
بعضیها این قدر حلال و حرام به رخ ما نکشند،
چون که ما خوب میدانیم که خودشان این داراییها را با عرق جبین سرهم نکردهاند.
ما که میدانیم این داراییها از راه حلال یک جا جمع نمیشود.
چرا فقط نوبت به ما که میرسد دعوای حلال و حرام پیش میآید..؟
لابد مال حرام، وقتی که یک خوشه یک خوشه باشد حرام است،
اما وقتی که خرمن خرمن باشد
حرام حساب نمیشود...
📗 کلیدر
✍#محمود_دولت_آبادی
✓
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📔#برگزیده_از_کتاب
بعضیها این قدر حلال و حرام به رخ ما نکشند،
چون که ما خوب میدانیم که خودشان این داراییها را با عرق جبین سرهم نکردهاند.
ما که میدانیم این داراییها از راه حلال یک جا جمع نمیشود.
چرا فقط نوبت به ما که میرسد دعوای حلال و حرام پیش میآید..؟
لابد مال حرام، وقتی که یک خوشه یک خوشه باشد حرام است،
اما وقتی که خرمن خرمن باشد
حرام حساب نمیشود...
📗 کلیدر
✍#محمود_دولت_آبادی
✓
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
*ـ ↶📗🌱↷
*
#تیکه_کتاب
ما را مثل عقرب بار آورده اند؛ مثل عقرب!
ما مردم صبح که سر از بالین ورمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم؛ بخیل! خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.
اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می جود. تنگ نظریم ما مردم. تنگ نظر و بخیل.
بخیل و بدخواه. وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد، انگار خیال ما راحت تر است. وقتی می بینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطر جمعی ما هست. انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داریم!
📕 #کلیدر
✍ #محمود_دولت_آبادی
*
حکایت
@hkaitb
*ـ ↶📗🌱↷
*
#تیکه_کتاب
ما را مثل عقرب بار آورده اند؛ مثل عقرب!
ما مردم صبح که سر از بالین ورمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم؛ بخیل! خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.
اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می جود. تنگ نظریم ما مردم. تنگ نظر و بخیل.
بخیل و بدخواه. وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد، انگار خیال ما راحت تر است. وقتی می بینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطر جمعی ما هست. انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داریم!
📕 #کلیدر
✍ #محمود_دولت_آبادی
*
حکایت
@hkaitb
#تیکه_کتاب
آدمی به مرور آرام میگیرد، بزرگ میشود، بالغ میشود و پای اشتباهاتش میایستد، آنها را به گردن دیگران نمیاندازد و دنبال مقصر نمیگردد گذشتهاش را قبول میکند، نادیدهاش نمیگیرد و اجازه میدهد هر چیزی که بوده در همان گذشته بماند.
آدمی از یک جایی به بعد میفهمد که از حالا باید آینده اش را از نو بسازد، اما به نوعی دیگر میفهمد که زندگی یک موهبت است، یک غنیمت است، یک نعمت است و نباید آن را فدای آدمهای بی مقدار کرد.
اصلا از یک جایی به بعد، حال آدم خودش خوب میشود...
📕 #جای_خالی_سلوچ
✍🏻 #محمود_دولت_آبادی
حکایت
@hkaitb