گالری مهنور 👜🧥🧣
ارائه دهنده انواع شال، روسری، مانتو و کیف.
🔹ارسال به قم و سراسر کشور
💐با ما همراه باش بانو و استایلت رو بساز💐
https://eitaa.com/joinchat/3130917214Cc88fab8c0f
اینستگرام
@mahnur_gallery_
❇️ اگردرحال حاضر ❇️
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
💥 پوستت لک وجوش داره⚡️
💥موهات ریزش وموخوره داره⚡️
💥دورچشمت چروک داره ⚡️
🦋🦋 دنبال راهی هستی ک ... 🦋🦋
❤️پوستت جوانتروزیباتر
❤️ ریزش موهات قطع
❤️لک وجوشت رفع بشه
اینجامحصولاتی داریم ک تمام مشکلاتتو رفع می کنه ودارای تاییدیه DNW اروپاوسیب سبزسلامته همراه بامشاوره رایگان ☎️
✅https://eitaa.com/joinchat/4074308030Cfd4e73edc0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گیف بالارو باز کردی؟😍
اینجا پر از گیره روسری های فسقلی و قشنگه🥲💕
✅گیره روسری های فانتزی و دخترانه
✅ گیره های کودک
✅ گیره های مادر دختری
✅ گیره های تهیه شده از سنگ فیروزه«برای اولین بار در ایتا»
+با مناسبترین قیمت
بهترین باش بانو😌🌹
به دنیای ترگلی ما خوش اومدین🤗
https://eitaa.com/joinchat/3879141780Cd92f6bbaa8
👆🏻💐
_ماجرای یک عشق اجباری..!
. . . . . .
نگاه خیره مرد جوان آزارش میداد.
حالا رسول کجا بود؟
حنانه دلش میخواست سریع تر بیاید تا بروند.
آقای جوان همین طور که حرف میزد دستش را سمت صورت حنانه برد که حنانه تیز از جایش بلند شد و صدایش کمی بالا رفت.
آقای جوان هم از جایش بلند شد و سعی داشت اوضاع را آرام کند ولی نمیدانست دست هایی که بالا و پایین میرود و سعی دارد به حنانه نزدیک شود اوضاع را خراب تر میکند!
رسول که با خوشحالی از آن سمت پارک می آمد و گلبرگ های نرم و لطیف گل را نوازش میکرد با دیدن صحنه رو به رو به یکباره احوالاتش تغییر کرد!
از عصبانیت رز بیچاره را در دستش شکاند و تمام گلبرگ ها را از شدت عصبانیت به یکباره از ساقه جدا کرد.
حالا تمام اجزای گلی که با هزار وسواس انتخابش کرده بود زیر پایش لِه شد و با قدم های بلند سمت حنانه و مرد جوان رفت.
. . . . . .
#رمان_درآغوشِمعشوق
_رمانش فقط اینجا بارگذاری میشه!👀♥️
@AKEP_khosh_galam
#گاندویی_ازدواجاجباری_امنیتی
❣#سلام_امام_زمانم❣
🔅السّلام علیکَ ایُّها المقدَّمُ المأمول...
🌱سلام بر تو ای مولایی که آرزوی آمدنت بهترین آرزوهاست و آرزومندان و منتظرانت، برترین مردم تاریخ...
📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان
#اللهــمعجـللـولیکالفــرج
#امام_زمان
@hkorshidmehr