eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🔰وزن ابرها در آسمان چقدر است؟! ✍️خداوند علیم 1400 سال پیش در قرآن کریم به سنگینی ابرها اشاره کرده است! امروزه با تحقیق، دانشمندان متوجه شده‌اند که هر قطعه ابر کوچک حدود 550 تن وزن دارد! فکر کنید یک روز صبح از خانه خارج شوید و ببینید چند صد فیل در هوا پرواز می‌کنند، متعجب نمی‌شوید؟ یا ابر کومولوس که باران‌زا و رایج‌ترین نوع ابر است می‌تواند وزنی تا 300000 تن داشته باشد که معادل با وزن میلیون‌ها نهنگ است! اما جالب است بدانید دلیل شناور ماندن ابرها، توزیع گسترده میلیون‌ها قطره آب در حجم بسیار بزرگی است که با وجود جرم زیاد، چگالی ابر را از هوای پایین آن هم کمتر کرده است. ولی چرا با اینکه ابرها چند صد برابر فیل‌ها جرم دارند، سقوط نمی‌کنند؟ چون فیل‌ها هم اگر بتوانند خود را به میلیون‌ها ذره ریز و جداگانه تبدیل سازند. شاید بتوانند روزی در جو پرواز کنند و از سقوط ابایی نداشته باشند و این حقیقتی علمی است که قرآن، ۱۴ قرن پیش از آن خبر داده است. سوره رعد آیه ۱۲: هوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَیُنْشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ؛ او کسی است که برق را به شما نشان می‌‏دهد که هم مایه ترس است هم امید و ابرهای سنگین را ایجاد می‌‏کند. .
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
مشکلات عجیبی که برای زوار پیش اوردن 😢 اخبار لحظه ای مرزها 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1425145856C34217a20aa اگر به دنبال تصاویر و اخبار لحظه ای مرز و راه کربلا هستید حتما دنبال کنید 👆
✨﷽✨ ⚜حکایت‌های پندآموز⚜ 🔹فقر و تهیدستی🔹 ✍روزی مردی که آوازه‌ی بذل و بخشش‌های‌امام حسن مجتبی علیه‌السلام را شنیده بود، به خدمت آن حضرت آمد و به آن حضرت عرض کرد: ای پسر امیرمؤمنان ! تو را قسم می‌دهم به حق آن خدایی که نعمت های بسیاری را به شما عطا فرموده است ، و تو آن را به واسطه ی شفیع به درگاه او بدست نیاورده ای ، بلکه خدای متعال ، خود بر تو عطا کرده است ، به فریاد من برسید و مرا، از دست دشمنم نجات بدهید. زیرا من دشمنی دارم که بسیار ظالم و ستمکار است.به طوری که نه بر اطفال رحم می‌کند و نه احترام پیران را نگاه می‌دارد. امام حسن علیه‌السلام، که تکیه داده بودند ، با شنیدن این سخن، راست نشستند. و فرمود: بگو دشمن تو کیست، تا من داد تو را از او بستانم؟! آن مرد پاسخ داد: فقر و تهیدستی امام حسن علیه‌السلام، با شنیدن این سخن مدتی سر به زیر انداختند و چیزی نفرمودند . سپس آن حضرت، سر را بلند کردند و خادم خود را خواست و به او فرمود : هر مقدار پول پیش تو موجود است، حاضر کن. خادم آن حضرت، پنج هزار درهم نزد آن حضرت، حاضر کرد. امام مجتبی علیه‌السلام، به خادم خود فرمود: آن پولها را به این مرد بده. سپس امام حسن علیه‌السلام، به آن مرد فرمود : به حق همین سوگند هایی که مرا به آن قسم دادی ، تو را سوگند می دهم که هرگاه این دشمن ستمگرت نزد تو آمد ، برای دادخواهی نزد من بیایی. 📚بحارالأنوار ، ج ۴۳ ، ص ۳۵۰ .
⭕️ شهادت مبارز انقلابی "سيدعلي اندرزگو" ▫️شهید سیدعلی اندرزگو در سال ۱۳۱۸ ش در تهران به دنیا آمد. مشکلات زندگی، او را از تحصیل بازداشت و مشغول کار شد، ولی در همان حال به علوم حوزوی روی آورد. در نوجوانی با شهید نواب صفوی آشنا شد. و در قیام ۱۵ خرداد، وارد عرصه مبارزه با رژیم پهلوی شد. 🔸 پس از قیام 15 خرداد دستگیر شد و در زیر شکنجه های سخت، لب به سخن نگشود تا آزاد گردید. از آن زمان، وارد شاخه نظامی هیئت مؤتلفه اسلامی شد و در اولین اقدام، در اعدام انقلابی حسنعلی منصور، همکاری نمود. 🔻 از آن پس، رژیم به شدت در تعقیب او بود. برای این که مورد شناسایی ساواک قرار نگیرد، با نام های مستعار و قیافه های متفاوت آشکار می شد. این شهید، نقش مهمی در وارد کردن اسلحه به ایران برای مبارزه مسلحانه با رژیم داشت. 🔹ساواک پس از سال ها تعقیب، او را در یک مکان شناسایی و محاصره کرد. سرانجام، طی درگیری با ماموران ساواک، در دوم شهریور ۱۳۵۷ با زبان روزه به شهادت رسید. او قصد ترور شاه را داشت که شهادتش مانع انجام این نقشه شد. .
🔅 ✍ نکته ظریف اهل معرفت 🔹با اهل معرفتی افت‌وخیز داشتم که هیچ‌گاه از او نشنیدم به کسی در زمان سختی بگوید: خدا یاورتان باشد. 🔸همیشه می‌گفت: خدا یاور همه‌مان باشد. 🔹در این دعای او ظرافت بسیار خاصی یافتم. اگر می‌گفت: «خدا یاورتان باشد»، نوعی نفس خود را به خدا شریک کرده بود که در دعای خویش، خود را از یاری خدا بی‌نیاز دیده بود. 🔸پس دعای خود جمع می‌بست که مبادا نفسش، خودش را از یاری خدا بی‌نیاز بیند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ .
🔸اهانت به عزاداران در روز عاشورا مردم از اطراف و اكناف شهر و روستاها به حسينيّه ها هجوم آورده بودند كه اقامه عزادارى كنند و بعد از عزادارى سفره اى پهن مى كردند و اطعام مى دادند خوب چون جمعيت زياد بود در حسينيه هم جانبود مردم در كوچه گاهى براى نوبت گرفتن و تناول غذا مانع از عبور و مرور ماشين و خودروها مى شدند تا اينكه وارد كوچه شوند و گاهى از ازدحام عبور وسائل طول ميكشيد در اين اوقات ماشينى از راه مى رسد و شلوغى مانع رفتن او مى شود يكى از سرنشينان آن ماشين به تندى مى پرسد چه خبر است كه اين گذر آنقدر شلوغ است ؟ يكى ميگويد: مردم آمده اند از غذاى امام حسين ع تناول كنند. آن سرنشين كه زنى تهرانى بود گفت خاك برسرتان گُشنه گداها خجالت نمى كشيد؟ برويد گم شويد چه شلوغى كرده اند؟! اين زن به ظاهر اشرافى باگستاخى و بى حيائى به خود اجازه ميدهد كه به مهمانان آقا ابى عبداللّه الحسين ع زخم زبان بزند تا به اين وسيله راه باز شود و برود، ولى فرداى آن روز كه روز يازدهم محرم بود ميگويد من در قسمت آخر آشپزخانه حسينيّه به نظافت و نظم اثاثها مشغول بودم تازه خورشيد ميخواست سوبزند كه احساس ‍ كردم كسى درب حسينيّه را مى زند من خيال كردم رفقاهستند درب را باز كردم زنى را ديدم كه چهره اى اشك آلود و پريشان التماس كنان كه اجازه دهيد داخل حسينيّه شوم ، گفتم چرا، گفت مرا راه دهيد براى شما ميگويم ، وقتى كه وارد شد انگشت خود را با آب دهان ترمى كرد و مى ماليد بر روى چهار چوب درب حسينيّه و ميخورد و مرتب مى گفت آقاجان حسين جان غلط كردم نفهميدم مرا ببخش و با اين كلمات در پيشگاه امام حسين ع عذر خواهى مى كرد و بعد، از كيف دستى خود دستمالى درآورد مقدارى از خاك درگاه را در آن ريخته آن را گره زده و در كيفش نهاد و بعد از من درخواست كرد كه اگر غذائى از ديروز باقى مانده به من بده ، من گفتم خير چيزى از غذاى ديروز نمانده بايد همان ديروز براى صرف غذا مى آمديد ديدم آن زن مقدارى به سر و صورت خود زد و اشك ريزان ، با صداى گره خورده گفت ديروز از تهران براى ديدار فاميلم به يزد آمدم ماشين ما از اين كوچه ميگذشت جمعيت فشرده بود گفتم براى چه اين مشكل بوجود آمده ؟ گفتند در حسينيّه نهار ميدهند، من هم از روى نادانى و غرور حرفهاى ناروايى زدم . ولى شب در عالم خواب ديدم كه هوا بيرحمانه گرم است و من از شدت تشنگى گلويم مى سوزد و چشمهايم فضا را تيره مى بيند و مى خواهم از جوار همين حسينيّه بگذرم در عالم رؤ يا ديدم درب حسينيه باز است و سيد بزرگوارى در كنار چهار چوب در ايستاده وهر كسى كه عازم حسينيّه است از اين آقا براتى و اجازه نامه اى ميگيرد و داخل مى شود و همچنين روبروى آن آقا بانوئى مجلل به همين كيفيت نوشته اى به زنان ميدهد تا وارد شوند من پيش رفتم به آن خانم گفتم نوشته اى هم به من بدهيد تا وارد شوم ايشان با حالى متاءثر فرمود شما به مهمانهاى ما اهانت كرده اى چطور انتظار دست خط ما را دارى ؟ من از شدت شرمندگى و عطش از خواب بيدار شدم و تا صبح خواب به چشمم راه نيافت و با خود فكر ميكردم كه در چه محلى به عزاداران جسارت كردم تا اينكه ماجراى روز گذشه در نظرم آمد، حالا اگر غذائى وجود دارد به من بدهيد. گفتم : هيچ غذائى وجود ندارد ديدم رفت تكه هاى نان كه آلوده بود بدست گرفت و شست و خورد و در و ديوار حسينيّه را با گريه مى بوسيد بطورى كه مرا سخت منقلب و گريان ساخت و ميگفت اى خاندان عصمت و طهارت و اى عزيز زهرا مرا ببخش . كرامات حسينيّه . 📚كرامات الحسينية جلد دوم، معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت، على مير خلف زاده .
. 🌸 مرحوم حجت الاسلام ؛ عارف واصل؛ شیخ علی مقدادی فرزند آیت الله شیخ حسنعلی اصفهانی نخودكى 🔹 یک سال به خاطر کارم در مشهد زندگی کردم. یک کار پیمانکاری برای بازسازی تعدادی دامپتراک ( کامیونهای سنگین معدنی) گرفته بودم. خانه ای که برای کارگرهام اجاره کرده بودم متعلق به نوه دختری آقای نخودکی بود. 🔸 ایشان تعریف می کرد که : روزی ، دایی من یعنی آقای مقدادی در خیابان می رفت که چشمش به یک کالسکه می افتد. یک لحظه می بیند که زن زیبایی پوشیه صورتش را در داخل کالسکه برداشته است و ایشان چشمش به صورت آن زن می افتد. ☘ بعد که پیش پدرش می آید ، مرحوم نخودکی می پرسد : علی. دنبال چیزی می گشتی؟(یعنی چرا چشمات هرز می گشت) . از آن زمان به بعد ، ایشان مدام چشمانشان رو به زمین بود. .
🚘 وقتی یه ماشین از یه شرکتی میخری اگه خراب بشه فقط به تعمیرگاه مُجاز همون شرکت مراجعه میکنی.میشه بپرسم چرا؟!🤔 چون خودشون ساختن، هم قطعاتش رو دارن و هم به همه‌ی جزئیات ماشین اشراف دارند حالا خدا ما رو خلق کرده از ضعف‌ها😢و قوت‌های💪ما خبر داره و خوب می‌دونه با چی آروم میشیم 📣 حالا همین خدا میگه: آرامش تو در اینه که به یاد منِ خدا باشی❤️ هرچه بیشتر یادم کنی👈آرامش بیشتر داری •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
با یکدیگر مهربان باشیم💕 در میان کاروانی، که همراه شیخ رجبعلیِ خیاط به زیارت رفته‌بودند، زن و شوهری بودند که به نظر می‌رسید رابطۀ خوبی با هم ندارند. آن روز هم وقتی همه از زیارت برگشتند، این دو، وسط راه، بگومگویشان شده بود و خانم، زخم زبان آزاردهنده‌ و تلخی، نثار همسرش کرده بود. وقتی همه‌ی کاروان برای استراحت، وارد منزل شدند، شیخ رجبعلی به همه، زیارت قبول گفتند؛ ولی وقتیکه نوبت این خانم رسید، گفتند: «شما که هیچ...! شما همه‌ی اعمال و زیارتت را ریختی زمین ...» زن، با تعجب پرسید: «چطور مگر آقا ؟! من اینهمه راه آمده‌ام برای زیارت ... » شیخ رجبعلی خیاط، که صورتشان پر از نور خدایی بود، گفتند: «بله، ولی آن نیشی که امروز به همسرت زدی، همۀ آنها را با خودش برد...» 📗 رسم حضور، ص۶۵؛ تولیدات فرهنگی حرم امام رضا (ع)
🍃🌸✨🍃🌸✨🍃🌸✨ ابن سیرین كسی را گفت: چگونه‏ ای؟ 🔸شخص گفت: چگونه است حال كسی كه پانصد درهم بدهكار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟ 🔹ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم آورد و به وی داد و گفت: پانصد درهم به طلبكار بده و باقی را خرج خانه كن و واى بر من اگر پس از این حال كسی را بپرسم! 🔸گفتند: مجبور نبودی كه قرض و خرج او را بدهی. گفت: وقتی حال كسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره ‏ای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق باشی... 🍁اينچنين است رسم انسانيت و مردانگى... .
🔴 قاضی درستکار بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم در زمان مهدی عباسی، (عاتبه بن یزید) قاضی بغداد بود. روزی هنگام ظهر عاتبه همراه با دفتر دیوان قضاوت بر مهدی وارد شد و از او خواست که دفتر را از او بگیرد و استعفای او را بپذیرد. پرسید: سبب استعفا چیست؟ قاضی گفت: دو نفر برای حل مشکلی نزد من امدند و هر کدام دلیل و شاهدی اوردند که محتاج به تامل و اندیشه بود. انها را رد کردم تا شاید بروند اشتی کنند و نزاع بر طرف شود. یکی از انان متوجه شده بود که من به رطب علاقه دارم؛ لذا مقداری رطب عالی تهیه و به خادم هم پول قابل توجهی داده بود که ان را به من برساند. تا چشمم به رطب افتاد، به خادم گفتم: به صاحبش برگردان! امروز دوباره ان دو نفر برای قضاوت امدند. دیدم در نظر من صاحب رطب مقدم و محبت من به او بیشتر است. این است داستان من که هنوز هدیه را قبول نکرده، ان گونه تمایل به صاحب رطب دارم. بعد از قبول هدیه چه خواهد شد؟ من می ترسم فریب هدیه ها را بخورم و نتیجه اش فساد در میان مردم باشد؛ لذا مرا معاف دار!) مجله  مبلغان  مهر و آبان 1385
روایت شده است که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود:در شب معراج مرا به آسمانهای هفت گانه بردند: 1- در آسمان دنیا (آسمان اول) قصری از گوهر سرخ را دیدم. از جبرئیل پرسیدم این قصر برای کیست؟ گفت: برای کسی است که بعد از نماز صبح چهل بار بگویید:«یا باسِطَ الیَدَینِ بَالَّرَحمَةِ اِرحَمنی »{ای خداوندی که دستهای احسان و رحمتت را به روی همه گشوده ای،مرا مشمول رحمت قرار بده}. ۲- در آسمان دوم قصری که دارای هفتاد در بود دیدم.از جبرئیل پرسیدم این قصر برای کیست؟گفت:برای کسی که بعد از نماز ظهر هفتاد بار بگویید:«یا واسِعَ المَغفِرَةِ اِغفِرلی» {ای وسعت بخش آمرزش مرا ببخش و بیامرز}. 📚بحار الأنوار/ج۸۳/ص۵۲ .
🔆ماءيوس از معالجه دانشمند محترم حضرت حجة الاسلام حاج آقاى لنگرودى فرمود: يكى از مطالبى كه از مسموعات حقير است و قطعا واقعيت دارد اينست كه در حدود ده سال قبل شخصى ثقه و راستگو كه معروف به سردار بود و حدود صدسال از عمرش ميگذشت و فعلا برحمت ايزدى پيوسته خداى رحمتش كند براى بنده نقل ميكرد: روزى دخترم مرض سختى گرفت بطوريكه تمام دكترهاى حاذق تهران از معالجه اش ماءيوس شدند و از دادن نسخه خوددارى كردند ولى در اثر شدت علاقه نتوانستم از او دل برگيرم و از طرفى چون محبت محمد و آل محمد ص در سرشت و نهادم بود روزى باقلبى شكسته و پريشان دراطاق خلوتى نشستم و يك استكان بدست گرفته و يك يك از مصائب حضرت سيد الشهداء اباعبداللّه الحسين علیه السلام را بياد مى آوردم متاءثر شده و در حال تاءثر گاهى بياد على اكبر و ناكامى او و گاهى بياد على اصغر و تشنه كامى او و گاهى بياد حضرت زينب و پريشانى او و گاهى بياد ابوالفضل و نااميدى او و.... تا اينكه اشكم سيل آسا جارى گرديد، موقع را مغتنم شمرده استكان را زير ديده گانم قرار دادم و اشكها را در استكان جمع نمودم ، بعد از اين عمل ببالبين دختر مريضم آمده و با قاشق كوچكى از همان اشك چشم كه در راه مصائب حضرت امام حسين ع ريخته بودم در دهان مريضه ريختم طولى نكشيد كه دوچشم باز كرده و بمن سلام كرد، پرسيدم حالت چطور است ؟ گفت قلبم روشن شده از آن روز به بعد بحمد اللّه كم كم كسالت او مرتفع گرديد و شفاى كامل نصيبش شد منهم شكرانه چنين موهبتى را بجاى آورده و از نگرانى واندوه نجات يافتم . 📚توسلات ، 114 .
🔴 مجادله نكنيد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از مکانی عبور می کردند، جمعیتی جمع شده بودند و مردی پر قدرت را تماشا میکردند که سنگ بزرگی را از زمین برمیداشت و همه از عمل آن ورزشکار قوی در شگفت بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند این‌ اجتماع برای چیست؟ مردم کار وزنه برداری آن قهرمان را به عرض ایشان رساندند. آقا فرمودند آیا به شما نگویم قوی تر از این مرد کیست؟ بعد فرمود: رَجُلٌ سَبَّهُ رَجُلٌ فَحَلِمَ عَنْهُ فَغَلَبَ نَفْسَهُ و َغَلَبَ شَيْطَانَهُ وَ شَيْطَانَ صَاحِبِهِ. قوی تر از او کسی است که به او دشنام دهند و بردباری کند و بر نفس سرکش و انتقام جوی خود غلبه کند و بر شیطان دشنام گو پیروز شود. امام صادق علیه السلام فرمودند: لاَ تُمَارِ فَيَذْهَبَ بَهَاؤُكَ لاَ تُمَارِيَنَّ حَلِيما وَلاَ سَفِيها فَإِنَّ اَلْحَلِيمَ يَغْلِبُكَ وَاَلسَّفِيهَ يُرْدِيكَ ، جدال نكن كه آبرويت مى رود، همچنين با مردم بردبار و نادان مجادله نكنيد زيرا شخص بردبار بر تو پيروز مى شود و نادان تو را خوار میسازد. 📚مشکاة الأنوار ترجمه محمدی و هوشمند؛ جلد۱ ، ص ۶۸۱ .
✅خواص عاشورایی: یزید بن زیاد بن مُهاصِر کِندی 🔹 يزيد بن زياد بن مُهاصِر كِنْدى، تیرانداز دلاوری بود. هنگامى كه فرستاده ابن زياد، براى حُر پيام آورد كه بر امام ع سختگيرى كند، ضمن برخوردى تند به او گفت: "پروردگارت را نافرمانى كردى و براى خود، ننگ و آتش را كسب كردى". 🔻 وى روز عاشورا پس از وداع با امام ع به میدان رفت. پس از جنگی دلیرانه، اسبش به وسیله دشمن پی شد. او کنار امام زانو زد و دشمن را هدف تیر قرار داد. امام ع برای وی چنین دعا کرد: "خداوندا تیرش را به هدف بنشان و پاداش وی را بهشت قرار ده!". ▫️ پس از پرتاب صد تیری که به همراه داشت برخاست و گفت: جز پنج تیر خطا نرفت. سپس به دل سپاه دشمن زد و پس از نبردی جانانه به شهادت رسید. .
. 🌸 مرحوم حجت الاسلام ؛ عارف واصل؛ شیخ علی مقدادی فرزند آیت الله شیخ حسنعلی اصفهانی نخودكى 🔹 یک سال به خاطر کارم در مشهد زندگی کردم. یک کار پیمانکاری برای بازسازی تعدادی دامپتراک ( کامیونهای سنگین معدنی) گرفته بودم. خانه ای که برای کارگرهام اجاره کرده بودم متعلق به نوه دختری آقای نخودکی بود. 🔸 ایشان تعریف می کرد که : روزی ، دایی من یعنی آقای مقدادی در خیابان می رفت که چشمش به یک کالسکه می افتد. یک لحظه می بیند که زن زیبایی پوشیه صورتش را در داخل کالسکه برداشته است و ایشان چشمش به صورت آن زن می افتد. ☘ بعد که پیش پدرش می آید ، مرحوم نخودکی می پرسد : علی. دنبال چیزی می گشتی؟(یعنی چرا چشمات هرز می گشت) . از آن زمان به بعد ، ایشان مدام چشمانشان رو به زمین بود. .
⭕️ شهادت مبارز انقلابی "سيدعلي اندرزگو" ▫️شهید سیدعلی اندرزگو در سال ۱۳۱۸ ش در تهران به دنیا آمد. مشکلات زندگی، او را از تحصیل بازداشت و مشغول کار شد، ولی در همان حال به علوم حوزوی روی آورد. در نوجوانی با شهید نواب صفوی آشنا شد. و در قیام ۱۵ خرداد، وارد عرصه مبارزه با رژیم پهلوی شد. 🔸 پس از قیام 15 خرداد دستگیر شد و در زیر شکنجه های سخت، لب به سخن نگشود تا آزاد گردید. از آن زمان، وارد شاخه نظامی هیئت مؤتلفه اسلامی شد و در اولین اقدام، در اعدام انقلابی حسنعلی منصور، همکاری نمود. 🔻 از آن پس، رژیم به شدت در تعقیب او بود. برای این که مورد شناسایی ساواک قرار نگیرد، با نام های مستعار و قیافه های متفاوت آشکار می شد. این شهید، نقش مهمی در وارد کردن اسلحه به ایران برای مبارزه مسلحانه با رژیم داشت. 🔹ساواک پس از سال ها تعقیب، او را در یک مکان شناسایی و محاصره کرد. سرانجام، طی درگیری با ماموران ساواک، در دوم شهریور ۱۳۵۷ با زبان روزه به شهادت رسید. او قصد ترور شاه را داشت که شهادتش مانع انجام این نقشه شد. .
🔅 ✍ نکته ظریف اهل معرفت 🔹با اهل معرفتی افت‌وخیز داشتم که هیچ‌گاه از او نشنیدم به کسی در زمان سختی بگوید: خدا یاورتان باشد. 🔸همیشه می‌گفت: خدا یاور همه‌مان باشد. 🔹در این دعای او ظرافت بسیار خاصی یافتم. اگر می‌گفت: «خدا یاورتان باشد»، نوعی نفس خود را به خدا شریک کرده بود که در دعای خویش، خود را از یاری خدا بی‌نیاز دیده بود. 🔸پس دعای خود جمع می‌بست که مبادا نفسش، خودش را از یاری خدا بی‌نیاز بیند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ .
روباهي از شتري پرسيد: عمق اين رودخانه چقدر است؟ 🐪🐪🐪🐪🐪🐪 شتر جواب داد: تا زانو ولي وقتي روباه توي رودخانه پريد ، آب از سرش هم گذشت! روباه همانطور که در آب دست و پا مي زد و غرق مي شد به شتر گفت: تو که گفتي تا زانووووو! 🐪🐪🐪🐪🐪🐪 و شتر جواب داد: بله ، تا زانوي من ، نه زانوي تو! هنگامي که از کسي مشورت مي گيريم بايد شرايط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگيريم. 🔻🔻🔻🔻🔻🔻 «لزوماً هر تجربه اي که ديگران دارند براي ما مناسب نیست .
امام على عليه السلام: مَن أيقَنَ أنّهُ يُفارِقُ الأحبابَ، و يَسكُنُ التُّرابَ، و يُواجِهُ الحِسابَ، و يَستَغني عَمّا خَلَّفَ، و يَفتَقِرُ إلى ما قَدَّمَ، كانَ حَرِيّا بِقِصَرِ الأمَلِ، و طُولِ العَمَلِ كسى كه يقين دارد از دوستان جدا مى شود و در خاك جاى مى گيرد و با حساب رو به رو مى شود و آنچه از خود بر جاى مى گذارد به كارش نمى آيد و به آنچه پيش مى فرستد نيازمند است، سزاوار است كه آرزو را كوتاه كند و در كار و عمل بكوشد بحارالأنوار جلد73 صفحه167 .
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
‌‌‌. 😁فیلم حموم شب اول ازدواج😁 https://eitaa.com/joinchat/806813752C2108001c9c 🤣ببینی روده هات ترکیده از خنده 🤣 https://eitaa.com/joinchat/806813752C2108001c9c زیر 18سال اصلا اصلا وارد نشه ⛔️⭕️
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
188.9K
آلبوم بهترین مداحی های محرم 😍😍👌 🏴زنگخور محرم 1403 رسید ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ مداحی های شور درجه 1👇 https://eitaa.com/joinchat/2057830453C28b41fe66a رایگان و با کیفیت دانلود کنید
❇️ مانند مَلَک یا پایینتر از حیوانات ✅ آیت الله بهجت (ره): ▫️ با این که انسان با مَلَک یک قدم بیش فاصله ندارد، چنان که قرآن کریم ‌می‌فرماید: 📜 «إِلآَّ أَن تَکونَا مَلَکینِ» (۱) 📃 جز این که مَلَک شوید. ▫️ با این حال، از میان حیوانات بیابان و جنگل و باغ وحش یکی هم به جهنّم قدم نمی‌گذارد؛ اما انسان که اعظم و اشرف مخلوقات است به جهنّم ‌می‌رود، بلکه به خلود در آتش محکوم ‌می‌گردد: 📜 «خَلِدِینَ فِیهَا» (۲) 📃 (برای همیشه در آن ماندگارند.) ▫️ شیطان بر سر راه ‌می‌نشیند و همواره در کمین است: 📜 «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ» (۳) 📃 قطعا بر سر راهِ راست تو خواهم نشست و [ آنان را منحرف خواهم نمود]. ▫️ هر چند خداوند متعال در پاسخ او فرمود: 📜 «إِنَّ عِبَادِی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطَنٌ »؛ (۴) 📃 (تو بر بندگان من تسلّط نخواهی داشت.) ⬅️ در محضر بهجت، جلد ۱، نکته ۱۲۳ (۱). سوره ی اعراف، آیه ی ۲۰. (۲). سوره ی بقره، آیه ی ۱۶۲؛ سوره ی آل عمران، آیه ی ۸۸؛ سوره ی نساء، آیه ی ۱۶۹؛ سوره ی توبه، آیه ی ۶۸ و... (۳). سوره ی اعراف، آیه ی ۱۶. (۴). سوره ی حجر، آیه ی ۴۲. 🏷 .
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
🚷 ۲ دختر ۱۷ و ۱۵ ساله به جرم گذاشتن یک عکس در اینستاگرام به ۱۲۰ سال حبس محکوم شدن واقعا که خیلی بی حیان‼ ‼️ دیدن عکس شرم آور👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2094530851C7dc7ef393e
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
مشکلات عجیبی که برای زوار پیش اوردن 😢 اخبار لحظه ای مرزها 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1425145856C34217a20aa اگر به دنبال تصاویر و اخبار لحظه ای مرز و راه کربلا هستید حتما دنبال کنید 👆
آیت الله اراکی فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت :نه با تعجب پرسیدم پس راز این مقام چیست؟ جواب داد هدیه مولایم حسین است! گفتم چطور؟ با اشک گفت آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت : به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم .
🔆زن زانيه و تربت آقا در زمان حضرت صادق علیه السلام زن زانيه اى بود كه هروقت بچه اى از طريق نامشروع مى زائيد به تنورى مى انداخت . و آنهارا مى سوزاند، تا اينكه اجلش رسيد و مُرد. اَقرباى و خويشان او، زن را غسل و كفن كردند و نماز برايش خواندند و بخاكش سپردند، ولى يك وقت متوجه شدند زمين جنازه اين زن بدكاره را قبول نمى كند و به بيرون انداخته آن عده كه در جريان دفن اين زن بدكاره شركت داشتند احساس كردند شايد اشكال از زمين و خاك باشد، جنازه را در جاى ديگر دفن كردند، دوباره صحنه قبل تكرار شد، يعنى زمين جسد را نپذيرفت و اين عمل تا سه مرتبه تكرار شد. مادرش متعجب شد آمد محضر مقدس آقا امام صادق آل محمد ص و گفت اى فرزند پيغمبر بفريادم برس ... و جريان را براى حضرت بازگو كرد و متمسك و ملتجى به حضرت گرديد، وجود مقدس آقا امام صادق علیه السلام وقتى جريان را از زبان مادرش شنيد و متوجه شد كار آن زن زنا و سوزاندن بچه هاى حرامزاده بوده ، فرمود هيچ مخلوقى حق ندارد مخلوق ديگر را بسوزاند، و سوزاندن به آتش فقط بدست خالق است . مادر آن زن بدركاه به امام عرض كرد حالا چه كنم ، حضرت فرمرد: مقدارى از تربت جدّم آقا سيد الشهداء ابى عبداللّه الحسين علیه السلام را همراه جنازه اش در قبر بگذاريد زيرا تربت جدم حسين ع مشكل گشاى همه امور است . مادر، زن زانيه مقدارى تربت تهيه نمود و همراه جنازه گذاشت ديگر تكرار نشد. 📚آثار، 21. .
خواص عاشورایی: نافع بن هلال بجلی 🔹 نافع بن هلال بجلی، از اصحاب امام علی و امام حسین علیهماالسلام است. وی مردی بزرگوار و از قاریان قرآن و از نویسندگان حدیث بود. او در جنگ‌ های زمان امام علی ع شرکت کرد. 🔻 او قبل از شهادت مسلم از کوفه خارج شد و در میانه راه به کاروان امام پیوست. شب عاشورا، نافِع به امام گفت: "به خدا سوگند با دوستِ تو، دوست و با دشمن تو، دشمنيم". 🔸 وی در رساندن آب به خانواده امام ع نقش مؤثّرى داشت. با بسته شدن راه ورود به آب، امام به حضرت عباس فرمودند که شبانه با نافع و بقیه نیروها، از فرات آب به خیمه‌ ها برسانند. موفق شدند ضمن کشته و زخمی کردن چند تن از دشمنان، آب به خیمه‌ ها برسانند. ▫️نافِع بن هِلال، تيراندازى ماهر بود. در روز عاشورا، دوازده نفر از دشمن را از پا در آورد. پس از تمام شدن تيرهايش، با شمشير خود به صف دشمن زد. آن قدر جنگيد تا به اسارت دشمن در آمد و کشته شد. .