eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
گویند روزی موسی (ع) در آن حال که شبانیِ شعیب پیغامبر می‌کرد و هنوز به وی وحی نیامده بود، گوسفندان می‌چرانید؛ قضا را میشی از رمه جدا افتاد. موسی خواست که او را به رمه باز برد. میشک برمید و در صحرا افتاد و گوسفندان نمی‌دید و از بددلی همی‌رمید، و موسی از پس او همی‌دوید تا مقدار دو سه فرسنگ؛ چنان که میشک را نیز طاقت نماند و از ماندگی بیفتاد، چنان که بر نمی‌توانست خاست. موسی در وی رسید و بر او رحمتش آمد؛ گفت: ای بیچاره، چرا می‌گریزی و از که می‌ترسی؟ چون دید که طاقت رفتن ندارد، برداشتش و بر گردن و دوش گرفت تا بَرِ رمه. چون چشم میش بر رمه افتاد، دلش به جای باز آمد، تپیدن گرفت. موسی زود او را از گردن فرو گرفت و به میان رمه اندر شد. ایزد تعالی ندا کرد به فرشتگان آسمانها، گفت: دیدید بنده‌ی من با آن میش دهن بسته چه خُلق کرد، و بدان رنج که از او بکشید او را نیازرد و بر او ببخشود! به عزّت من که او را برکشَم و کلیم خویش گردانم و پیغامبریش دهم و بدو کتاب فرستم، چنان که تا جهان باشد از او گویند. پس این همه کرامات او را به ارزانی داشت. 📚سیاستنامه، خواجه نظام الملک ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
⚔🇮🇷 ابو عَمره کیسان (کیان ایرانی) شجاع ، زیرک ، باهوش و جنگاور . 👑 از زندگی او قبل قیام مختار اطلاعات دقیقی در دست نیست اما بی شک از مریدان علی و از عوامل موثر در قیام مختار و به احتمال زیاد در زمان حضرت علی از خادمان حضرت علی و دوست و همبازی مختار بوده ، و حضرت علی به او و مختار لقب کیس را داده . او باعث شد ایرانیان تا حدود زیادی به خودباوری برسند و انتقام خود را از اعراب بگیرند چرا که کیسان اولین فرد ایرانی ست که در بین اعراب دارای منسب حکومتی شد و تا حدود زیادی به ایرانیان هویت از دست رفته بازگرداند. در زمان خلافت امام علی و امام حسن ایرانیان ازمواجب برخورداربودند ولی پس از صلح امام حسن و معاویه رفتار بشدت خشنی از طرف امویان با ایرانیان شد و این یکی از دلایل وجود بیشمار ایرانیان در سپاه مختار شد که به قصد انتقام از اعراب اموی با آنها وارد جنگ شدند . گفته شده در سپاه مختار صوت غالب، صوت فارسی بود.کیسان به خاطر هوش بالا و جنگاوری در زمان فتح کوفه به دست مختار رئیس شهربانی شهر کوفه شد کیسان دستور داد تا خانه‌های اشراف ، امویان و کسانی را که به جنگ امام حسین رفته بودند، خراب کند. کیسان که از قبل آنان را خوب می‌شناخت، در کوفه به جستجو پرداخت و به هر کدام از آنان که دست می‌یافت او را می‌کشت، خانه‌هایشان را ویران می‌کرد و اموال آنان را به ایرانیان که در خدمت مختار بودند می‌بخشید. او برای اعراب مثل زدند بودو هرگاه کسی دچار فقر می‌شد، می‌گفتند انگار گرفتار ابوعمره شده . همچنین به او لقب باز شکاری دادند چرا که کیسان بر قاتلان کربلا فرود می‌آید و آنها را به هلاکت می‌رساند و نابود می‌کند. او قاتل بسیاری از افرادی بود که در کربلا نقش داشتند . از جمله شمر و عمر سعد و خولی از سرکردگان واقعه کربلا . کیسان در گفتار و رفتار و کشتار مخالفان، از مختار نیز بسیار تندروتر بود و او نفوذ بسیار زیادی در مختار داشت. در مختار‌نامه به اشتباه «ابوعُمره» نامیده می‌شود در حالی که نام اصلی او «ابوعَمره کیسان» است که حتی نام «کیسان» نیز به نقل از یکی از عوامل فیلم به دلیل راحتی تلفظ برای ایرانیان و ملموس بودن نام «کیان» به این نام تغییر پیدا میکند . «کیان» یک وجود حقیقی است و برای ایرانیها بخاطر خدماتش به ایرانیان آن زمان و کشتن قاتلین اهل بیت جای مدح و تکریم از این شخصیت وجود دارد. عاقبت او در میدان جنگ با خیانت عده ای از اعراب در راه هدف شهید شد .. ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
💠تبدیل به خون شدن تربتی که دست ام سلمه بود 💎ترجمه) از ام سلمه رضى اللَّه عنها روایت شده که گفت: شبى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله از پیش ما بیرون رفت و مدتى طولانی ناپدید شد سپس بازگشت و سر و رویش گردآلود بود و دستش نیز بسته بود، من عرض کردم اى رسول خدا چیست که من شما را گردآلود مى‏بینم؟ فرمود: مرا در این ساعت به جائى از سرزمین عراق سِیر دادند که نامش کربلا بود، و در آن سرزمین جاى کشته شدن پسرم حسین و گروهى از فرزندان و خاندانم را به من نشان دادند، و من پیوسته خون ایشان را از آنجا برمی‌گرفتم و آن اکنون در دست من است و دست خود را براى من باز کرده فرمود: آن را بگیر و نگهدارى کن، پس من آن را گرفتم‏ دیدم مانند خاک سرخ بود، پس در شیشه نهادم و سر آن را بستم و از آن نگهدارى می کردم، تا آنگاه که امام حسین علیه السلام از مکه به سمت عراق رهسپار شد من در هر روز و شب آن شیشه را بیرون مى‏آوردم و بو میکردم و بدان مى‏نگریستم و بر مصیبتهاى آن جناب می‌گریستم، و چون روز دهم محرم شد همان روزى که امام حسین علیه السلام در آن روز کشته شد، در اول روز که آن را بیرون آوردم دیدم به حال خود است، دوباره آخر آن روز آن را آوردم دیدم خون تازه شده، من به تنهایى در خانه خود شروع به زارى کرده گریستم، و اندوه خود را فرو نشاندم از ترس آنکه مبادا دشمنان ایشان در مدینه بشنوند و در شماتت ما شتاب کنند، و پیوسته آن روز و ساعت را در نظر داشتم تا خبر شهادت آن حضرت به مدینه رسید و آنچه دیده بودم به حقیقت پیوست. 📙ارشاد، شیخ مفید [م. 413]، ج 2، ص 130 ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
علامه امینی می گوید؛ مدتها فکر می کردم که خداوند چگونه شمر را عذاب می کند؟ در عالم رویا دیدم آقا امیرالمومنین(ع) در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده ام. دو کوزه نزد ایشان بود. فرمود: این کوزه ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار با صفا و طراوت بود؛ استخری پر آب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود. کوزه‌ها را بر داشته و رفتم آنجا و آنها را پر آب نمودم. ناگهان دیدم هوا گرم شد و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می‌شود. دیدم از دور کسی رو به من می‌آید. هر چه او به من نزدیکتر می‌شود هوا گرمتر می‌گردد؛ گویی همه این حرارت از آتش اوست. در خواب به من الهام شد. که او ، قاتل حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام است. وقتی به من رسید. دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست. آن ملعون هم از شدت تشنگی، به هلاکت نزدیک شده بود رو به من نمود که از من آب را بگیرد. مانع شدم و گفتم، اگر هلاک هم شوم نمی‌گذارم از این آب قطره ای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می‌نمودم .دیدم اکنون کوزه‌ها را از دست من می‌گیرد؛ آنها را به هم کوبیدم. کوزه‌ها شکست و آب آنها به زمین ریخت و بخار شد. او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد. من بی‌اندازه غمگین و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آن استخر بیاشامد و سیراب گردد. به مجرد رسیدن او به استخر، چنان آب استخر ناپدید شد که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است؛ درختان هم خشکیده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت هر چه دورتر می‌شد، هوا رو به صافی و شادابی رفت و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می‌دهد. اگر یک قطره آب آن استخر را می‌نوشید از هر زهری تلخ‌تر، و از هر عذابی برای او درد ناک‌تر بود. بعد از این فرمایش، از خواب بیدار شدم. 📙داستان دوستان، ج 3، ص 163 ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وحشتناک ترين لحظه ى زندگى، لحظه ايست که انسان رادر سرازيرى قبر ميگذارند. شخصى نزد امام صادق(ع) رفت و گفت من از ان لحظه بسيارميترسم، چه کنم؟ امام صادق(ع)فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان. آن مرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟ امام صادق فرمود: مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد اللهم ارزقنى شفاعة الحسين يوم الورود؟ یعنی خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من کن. زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين(ع) در آن لحظه به فريادتان برسد. ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
💠تبدیل به خون شدن تربتی که دست ام سلمه بود💠 💎ترجمه) از ام سلمه رضى اللَّه عنها روایت شده که گفت: شبى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله از پیش ما بیرون رفت و مدتى طولانی ناپدید شد سپس بازگشت و سر و رویش گردآلود بود و دستش نیز بسته بود، من عرض کردم اى رسول خدا چیست که من شما را گردآلود مى‏بینم؟ فرمود: مرا در این ساعت به جائى از سرزمین عراق سِیر دادند که نامش کربلا بود، و در آن سرزمین جاى کشته شدن پسرم حسین و گروهى از فرزندان و خاندانم را به من نشان دادند، و من پیوسته خون ایشان را از آنجا برمی‌گرفتم و آن اکنون در دست من است و دست خود را براى من باز کرده فرمود: آن را بگیر و نگهدارى کن، پس من آن را گرفتم‏ دیدم مانند خاک سرخ بود، پس در شیشه نهادم و سر آن را بستم و از آن نگهدارى می کردم، تا آنگاه که امام حسین علیه السلام از مکه به سمت عراق رهسپار شد من در هر روز و شب آن شیشه را بیرون مى‏آوردم و بو میکردم و بدان مى‏نگریستم و بر مصیبتهاى آن جناب می‌گریستم، و چون روز دهم محرم شد همان روزى که امام حسین علیه السلام در آن روز کشته شد، در اول روز که آن را بیرون آوردم دیدم به حال خود است، دوباره آخر آن روز آن را آوردم دیدم خون تازه شده، من به تنهایى در خانه خود شروع به زارى کرده گریستم، و اندوه خود را فرو نشاندم از ترس آنکه مبادا دشمنان ایشان در مدینه بشنوند و در شماتت ما شتاب کنند، و پیوسته آن روز و ساعت را در نظر داشتم تا خبر شهادت آن حضرت به مدینه رسید و آنچه دیده بودم به حقیقت پیوست. 📚ارشاد، شیخ مفید [م. 413]، ج 2، ص 130 ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✅جالبه اگه دوست دارین گناه کنین بخونین !! ✍فردی نزد امام حسین(ع)آمد و گفت: من گناه می کنم و از بهشت و جهنم خدا برایم نگو که من این ها را می دانم ولی نمی توانم گناه نکنم و باز گناه می کنم! امام حسین علیه السلام فرمودند: برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند، او سرش را پایین انداخت و گفت: این که نمی شود.(چون خداوند بر همه چیز ناظر است) امام حسین(ع) فرمودند: جایی گناه کن که ملک خدا نباشد. مرد فکری کرد و گفت: این هم نمی شود.(چون همه جا ملک خداوند است) امام فرمودند: حداقل روزی که گناه می کنی روزی خدا را نخور، گفت:نمی توانم چیزی نخورم... ❤️امام فرمودند: پس وقتی فرشته مرگ" عزرائیل" آمد و تو را خواست ببرد تو نرو. مرد گفت: چه کسی می تواند از او فرار کند. امام فرمودند: پس وقتی خواستند تو را به جهنم ببرند فرار کن، مرد فکری کرد و گفت: نمی شود. امام حسین(ع) فرمودند: پس یا ترک گناه کن یا فرار کن از خدا، کدام آسان تر است؟ او گفت: به خدا قسم که ترک گناه آسان تر از فرار کردن از خداست. 📚بحار الانوار؛جلد78؛صفحه؛126 ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
💠«پناه آوردن فطرس ملك به امام حسين‌‌‌‌‌‌ علیه السلام»💠 هنگامي كه امام حسين‌‌‌عليه السلام به دنيا آمد، خداوند متعال به جبرئيل امر نمود كه با گروهي از ملائكه فرود آي و به محمد‌‌‌ص تهنيت بگو پس جبرئيل فرود آمد در بين راه به جزيره‌اي گذشت در آن جزيره، فرشته‌اي بود به نام «فطرس» اين فرشته هفتصد سال خدا را عبادت كرده بود اما در اثر كوتاهي در انجام كاري كه خدا به او واگذارده بود، بال او شكسته و در آن جزيره گرفتار شده بود، وقتي فطرس جبرئيل را ديد به او گفت به كدام سمت مي‌روي؟ جبرئيل گفت به سوي محمد‌‌‌ص فطرس گفت مرا هم با خودت ببر؛ شايد كه او براي من دعا كند هنگامي كه جبرئيل وارد خانة پيامبر‌‌‌ص شد از حال فطرس به او خبر داد، پيامبر‌‌‌ص فرمود به فطرس بگوييد كه بدن خود را به اين طفل بمالد آنگاه فطرس خود را به گهواره حسين‌‌‌‌‌‌علیه السلام ماليد خداوند متعال نيز بال فطرس را به وي بازگردانيد و او با جبرئيل به سوي آسمان بازگشت 📚بحار الانوار ج 44 ص 18 ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
🌹 (انس) گويد: نزد امام حسين عليه السلام بودم كه كنيزى وارد شد و يك دسته گل به ایشان تقديم كرد. امام به او فرمود: تو را به خاطر خدا آزاد كردم. انس گويد: من گفتم: او يك دسته گل كه بهایی ندارد براى تو آورد، آنگاه تو او را آزاد میكنى؟!!! امام عليه السلام فرمود: خداوند اين گونه ما را ادب كرده و در قرآن فرموده است : «و إذا حيّيتم بتحية فحيّوا بأحسن منها أو ردّوها»(نساء آیه86). يعنى : هر گاه مورد تحيتى قرار گرفتيد بهتر از آن تحيت كنيد يا همان گونه پاسخ گوييد. و بهتر از اين تحيتى كه او به من داشت، آزادى او ميباشد. 📙تحف‌العقول،بخش مربوط به امام حسین ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🐪ماجرای شتر امام سجاد(ع) حضرت زین العابدین علیه السلام شتری داشت که بر اساس بعضی از روایات بیست و دو بار با او به حج رفته بود، اما در تمامی این مدت حتی یک ضربه تازیانه هم به او نزده بود. امام در شب شهادت خود سفارش کرد به این شتر رسیدگی شود. وقتی امام به شهادت رسید، شتر یکسره به سوی قبر مطهر امام رفت، در حالی که هرگز قبر امام را ندیده بود. خود را به روی قبر انداخت و گردن خود را بر آن می زد و اشک از چشم هایش جاری شده بود. خبر به حضرت امام باقر علیه السلام رسید. امام کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت:« آرام باش. بلند شو. خدا تو را مبارک گرداند.» شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به قبر برگشت و کارهای قبل را تکرار کرد. امام باقر باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم فرمود:« او را رها کنید! او می‌داند که از دنیا خواهد رفت.» سه روز نگذشت که شتر از دنیا رفت. 📚بحارالانوار، ‌ج 46، ص147 و 148، ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘