#شعر
باید روسری سپید را
در گندم گیسوانت ، گره می زدی .
تا خورشید از موج
ساقه های بلند آن
به روز سلام می کرد .
بهار را تو به ایوان می آوردی
در پیراهنی سبز و چین دار .
با شکوفه هایی
که سنجاق می کردی ، کنار موهایم.
#مهتاب_میرقاسمی
حکایت
@hkaitb
#شعر
همیشه پای زنی
در میان بوده است!
مثل ماه
که شبانگاهان
از دریچههای مشبک خیال
با رویاهایم همزاد میشود
مثل خورشید
که دستان روشنِ سحر را
میگیرد و
از شکاف پنجرهها
در سیاهی گیسوان میخزد
حالا تو
به ساحت یلدا
در من حلول میکنی
و سرانگشتان کرختم را
از عمیق زمستانی بیرحم
بیرون میکشی و
در ارتفاعی غمگین
بیتابانه
ها میکنی...
#مهتاب_میرقاسمی
حکایت
@hkaitb