هدایت شده از خانواده با نشاط ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
//آرمان د فیریک با پر از ایده های احمقانه به ایتا پیوست😵💫🔥💥
𝘼𝘳𝘮𝘢𝘯: https://eitaa.com/joinchat/2464416435C2d735e9b1e
چگونه جوهر رو از رو کاغذ پاک کنیم؟💁♂😃
چگونه پوستی زیبا داشته باشیم😌🔥//
𝘼𝘳𝘮𝘢𝘯: https://eitaa.com/joinchat/2464416435C2d735e9b1e
همه ی این ویدیو ها توی چنل بالا موجوده 🤭💨..
💢 دیوانه
در ﺷﻬﺮ ﻣﺎ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺲ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ .
ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺍﯼ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻠﻌﺒﻪ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻭ ﺷﺎﺩﯼ ﺑﺎﺯﯼ می کرﺩ.
ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﺩﻡ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭼﺮﺍ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﻭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﺖ ﻣﯿﺨﻨﺪﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﯿﺮﺍﻧﯽ؟؟
ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: ﻣﮕﺮ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺍﻧﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﻫﻢ؟
ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻣﺮﺍ ﻣﺪﺗﯽ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩ... ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﻭ ﺯﺷﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻦ !.
ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺁﺑﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺳﺮ ﮐﺸﯿﺪ. ﺑﺎ ﺁﺳﺘﯿﻦ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺁﺑﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺷﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮﻡ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺩﺍﺷﺖ.
ﻭ ﺯﺷﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ ﭘﺪﺭﻡ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﺎﻥ ﺟﺴﺪ ﺭﺍ ﺩﻓﻦ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ .
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ ﺯﺷﺖ ﺑﻮﺩ؟ﻣﮕﺮ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺧﺎﮎ ﺳﭙﺎﺭﯼ ﺑﺪﻭﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﻮﺩ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻣﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ؟؟
ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ ﻣﺎ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ؟؟🌺
حکایت
@hkaitb
💢کفن دزد
آورده اند که کفندزدی در بستر مرگ افتاده بود. پسر خویش را فراخواند. پسر به نزد پدر رفت گفت: «ای پدر امرت چیست؟»
پدر گفت: «پسرم من تمام عمر به کفندزدی مشغول بودم و همواره نفرین خلقی به دنبالم بود. اکنون که در بستر مرگم و فرشته مرگ را نزدیک حس میکنم، بار این نفرین بیش از پیش بر دوشم سنگینی میکند. از تو میخواهم بعد از مرگم چنان کنی که خلایق مرا دعا کنند و از خدای یکتا مغفرت مرا خواهند.»
پسر گفت: «ای پدر چنان کنم که میخواهی و از این پس مرد و زن را به دعایت مشغول سازم.»
پدر همان دم جان به جان آفرین تسلیم کرد. از فردا پسر شغل پدر پیشه کرد با این تفاوت که کفن از مردگان خلایق میدزدید و چوبی در شکم آن مردگان فرو مینمود و از آن پس خلایق میگفتند: «صد رحمت به کفن دزد اولی که فقط میدزدید و چنین بر مردگان ما روا نمیداشت🌺
حکایت
@hkaitb
💢تصور عقاب بودن
عقابی بر بچه گوسفند حمله آورد و او را به چنگال صید کرده و ربود.
کلاغی که شوق تقلید داشت، این احوال را دید.
خواست که زور خود بر گوسفندی بیازماید ولیکن پنجهاش در پشم گوسفند چنان اسیر ماند که بیچاره خود را از آن خلاص دادن نتوانست.
شبان آمد و او را اسیر یافته، بگرفت و به خانه برد تا از بهر بازیچه به فرزندان خود دهد.
چون فرزندان شبان کلاغ را دیدند، از پدر خود پرسیدند که این پرنده چه نام دارد؟
راعی گفت این پرندهایست که پیش از یک ساعت خود را عقاب تصور کرده بود، اکنون خوب دانسته باشد که کلاغ بیشه است حماقت پیشه.
آدمی را باید که در کاری که مافوقِ استطاعت او باشد قدم ننهد و اگر نهد، هم از سرانجام آن نومید شود و هم مصدر تضحیک ابنای روزگار.
حکایت
@hkaitb
🔔
⚠️ #تـــــݪنگـــرامـــروز
بزرگترین مزیت #راسـتگویی این
است که نیازی نیست گفتههایمان
را #بخاطر بسپاریم! نیازی به یک
حافـــظه خوب نخواهیم داشت!!
تلاش برای #فریب دیگران مانند
تـار تنیدن به دور خودمان است!
🚫 #دروغ_ممـــــنوع
حکایت
@hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ امام خامنه ای : بر همه واجب شرعی است که سرزمین فلسطین را برگردانند .
حکایت
@hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از چیزهایی که جوون خدا عجیب عطاهای اساسی میده، گدشتن از شهوت به خاطر خداست
داستان عجیب ابن سیرین...
حکایت
@hkaitb
انقدر قوی باش که
رها کنی و انقدر عاقل باش که برای آنچه لایقش هستی صبر کنی.
حکایت
@hkaitb
#داستان_آموزنده
🔆فراموشكارى اهرم قوى شيطان
هنگامى كه اين آيه (135 سوره آل عمران ) نازل شد:
والّذين اذا فعلوا فاحشة و ظلموا انفسهم ذكروا اللّه فاستغفروا لذنوبهم .
پرهيزكاران كسانى هستند كه هرگاه مرتكب گناه زشتى شدند، يا به خود ستم كردند، به ياد خدا مى افتند و براى گناهان خود طلب آمرزش مى كنند.
يعنى توبه مى كنند و توبه آنها پذيرفته درگاه خدا مى شود.
ابليس نگران شد و به فراز كوه ثور (كه از كوههاى بلند مكّه است )
رفت و با بلندترين صداى خود فرياد زد: و اعوان و فرزندان خود را نزد خود طلبيد، آنها به دور او اجتماع كردند، و علّت اين دعوت را پرسيدند، گفت : چنين آيه اى نازل شده (آيه توبه ، كه بوسيله توبه تمام زحمات ما به هدر مى رود) كيست كه در برابر آن ، چاره انديشى كند؟
يكى گفت : من با دعوت انسانها به اين گناه و آن گناه ، اثر آيه را خنثى مى كنم ، ابليس پيشنهاد او را رد كرد.
ديگرى نيز شبيه آن پيشنهاد را رد كرد، آن نيز رد شد.
سوّمى و چهارمى ... پيشنهاداتى كردند، همه رد شد.
تا اينكه شيطان كهنه كارى بنام وسواس خنّاس به پيش آمد و گفت : من اين مشكل را حل مى كنم .
ابليس گفت : چگونه ؟
خنّاس گفت :
اعدهم و امنّيهم حتّى يواقعوا الخطيئة ، فاذا واقعوا الخطيئة ، انسيتهم الاستغفار
انسانها را با وعده ها و آرزوها، آلوده به گناه مى كنم ، سپس استغفار و بازگشت به سوى خدا را از ياد مى بردم .
يعنى با ايجاد فراموش كارى ، آنها را از فكر توبه بيرون مى برم .
ابليس اين پيشنهاد را پذيرفت و به او گفت : انت لها: تو را ماءمور اين كار كردم كه كار بجائى است .
و اين ماءموريت را تا پايان دنيا به عهده وسواس خنّاس گذاشت .
بايد توجه داشت كه كلمه وسواس به معنى وسوسه گر است ، و خنّاس به معنى گريز و پنهانى است ، چرا كه شيطان از نام خدا مى گريزد و پنهان مى گردد.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
حکایت
@hkaitb