#ملانصرالدین
شخصیتی داستانی و بذلهگو در فرهنگهای عامیانه ایرانی، افغانستانی، ترکیهای، عربی، قفقازی، هندی، پاکستانی و بوسنی است که در یونان هم محبوبیت زیادی دارد و در بلغارستان هم شناخته شده است.
ملا نصرالدین در ایران بیش از هر جای دیگر به عنوان شخصیتی بذله گو اما نمادین محبوبیت دارد.
دربارهٔ وی داستانهای لطیفهآمیز فراوانی نقل میشود. این که وی شخصی واقعی بوده یا افسانهای روشن نیست. برخی منابع او را واقعی دانسته و هم روزگار با تیمور لنگ (درگذشته ۸۰۷ ق) یا حاجی بکتاش (درگذشته ۷۳۸ ق) دانستهاند.*[۱] در نزدیک آقشهر از توابع قونیه در ترکیه محلی است که با قفلی بزرگ بسته شده و میگویند قبر ملا نصرالدین است.
او را در افغانستان، ایران و جمهوری آذربایجان ملا نصرالدین، در ترکیه نصرتین هوجا (خواجه نصرالدین) و در عربستان جُحا (خواجه) مینامند. مردم کارها و حرکات عجیب و مضحکی به او نسبت میدهند و به داستانهای او میخندند. قصههای ملا از گذشته در شرق رواج داشته و دانسته نیست ریشه آنها از کدام زبان است
📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین 👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
#ملانصرالدین از همسایه اش دیگی را قرض گرفت...
چند روز بعد آن دیگ را به همراه دیگی کوچکتر به او پس داد. وقتی همسایه از او پرسید این دیگ اضافی برای چیست؟
ملا گفت: دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد...‼️
چند روز بعد ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به ملا داد به این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود😏
تا مدتی از ملا نصرالدین خبری نشد. همسایه به در خانه ملا رفت و سراغ دیگ خود را گرفت.
ملا گفت: دیگ شما در خانه ما فوت کرد! همسایه گفت: مگر دیگ هم می میرد؟
ملا گفت :چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمی زاید؟!
دیگی که می زاید حتما مردن هم دارد😐😂
🛑 #نتیجه اگه یه کسی با شما بیخود و بی جهت یدفعه خیلی خوب شد و بذل و بخششش بالا گرفت، طمع نکنید خصوصا اگه با کسی معامله می کنید!
صیاد برای شکار صیدش اول هزینه می کند و دانه می پاشد!
📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین 👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🍇آش خوردن ملانصرالدین🍇
🍵روزی زن ملانصرالدین یک کاسه آش جلوی ملا گذاشت و خودش هم نشست کنار دست او و شروع کرد به خوردن .
🍵قاشق اول را که در دهانش گذاشت طوری دهانش سوخت که اشک در چشمانش جمع شد ، اما صدایش را در نیاورد تا ملا نفهمد آش خیلی داغ است و دهان او نیز بسوزد.
🍵ملا به زنش گفت چی شد که یکدفعه گریه ات گرفت ؟ زن در جواب گفت: هیچی!یادم افتاد به مرحوم مادرم که خیلی آش دوست داشت. ملا گفت : خدا رحمتش کند! و بعد یک قاشق از آش داغ خوردو دهانش به قدزی سوخت که اشک در چشمانش حلقه بست.
🍵زن ملا با خوشحالی گفت : تو هم به یاد کسی افتاده ای ؟ ملا سری تکان داد وگفت :نه،دارم به حال و روز خودم گریه می کنم . زن پرسید: چطور مگه؟ ملا نصر الدین گفت:من هم یادم افتاد که مادرت چه خوب توانست دختر بدجنس و پاچه ورمالیده اش را به من بیاندازد. به همین خاطر از غصه گریه ام گرفت .
#داستانک
#ملانصرالدین
مجموعه داستانها و حکایتهای اموزنده👇👇
@Bohlol_Molanosradin
ملانصرالدین وقتی
وارد طویله میشد به خرش سلام میکرد....
گفتن: ملا این که خره نمیفهمه که سلامش میکنی...!
میگه: اون خره ولی من آدمم،
من آدم بودن خودم رو ثابت میکنم،
بذار اون نفهمه!
حالا شما هم اگه به کسی احترام گذاشتی حالیش نبود، اصلا ناراحت نباشید،
شما آدم بودن خودتون رو ثابت کردید،
بذار اون نفهمه.
#ملانصرالدین
#داستان_کوتاه
مجموعه داستانها و حکایتهای اموزنده👇👇
@Bohlol_Molanosradin