eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆رهائى از زن مخالف حضرت ابوجعفر امام محمّد باقر عليه السّلام حكايت فرمايد: روزى از روزها مردى - از آنايان - به محضر پدرم امام زين العابدين عليه السّلام وارد شد و به آن حضرت عرضه داشت : ياابن رسول اللّه ! همسرت - كه از خانواده شيبانى ها است - امام علىّ بن ابى طالب عليه السّلام را دشنام و ناسزا مى گويد و با خوارج هم عقيده است . او اين عقيده را از شما پنهان مى دارد، چنانچه مايل باشيد خود را مخفى نمائيد تا من با او سخن گويم و متوجّه شويد كه چگونه است . لذا پدرم ، امام زين العابدين عليه السّلام اين پيشنهاد را پذيرفت و فرداى آن روز به عنوان اين كه همانند هميشه از خانه خارج مى گشت ، حركت كرد و در گوشه اى استراحت نمود. پس آن مرد آمد و با همسر آن حضرت مشغول صحبت شد و پيرامون اميرالمؤ منين علىّ عليه السّلام مطالبى را مطرح كرد، و زن از روى دشمنى و خباثتى كه داشت ، مشغول دشنام گفتن و توهين به آن حضرت شد؛ و پدرم امام سجّاد عليه السّلام سخنانى كه بين آن ها ردّ وبدل مى گرديد، به طور كامل مى شنيد؛ و با اين كه آن زن بسيار مورد علاقه پدرم بود، چون متوجّه شد كه از مخالفين و نواصب است او را طلاق داده و رهايش ‍ ساخت . 📚استبصار شيخ طوسى : ج 3، ص 183، ح 666/3. حکایت @hkaitb
🔆رهائى از زن مخالف حضرت ابوجعفر امام محمّد باقر عليه السّلام حكايت فرمايد: روزى از روزها مردى - از آنايان - به محضر پدرم امام زين العابدين عليه السّلام وارد شد و به آن حضرت عرضه داشت : ياابن رسول اللّه ! همسرت - كه از خانواده شيبانى ها است - امام علىّ بن ابى طالب عليه السّلام را دشنام و ناسزا مى گويد و با خوارج هم عقيده است . او اين عقيده را از شما پنهان مى دارد، چنانچه مايل باشيد خود را مخفى نمائيد تا من با او سخن گويم و متوجّه شويد كه چگونه است . لذا پدرم ، امام زين العابدين عليه السّلام اين پيشنهاد را پذيرفت و فرداى آن روز به عنوان اين كه همانند هميشه از خانه خارج مى گشت ، حركت كرد و در گوشه اى استراحت نمود. پس آن مرد آمد و با همسر آن حضرت مشغول صحبت شد و پيرامون اميرالمؤ منين علىّ عليه السّلام مطالبى را مطرح كرد، و زن از روى دشمنى و خباثتى كه داشت ، مشغول دشنام گفتن و توهين به آن حضرت شد؛ و پدرم امام سجّاد عليه السّلام سخنانى كه بين آن ها ردّ وبدل مى گرديد، به طور كامل مى شنيد؛ و با اين كه آن زن بسيار مورد علاقه پدرم بود، چون متوجّه شد كه از مخالفين و نواصب است او را طلاق داده و رهايش ‍ ساخت . 📚استبصار شيخ طوسى : ج 3، ص 183، ح 666/3. حکایت @hkaitb
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهمون که میاد فوری بساط برنج و مرغ رو حاضر نکن مثل خانوم تنبلا🤦‍♀ منم قبلا اینجوری بودم تنها هنرم سوپ،کته،سالاد شیرازی بود🙄 ولی از وقتی اینجا رو پیدا کردم دیگه غم ندارم🙃 اینجا یادت میده با مواد دم دستی و آسون چه چیزهایی درست کنی که همه انگشت ب دهن بمونن😋👇🏻👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/3458859022C854ced1e01 مادر شوهرت انگشتاشم لیس میزنه🙈👆
🔆نماز جماعت صبح در مسجد امام صادق عليه السلام فرمودند: پيامبر صلى الله عليه وآله (طبق معمول ) براى اداى نماز صبح با جماعت ، وارد مسجد شد، پس از نماز به پشت سر نگاه كرد و ديد عده اى از مسلمين براى نماز نيامده اند، نام آنها را به زبان آورد و فرمود: آيا اين افراد در نماز شركت نمودند؟! حاضران عرض كردند: نه . پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: آگاه باشيد، بر افراد منافق ، نمازى ، سخت تر از عشاء نماز صبح نيست . و لو علموا اى فضل فيهما لا توهما و لو حبوا اگر آنها پاداش بسيار نماز صبح و عشاء را با جماعت ، در مى يافتند، گر چه چهار دست و پا (مانند راه رفتنت كودكان خوار) باشد، خود را به جماعت مى رساندند. 📚وسائل الشيعه ، جلد 5 ص 378. حکایت @hkaitb
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
🚷 ۲ دختر ۱۷ و ۱۵ ساله به جرم گذاشتن یک عکس در اینستاگرام به ۱۲۰ سال حبس محکوم شدن واقعا که خیلی بی حیان‼ ‼️ دیدن عکس شرم آور👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2094530851C7dc7ef393e
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
188.9K
آلبوم بهترین مداحی های محرم 😍😍👌 🏴زنگخور محرم 1403 رسید ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ مداحی های شور درجه 1👇 https://eitaa.com/joinchat/2057830453C28b41fe66a رایگان و با کیفیت دانلود کنید
🔆نماز جماعت صبح در مسجد امام صادق عليه السلام فرمودند: پيامبر صلى الله عليه وآله (طبق معمول ) براى اداى نماز صبح با جماعت ، وارد مسجد شد، پس از نماز به پشت سر نگاه كرد و ديد عده اى از مسلمين براى نماز نيامده اند، نام آنها را به زبان آورد و فرمود: آيا اين افراد در نماز شركت نمودند؟! حاضران عرض كردند: نه . پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: آگاه باشيد، بر افراد منافق ، نمازى ، سخت تر از عشاء نماز صبح نيست . و لو علموا اى فضل فيهما لا توهما و لو حبوا اگر آنها پاداش بسيار نماز صبح و عشاء را با جماعت ، در مى يافتند، گر چه چهار دست و پا (مانند راه رفتنت كودكان خوار) باشد، خود را به جماعت مى رساندند. 📚وسائل الشيعه ، جلد 5 ص 378. حکایت @hkaitb
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋 🔆راه رفتن عقب جنازه ✨جنازه‌ای را به‌سوی قبرستان می‌بردند؛ حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام پشت آن جنازه حرکت می‌کردند، امّا خلیفه‌ی اوّل و دوّم جلوی جنازه راه می‌رفتند. ✨از حضرت سؤال کردند که آن دو نفر جلوی جنازه حرکت می‌کنند! فرمود: ✨✨«آن‌ها هم می‌دانند که عقب جنازه راه رفتن ثواب بیشتری دارد، امّا می‌خواهند بدین‌وسیله در نظر مردم ممتازتر از دیگران جلوه‌گر شوند.» 📚(نمونه معارف، ج 3، ص 40 -ثمرالاوراق، ص 33) حکایت .
🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🔅 ✍ ما به تغییر نیاز داریم 🔹خانم معلم در یکی از روزهای پاییز مادر یکی از دخترها را خواست. 🔸خانم معلم به مادر گفت: متأسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرام‌بخش داره. چون دخترتون بیش‌فعاله و مشکل حاد تمرکز داره. اصلا چیزی یاد نمی‌گیره. 🔹ترس به قلب مادر چنگ زد و چشمانش در غم خیس خورد. انگار داشت چنگ می‌زد به گلوی خودش، اما حرف خانم معلم را قبول کرد. 🔸وقتی همه چیز همان طور شد که معلم خواسته بود، دخترک گفت: خجالت می‌کشم جلوی بچه‌ها دارو بخورم. 🔹خانم معلم پیشنهاد داد وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوه خانم معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد. 🔸دختر خوشحال قبول کرد. مدت‌ها گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد. 🔹خانم معلم دوباره مادرش را خواست. این بار تا جا داشت از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد. 🔸در راه برگشت به خانه، مادر خیلی بالاتر از ابرها سیر می‌کرد. 🔹لبخندزنان به دخترش گفت: چقدر خوبه که نمره‌هات عالی شده، چطور تونستی تا این حد تغییر کنی؟! 🔸دختر خندید: مامان من همه چیز رو مدیون خانم معلمم هستم. 🔹مادر گفت: چطور؟ 🔸دختر گفت: هر روز که براش قهوه می‌آوردم، قرص رو داخل فنجون قهوه‌اش مینداختم. این‌جوری رفتار خانم معلم خیلی آروم شد و تونست خوب به ما درس بده. 💢خیلی وقت‌ها تقصیر گردن دیگران نیست. این ما هستیم که نیاز به تغییر داریم. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 حکایت .
خواب راست 💫مرحوم تبريزى نويسنده كتاب ريحانة الادب فرزندى داشت كه دست راست او درد مى كرد (شايد روماتيسم شديد داشت ) به طورى كه به زحمت مى توانست قلم بدست بگيرد، بنا شد براى معالجه به آلمان برود. 💫او نقل كرد: در كشتى كه بودم ، در خواب ديدم كه مادرم از دنيا رفته است ، تقويم را باز كردم و جريان را با قيد روز و ساعت نوشتم ، بعد از مدتى كه به ايران برگشتم ، جمعى از بستگان به استقبال من آمدند ديدم لباس مشكى در تن دارند، تعجب كردم و جريان خواب به كلى از خاطرم رفته بود، سرانجام تدريجا به من فهماندند كه مادرم فوت كرده ، و بلا فاصله به ياد جريان خواب افتادم ، تقويم را بيرون آوردم و روز فوت را سؤال كردم ، ديدم درست در همان روز مادرم از دنيا رفته بود. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى حکایت . . .
🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸 🔆تروريستى كه شرمنده بازگشت 🌼اصبغ بن نباته گويد: صبح زود همراه على (ع ) نماز خواندم ، سپس ناگهان ديدم مردى مى آيد كه معلوم بود، مسافر است ، به حضور على (ع ) رسيد، على (ع ) به او فرمود: از كجا مى آئى ؟ عرض كرد: از شام . 🌼على (ع ) فرمود: براى كارى به اينجا آمده اى ، آن را خودت مى گوئى يا من بگويم ، او عرض كرد: اى اميرمؤمنان خودت بفرما. 🌼على (ع ) فرمود: معاويه در شام اعلام كرد، هر كس برود و على (ع ) را بكشد، ده هزار دينار به او جايزه مى دهم ، شخصى حاضر شد، ولى وقتى به خانه اش رفت ، پشيمان شد و با خود گفت : من پسر عموى رسول خدا و پدر فرزندان رسول خدا (ص ) را نخواهم كشت . 🌼روز ديگر معاويه ده هزار دينار ديگر افزود و اعلام كرد: هر كس على (ع ) را بكشد 20 هزار دينار جايزه دارد، مرد ديگرى ، قبول اين ماءموريت را نمود، او نيز فكر عاقبت كار را كرد و پشيمان شد. 🌼روز بعد معاويه سى هزار دينار جايزه قرار داد، تو بخاطر اين جايزه هنگفت برجستى و قبول كردى و اينك خود را به قصد كشتن من به اينجا رسانده اى و تو از فاميل حمير هستى . شخص تروريست ، اقرار به راستگوئى على (ع ) نمود. 🌼على (ع ) به او فرمود: اكنون چه تصميم دارى ؟. او گفت : از تصميم كشتن تو منصرف شدم ، اكنون مى خواهم به شام برگردم . 🌼حضرت على (ع ) به غلامش قنبر فرمود: وسائل سفر او را تكميل كن و آب و غذا به او بده و او را روانه شام كن ، قنبر فرمان على (ع ) را اجرا نمود. 🌼تروريست با كمال شرمندگى از آنهمه بزرگوارى على (ع ) به سوى شام بازگشت 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى حکایت .