eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
💰 گران قيمت ترين تختخواب جهان کدام است؟ 🤕 بستر بيماری … ▫️ شما مي توانيد کسی را استخدام کنيد که به جای شما اتومبيلتان را براند، يا برای شما پول در بياورد. ▫️ اما نمی توانيد کسی را استخدام کنيد تا رنج بيماری را به جای شما تحمل کند. ▫️ ماديات را می توان به دست آورد. اما يک چيز هست که اگر از دست برود ديگر نمی توان آن را بدست آورد و آن سلامتی است. 👤 پیری میگفت عمری من و سلامتی دنبال پول بودیم ▪️ ولی الان من و پول دنبال سلامتی هستیم 💠 ابوعلی سینا همچنین میگوید؛ 🌿 سلامتی تاجی است زرین 🌿 بر سر انسانهای سالم که 🌿 فقط افراد بیمار آن را می بینند ... حکایت @hkaitb
🔷 یکی از أولیای خدا گفت: در اطراف اصفهان با یکی از أولیاء خدا آشنا شده بودم. شبی آن ولیّ خدا مشغول خواندن قرآن می‌شود تا به این آیه می‌رسد: إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ‏ همانا شیطان و بستگانش شما را می‌بیند از جایی که شما آنها را نمی‌بینید. 🔷 گفت: گویا این آیه را نمی‌فهم. معنای ظاهری‌اش روشن است. 🔷 اما قرآن معنای باطنی هم دارد، آن چیست؟ همینطور که در این مطلب فکر می کردم، عالَمی برایم پیش آمد و شیطان ظاهر شد و گفت:«آمده ام با تو بحث کنم، پاشو بیا اینجا». 🔷 دیدم همین قدم اول باید با او مخالفت کنم و از شیطان اطاعت نکنم. گفتم: من نمی‌آیم، تو بیا. شیطان با همه تکبّرش، قبول کرد و آمد. 🔷 این ولیّ خدا و سیّد بزرگوار می‌گوید: آن مجلس، یک ساعت طول کشید. و بسیار تأسّف می‌خورد که چرا مطالب را ننوشتم؛ خیلی مطالب عالی فلسفی و کلامی بود. 🔷 بالاخره بر تمام ایرادهای شیطان جواب دادم و مغلوبش کردم و بحث تمام شد. به شیطان گفتم: با این همه اسم و رسمی که پیدا کرده‌ای، بالاخره تو را مغلوب کردم. 🔷 شیطان خنده ای کرد و گفت:«آقا سیّد می خواستم یک ساعت از عمر تو را تلف کنم». حکایت @hkaitb
💫🥀💫🥀💫🥀💫🥀💫 🔆فرمانروايان بهشت ✨امام باقر (ع ) فرمود: از نجواهاى خداوند با موسى (ع ) اين بود: كه اى موسى من بندگانى دارم كه بهشت خود را به آنان مباح داشته ام و آنان را حاكم بهشت ساختم . ✨موسى (ع ) عرض كرد: پروردگارا اينان چه كسانى هستند؟ كه بهشت خود را بر آنان مباح ساختى و آنان را فرمانرواى بهشت ساختى ؟ خداوند فرمود: هر كس مؤمنى را شادمان سازد. ✨سپس امام باقر (ع ) فرمود: مؤمنى در كشور يكى از طاغوتها (معتقد به خدا) بود، آن طاغوت او را تكذيب مى كرد و حقير و ناچيز مى شمرد. ✨آن مؤمن در تنگنا قرار گرفت و از آن كشور به كشورهائى كه مردمش مشرك بودند، گريخت و بر يكى از آنان وارد شد، ميزبان او از او پذيرائى نموده و او را خوشحال كرد. ✨وقتى كه ميزبان مشرك ، در لحظات مرگ قرار گرفت ، خداوند به او الهام كرد: به عزت و جلال خودم سوگند، كه اگر براى تو در بهشت ، محلى بود تو را در آن سكونت مى دادم ، ولى بهشت بر مشرك ، حرام شده است ، اما اى آتش دوزخ ، او را بترسان ولى مسوزان و آزارش مرسان و او صبح و شب از مواهب و نعمتهاى خداوند بهره مند مى شود. ✨سوال كننده پرسيد از بهشت بهره مند مى شود؟ امام فرمود: از هر كجا كه خدا بخواهد؟. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى حکایت @hkaitb
💥🔆💥🔆💥🔆💥🔆💥 🔆به سوى عوامل بهشت 🍃يكى از مسلمين در حضور پيامبر (ص ) بود، پيامبر (ص ) به او فرمود: مى خواهى تو را به موضوعى راهنمائى كنم كه با انجام آن ، خداوند تو را به بهشت ببرد؟! 🍃او عرض كرد: چرا اى رسول خدا (ص ). پيامبر (ص ) فرمود: خداوند از آنچه به تو داده ، تو هم (به نيازمندان ) بده . 🍃او عرض كرد: اگر خودم نيازمندتر از او باشم چكنم ؟ فرمود: مظلوم را يارى كن ! او عرض كرد: اگر خودم ، ناتوانتر از او باشم چكنم ؟ 🍃فرمود: براى نادان ، كارى انجام بده يعنى راهنمائيش كن . او عرض كرد: اگر خودم نادانتر از او باشم چكنم ؟ 🍃فرمود: فاصمت لسانك الا من خير: زبانت را جز از سخن نيك ، خاموش ‍ دار آيا شادمان نيستى كه يكى از اين (چهار) ويژگيها را داشته باشى كه تو را به بهشت ببرد. 1- كمك به نيازمند 2- اگر نتوانستى يارى مظلوم 3- اگر نتوانستى ، نادان را راهنمائى كن 4- اگر نتوانستى ، زبانت را كنترل كن كه جز به خير، حركت نكند، به قول سعدى : دو چيز طيره عقل است ، دم فرو بستن *** به وقت صحبت و صحبت به وقت خاموشى 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى حکایت @hkaitb
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ماجرای تشرف محضر امام زمان و جنگ صفین؛ 🎥استاد عالی؛ ☘ نوجوان منتظر حکایت @hkaitb
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 🔆تواضع پير وارسته 🪴در شهرى ، زلزله و باد سرخ آمد و مردم آن كه سخت بلازده شده و گرفتار گشته بودند و در بن بست ناگوارى افتاده بودند، سرانجام تصميم گرفتند به حضور پيرى وارسته كه از پارسيان بزرگ آن شهر بود، بروند و از او بخواهند او را دعا كند و بلا برطرف گردد. 🪴آنها نزد او رفته ، پس از اداى احترام عرض كردند اى بنده خدا تو پير بزرگ هستى از خدا بخواه تا ما را از اين گرفتاريها نجات دهد. آن پير وارسته ، گريه كرد و سپس گفت : كاش سبب هلاكت شما وجود خود من نباشد؟ 🪴و رسول اكرم (ص ) فرمود: همنشين نشويد با عالم و دانشمند مگر عالم و دانشمندى كه شما را از سه چيز به سه چيز ديگر دعوت مى كند 1- از تكبر به سوى تواضع و فروتنى 2- از بى تفاوتى به سوى نصيحت كردن 3- و از نادانى و بى سوادى به سوى علم و آگاهى . 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى حکایت @hkaitb
🔷🪴🔷🪴🔷🪴🔷🪴🔷 🔆پاداش هدايت و ارشاد ⚡️امام حسين (ع ) از مردى پرسيد از اين دو كار كدام را بيشتر دوست دارى ؟ ⚡️ 1- شخصى تصميم بر كشتن مسلمان ناتوانى را دارد، او قادر بر دفاع نيست آيا نجات آن مسلمان را بيشتر دوست دارى يا 2- شخصى از دشمنان قصد گمراهى او را از راه راست گرفته است ، و تو مى خواهى آن مسلمان را از بن بست نجات دهى و با ادله و بيان قاطع آن دشمن بى دين را طرد كنى و به آن مسلمان آسيب دينى نرسد؟ ⚡️آن مرد گفت : بلكه من نجات آن مؤمن را از انحراف آن دشمن ناصبى ، بيشتر دوست دارم ، چرا كه خداوند در قرآن (32 مائده ) فرموده : و من احياها فكانما احيا الناس جميعا: ⚡️و هر كس انسانى را از مرگ رهائى بخشد چنان است كه گوئى همه مردم را زنده كرده است . امام حسين (ع ) سخنى نفرمود، گويا با سكوت خود انتخاب آن مرد را پذيرفت و امضاء كرد. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى حکایت @hkaitb
🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁 🔆پيشنهاد قريش ، رد شد 🔅نقل شده : هنگامى كه پيامبر (ص ) براى اولين بار حضرت على (ع ) را به عنوان رهبر بعد از خود انتخاب كرد، جمعى از قريش به حضور پيامبر (ص ) آمده عرض كردند: 🔅اى رسول خدا، مردم ، تازه مسلمان هستند (و هنوز اسلام بر اعماق دل و وجودشان نفوذ نكرده ) از اين رو راضى نيستند كه تو داراى مقام نبوت باشى ولى مقام امامت به پسر عمويت على (ع ) واگذار شود، اگر در اين مورد مدتى صبر كنى (تا اسلام به خوبى در دلها جا كند) و بعد اعلام امامت على (ع ) نمائى ، بهتر است . 🔅پيامبر (ص ) در پاسخ فرمود: من اين كار را به راى و اختيار خود انجام نداده ام ، بلكه فرمان خدا بوده است . 🔅آنها گفتند: اگر پيشنهاد ما را بخاطر اينكه مخالفت با دستور خدا مى شود، نمى پذيرى ، پيشنهاد ديگرى مى كنيم و آن اينكه : در امر خلافت ، مردى از قريش را با على (ع ) شريك گردان ، تا دلهاى مردم به سوى على (ع ) متوجه و آرام شود و در نتيجه امر خلافت و رهبرى آسيب پذير نگردد و مردم در اين مورد با تو مخالفت نكنند. 🔅در اين هنگام جبرئيل از طرف خدا آمد و اين آيه (65 زمر) را نازل كرد: لئن اشركت لنحبطن عملك و لتكونن من الخاسرين : اگر مشرك شوى تمام اعمالت نابود مى شود و از زيانكاران خواهى بود. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى حکایت @hkaitb
ملاکِ حبّ و بغض مردم آیت الله : ▫️ نخست سرمایه علمی تهیه و بعد با جامعه ارتباط برقرار کنید‌. اگر کسی احساس کند که شما رشد علمی ندارید، به شما توجه نخواهد کرد‌. حب و بغض مردم بر اساس ملاک است و ما روحانیت باید نقایص خود را برطرف کنیم. ▫️تمام نیت شما طلبه‌ها در آینده این باشد که در خدمت شیعه باشید و از این طریق وظیفه خود را انجام دهید. حکایت @hkaitb
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَى السَّيْفِ الشَّاهِرِ وَ الْقَمَرِ الزَّاهِرِ... 🌱سلام بر مولایی که با تیغ عدالت، زمین ‌دردکشیده را از دست ظالمان نجات خواهد داد، 🌱سلام بر او و بر روزی که با دیدن روی ماهش، دردهای زمین تسلی خواهد یافت. 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس. .
🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷 🔆بد زبانى 🗯عمرو بن نعمان جعفى گويد: امام صادق (ع ) دوستى داشت كه آن حضرت را به هر جا كه مى رفت رها نمى كرد و از او جدا نمى شد، روزى در بازار كفاشها همراه حضرت مى رفت ، و دنبالشان غلام او كه از اهل سند (هند) بود مى آمد، ناگاه آن مرد به پشت سر خود متوجه شد و غلام را خواست و او را نديد و تا سه بار به دنبال برگشت و او را نديد، بار چهارم او را ديد و گفت : يا بن الفاعلة اين كنت : اى حرامزاده كجا بودى ؟. 🗯امام صادق (ع ) دست خود را بلند كرد و به پيشانى خود زد و فرمود: سبحان الله مادرش را به زنا متهم مى كنى ؟! من خيال مى كردم تو خوددار و پارسا هستى ؟ و اكنون مى بينم پرهيزكار و پارسا نيستى . 🗯عرض كرد قربانت گردم ، مادر او اهل سند است و مشرك مى باشد، فرمود: مگر ندانسته اى كه هر ملتى براى خود ازدواجى دارند، از من دور شو. 🗯راوى گويد: ديگر نديدم آن حضرت با او راه برود تا آنگاه كه مرگ ميان آنها جدائى افكند. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى حکایت @hkaitb
🔆تاثير معنويت ، پيش بينى آزادى در آن زمانى كه امام حسن عسكرى صلوات اللّه عليه در زندان معتصم عبّاسى قرار داشت ، ماءمورين زندان ، انواع و اقسام شكنجه هاى جسمى و روحى را براى حضرت اجرا مى كردند. روزى عدّه اى از جاسوس ها و ماءمورين حكومتى ، وارد بر زندانبانِ امام حسن عسكرى عليه السلام شدند و گفتند: تا مى توانى بر او سخت گيرى كن و او را تحت فشارهاى گوناگون قرار بده . زندانبان - كه شخصى به نام صالح بن وصيف بود - گفت : نمى دانم چگونه و با چه وسيله اى او را تحت شكنجه و فشار قرار بدهم ! همين دو سه روز قبل ، دو نفر از افراد فاسد و شرور را - جهت شكنجه و آزار او - به زندان فرستادم . وليكن هر دو نفرشان دگرگون شدند و اهل نماز و روزه و عبادت قرار گرفتند، آن هم با حالتى عجيب و حيرت انگيز، وقتى آن دو نفر را احضار كردم و به آن ها گفتم : شما دو نفر نتوانستيد آن مرد را تحت فشار قرار دهيد و او را منحرف كنيد؟ گفتند: تو فكر مى كنى كه او يك مرد عادى است ؟ او به طور دائم روزه مى گيرد و نماز به جا مى آورد و تمام شب مشغول عبادت و مناجات مى باشد و حاضر نيست ، سخنى به جز ذكر خدا بگويد، هنگامى كه نزد او مى رفتيم تمام بدن ما به لرزه مى افتاد و حالات او، ما را نيز دگرگون كرد. وقتى ممورين حكومت ، اين مطالب را از زندانبانِ امام حسسن عسكرى عليه السلام شنيدند با سرافكندگى خاموش شدند و برگشتند.(1) 💥💥همچنين مرحوم كلينى ، طبرسى ، ابن حمزه طوسى و... به نقل از ابوهاشم جعفرى حكايت كند: در آن زمانى كه در زندان بودم ، چون مرا با زنجير بسته بودند، بى طاقت شدم و ناراحتى خود را در ضمن نامه اى به امام حسن عسكرى عليه السلام نوشته و برايش ارسال نمودم . امام عليه السلام در جواب فرمود: همين امروز آزاد خواهى شد و نماز ظهر را در منزل خود به جا مى آورى ، لحظاتى بعد از آن ممورى آمد و مرا آزاد كرد. و چون در فشار زندگى قرار داشتم خواستم قبل از آزادى خود، نامه اى ديگر براى حضرت بفرستم و تقاضاى مقدارى پول كنم ، وليكن شرم و حيا مانع شد و تقاضاى خود را ننوشتم . همين كه به منزل رسيدم و طبق پيش بينى حضرت ، نماز ظهر را در منزل خواندم ، شخصى مقدار صد دينار آورد و اظهار داشت : اين مقدار را حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى عليه السلام به همراه نامه اى فرستاده است . نامه را گرفتم و گشودم ، در آن مرقوم فرموده بود: شرم و حيا را كنار بگذار و هر موقع نياز پيدا كردى ، درخواست كن كه آنچه دوست داشته باشى به آن خواهى رسيد. و مرحوم طبرسى افزوده است كه در سال 258 به همراه عدّه اى از سادات و نيز امام حسن عسكرى صلوات اللّه عليه در زندان معتزّ - خليفه عبّاسى - بوده اند.2 1- إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 150، بحارالا نوار: ج 50، ص 308، ح 6. 2- إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 140، اصول كافى : ج 1، ص 508، ح 10، الثّاقب فى المناقب : ص 566، ح 505 و ص 576، ح 525، بحارالا نوار: ج ، 50، ص 311، ح10 حکایت @hkaitb