eitaa logo
من مسئولم
80 دنبال‌کننده
33 عکس
22 ویدیو
1 فایل
هر فرد از افراد یک جامعه باید خود را مسئول بداند،انسان مختار آفریده شده واختیار یعنی انتخاب راه خیر،راه خیر کدام است؟ وبلاگ: www.bargozideha.blogfa.com دارای مجوز تدریس نویسندگی از وزارت تعاون،کار ورفاه اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
من مسئولم
سلام خانم حدیث جعفری درمسابقات استانیِ نویسندگان جوان رتبهء اول را کسب کرد وباعث افتخار من شد. انشاءالله در مسابقات کشوری نیز شزکت کرده وصاحب رتبه خواهند شد.
بسم رب الحسین شاید قبل از شروع ماه محرم،به فکر نوشتن مطلبی در مورد این واقعه افتادم،واقعه ای که هزار وچهار صد واندی سال در موردش نوشتند وسرودند در کوچه وخیابان دیدم وخواندم: هیهات من الذله باز این چه شورش است که در خلق عالم است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است،مکن ای صبح طلوع هنوز هم میتوان در موردش فیلم ساخت ونوشت وسرود،اما آنچه تا امروز ،یعنی یک روز بعد از دهم محرم و روز عاشورا مرا از این کار باز داشت،این نکتهء مهم بود که چه انگیزه ای باعث میشود یک انسان جان عزیز خودش به تنهایی را نه،جان عزیز تمام خانواده و دوستان و... رادر طَبَق اخلاص بگذارد وبه پیشواز خطر مرگ برود؟! برای یافتن پاسخ در منابع وماخذ گشتم،دوباره کتاب پس از پنجاه سال یا امام حسینِ سیدجعفر شهیدی و امام حسین وایران نوشته کورت فریشلر را خواندم ،اما دانستن وقایع تاریخی ،حتی به صورت منطقی و حقیقی هم نتوانست آنچه را که در جستجویش بودم را بیان کند‌. در دل حسین بن علی در آن روزها چه میگذشت؟ آیا ندیده بود که پس از شهادت پدربزرگش که نبی اکرم مسلمانان بود،چه ها که نکردند،مادرش را در بستر شهادت به خاطر نمی آورد؟ در زمان خلفای اربعه رنجهای پدر را ندیده بود؟آیا امیرالمومنین در مورد چرایی وقایع وحوادث با پسرانش حرف نمیزد؟مگر در زمان خلافت پدر در جنگهای جمل ونهروان وصفین شرکت نکرده بود؟ندیده بود جهل جماعت در ماجرای حکمیت چه بر سر اتحاد مسلمانان آورد؟آیا حسن برادرش را با داشتن سرداران وسپاه در جنگ با معاویه به خاطر نداشت؟او که همان چند سردار طماع را هم نداشت ۱۰ سال بر این وقایع صبر پیشه کرد و تحت الامر پدر وبرادر و همچنان بعد از برادر هم برای حفظ وحدت امت مسلمان تحمل کرد،پس چرا به این صبر وتحمل ادامه نداد؟ پس از مطالعه وتحقیق،در یافتم که امویان در وفای به عهد با حسن خیانت کردند،جانشین معاویه،علنا احکام دین خدا را زیر پا میگذاشت ومهمتر از اینها،مردم تحت ظلم وبیعدالتی بودند،اما حفظ جان خود وخانواده مهمترین اصل در زندگی نیست؟ چرا حسین از مدینه به مکه،حریم امن الهی رفت؟چرا آخرین حکم حج که رفتن به منا وقربانی برای مراسم حج بود را انجام نداد واین کار را فرسنگها دورتر از خانهء خدا در سرزمین نینوا با قربانی کردن خود وخانواده انجام داد؟ جان را فقط میتوان در راه عشق فدا کرد وحسین عاشق بود. اوسالها قبل، از مادر رسم عاشقی را آموخته بود و دیده بود که فاطمه با عشق به حق وحق طلبی پشت در رفت،چون فاطمه باید از وصیت پدر وحق همسر دفاع میکرد. او عشق را از پدر در طول سالیان پر مرارت آموخته بود،پدری که برای عشق به پیامبرش وهمسرش از حق خود گذشته بود. او عشق را در مکتب برادر آموخته بود که با دیدن آن همه خیانت،راه صبر وتحمل درپیش گرفت ودر این صبر شهید شد. باید عاشق باشی تا بفهمی که چرا پروانه به گرد شمع میگردد وحسین عاشق بود،در دنیایی که مردمش عهد میشکنند ودر نهایت جهل ونادانی چشم بر روی حق می بندند،در زمانه ای که دود ومه دروغ وتزویر چنان غلظت می یابد که راه حق را از باطل نمیتوان تشخیص داد وسلیمان بن صرد خزایی که از مشایخ مومن بود،راه را گم میکند،حسین جان عزیزش را به عشق حق و روشن شدن راه حق در طبق اخلاص میگذارد تا جماعت با یک شوک بزرگ به خود آیند، اگر میتوانست در شب دهم محرم،دست یکایک همراهانش را بگیرد واز نینوا برگرداند،حتما این کار را میکرد،اما حق انتخاب بودن در راه حق را از آنها نگرفت،همانطور که نوح نبی آمدن در کشتی نجات را به انتخاب افراد قومش واگذاشت وهر دو گروه از نجات یافتگان بودند. واقعا زندگی کردن در کنار چنین امتی که بندهء پول هستند و برای کسب مقام دنیوی دست وپا میزنند،چه لطفی دارد؟مردمی که مصداق، صم، بکم،عمی فهم لایعقلون را دارند. حسین در نینوا حجش را کامل کرد و به شیوهء جدبزرگش ابراهیم قربانی داد،همانطور که ابراهیم ،اسماعیلش را به قربانگاه برد،حسین هم علی اکبر وعلی اصغرش را به قربانگاه برد ولقب ثارالله گویاترین و برازنده ترین برای ایشان است. حسین درس عشق و گذشتن از خود در راه عشق که همانا حق تعالی است به بشریت داد،به بشریت، نه فقط به مسلمانان،هدف حسین نجات تمامی بشریت بود،تمامی انسانها باید میفهمیدند، تا کی میتوان چشم بر روی حقایق بست وبا تعصب،راه جهالت در پیش گرفت. جملهء کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا،مرا به خود آورد که امروزه نیز راه حق را سخت و دشوار میتوان تشخیص داد وچنان باطل را بزک کردند که به راحتی نمیتوان تشخیص داد. جملاتی میشنوی که کاملا با مفاهیم عشق وگذشت وایثار و عدالت وهمدلی وتعاون وبرابری وبرادری در تعارض است،آیا باز هم این امت،نیاز به یک شوک دارد؟ آیا قربانی میخواهد؟این همه قربانی در عراق ویمن وافغانستان و..رانمی بینند؟ قاسم سلیمانی وحسن تهرانی مقدم ومطهری وهزاران نفر دیگر قربانی همین تفکرات جاهلانه نیستند؟ عاشقی را از حسین بیاموزیم @hksami
هوالحی در کنجی نشستم وبه تصاویری خیره شدم که در روزگاری درخواب میدیدیم. زمانی رفتن به کربلا و زیارت امام سوم مقدور نبود،مگر اینکه کاروانهای حج اراده میکردند که زوار حرمش را به این آرزو برسانند. سال ۱۳۴۸پدرم از مکهء مکرمه پیغام داد که برایم پول بفرستید تا به کربلا بروم،باقی بماند که چه شد و او موفق به تشرف به حرم امام حسین(ع)نشد. اما امروز،همایش اربعین،چون رستاخیزی،روح زندگی میدمد بر کالبد مومنین و شیداهای اباعبدالله الحسین از گوشه،گوشهء جهان پهناور، از آن سوی اقیانوسها از غربی ترین،شمال ترین،جنوبی ترین نقاط جهان،دلهای طالب حق و جویای آزادگی،بدون سرو صدا،گاهی جمعی،گاهی انفرادی،حرکتی را آغاز میکنند که رو به سوی نور و روشنایی دارد. همه یکدلی،همه مهربانی،همه سخاوت و گشاده دستی،همه ایثار و نهایت گذشت و فروتنی در مقابل یکدیگر است. رستاخیز کسانی که روحشان، قالب تن را به حرکت وادار میکند. رستاخیز حق طلبان و آزادگان که به سوی،آزاد مرد ترین آزادگان وبرترین مبارز در راه عدالت است تا با او تجدید بیعت کنند،که: اگر نامردمان و دنیا طلبان زمانه ات نفهمیدند،راه حق کدام است واگر روزگاری در غبارِ حق وباطل عده ای راه را گم کردند و فقط ندای هل من ناصر ینصرنی را شنیدند و خودت را نیافتند اگر در زمانهء ظلم،تو تنها ماندی وفرزندانت را به مسلخ عشق بردی و خون پاکت صحرای نینوا را رنگین کرد اگر در روزگاری،گمان کردند که صدای حق را خاموش کردند واگر.....واگر....واگر... امروز بعد از هزار وچهارصدو اندی سال خون پاکت از همان نقطه میجوشد و رنگ وبوی خونت در جهان پراکنده شده و میلیونها نفر از هر رنگ ونژاد ومذهب و مسلک را به سوی خود میخواندکه راه راست وصراط عدالت راه خداست ،راهی پایدار و ماندگار در طول تاریخ. به همین دلیل یک صدا میگویند: @hksami
هوالمنتقم جنگها از دیرباز بودند،هم اکنون هستند ودر آینده خواهند بود. زمانی در جنگ،دونفر در مقابل هم با شمشیر می ایستادند و با آموزش وتمرینهایی که انجام داده بودند،میجنگیدند،قواعدی داشت،مثلا هرگز نفر سوم نمیتوانست دخالت کند. این قوانین در جهت فضایل اخلاقی بود،یعنی نباید درحق یک طرف ظلمی میشد وتنها در مقابل دو نفر قرار میگرفت،شاءنیت ومقام رزمنده هم ملاک بود،هرگز استادی در مقابل تازه کار نمیجنگید واین عمل را دون شاءن خود میدانست. اسلحه ها تغییر کردند،شد تفنگ و مسلسل و غیره... شاید این نبرد هم عادلانه نبود اما بازهم هر دو طرف مسلح به یک نوع سلاح بودند. گذشت تا زمانهء موشک و هواپیماهای بمب افکن شد. برای این جنگها هم قوانینی تدوین شد که نباید به مناطق مسکونی و افراد غیر نظامی حمله شود و بمباران گردند و موشکی به سویشان پرتاب شود. صد البته که بسیار این قوانین نقض شد و صحنه هایی فجیع خلق کردند در تاریخ،بمباران اتمی شهر هیروشیما و ناکازاکی یا بمباران مناطق مسکونی نوار غزه یا ... کم کم چهرهء خشونت جنگی تا ساختن بمبهای میکروبی و شیمیایی پیش رفت و فجایع بسیار خلق کردند. چهرهء مقتدران از دید جوامع زشت وکثیف شد،کم کم زمانهء استعمار و استثمار با زور و کشتار طی میشد،اما ماهیت این حکومتهای امپریالیست تغییر نکرد،پس با پیشرفت علوم به نوع جدیدی از جنگ متوسل شدند. این جنگها که از ناعادلانه ترین جنگهاست،به زن ومرد،پیر وجوان وحتی کودکان رحم نمیکند. اگر در بمباران اتمی زندگی را از همه میگرفتند،در جنگهای اخیر،زندگی را تبدیل به جهنمی میکنند که مرگ هزاران بار شرف دارد به آن.. زنده ای اما خودت را نمیشناسی!! فرهنگ و هویت و اعتقاد و.....همه نابود میشود، مرده ای اما خودت نمیدانی...! نفس میکشی در فضایی مسموم...! نمیدانی حق چیست! ناحق کیست! اصلا کجای زندگی هستی!؟ گم میشوی در غبار بمبهای خبری و اطلاعاتی که منتشر میشود!! شهید کیست؟ ظالم کدام است؟ حق کجاست؟ باطل کدام سمت؟ اصلا در کدام گوشه از تاریخ قرار داری! پیروزی؟ یا شکست خوردی؟ این جنگ با بمباران اطلاعات غلط و اخبار دروغ طوری آدم را مسخ میکند که اگر از قبل خود را به سپر اعتقادات متعالی و شمشیر بران حق شناسی مسلح نکرده باشی،قطعا طعم شکست را خواهی چشید. آن وقت است که قاسم سلیمانی را تروریست معرفی میکنند و روح الله عجمیان و آرمان علی وردی را سرکوبگران ساندیس خور !!!! در این جنگ گاهی،حتی نمیتوان به کسانی که در لباس روحانیت_اعم از ملا و کشیش وخاخام_هستند اعتماد کرد که گاهی گرگها لباس میش میپوشند. وکیل تان دست در دست دشمن میگذارد و به جای له،علیه شما توطئه میکند. آموزگار به جای راهنمایی ،شاگردانش را به بیراهه میبرد. امثال جیسون رضاییان و کاوه مدنی سیاستمدار وکنشگر هستند وامانوئل مکرون و جاستین ترودو حامیان حقوق بشر!!! امام حسین(ع)جاه طلب و نافرمان است و یزید خلیفهءبرحق و شمر زائر خانهء خدا!!!! مصدق کودتاچی میشود و کودتای ۲۸ مرداد،مطالبهء حق!!!! نخندید.....عین واقعیت است که اوباش افرادی را با چاقو سلاخی میکنند و در این جنگ شناختی،همانها را پهلوان نوید افکاری و شهید مجید رضا رهنورد معرفی میکنند. پس...... مسلح شوید به سلاح ایمان به خدا با شناخت کامل شناخت راه اولیاءِخدا وائمه طاهرین، شناختی عمیق با درکی کامل تشخیص راه فقط با توکل کامل به خدا و آشنایی کامل با محتوای کتاب قرآن،همراه با آموزه های پیشوایان حقیقی،می بینیدبه کلمهء کامل تاءکید بسیار دارم.
کاربر گرامی شما به دلیل و گزارش کاربران، تا تاریخ 1402/06/09 ساعت 10:25 نمی‌توانید گفتگو با کسانی که مخاطب آن‌ها نیستید را شروع کنید. ⚠️ تذکر: لطفا پس از رفع این محرومیت، از و هر نوع به اکانت شخصی سایرین پرهیز کنید. زیرا در صورت تکرار این تخلف، مدت زمان بیشتری از ارسال پیام محروم خواهید شد. موفق باشید پشتیبانی ایتا
من مسئولم
کاربر گرامی شما به دلیل #ارسال_هرزنامه و گزارش کاربران، تا تاریخ 1402/06/09 ساعت 10:25 نمی‌توانید گ
سلام دوستان گرامی گفتمان و گفتگو از خصیصه های آدمهاست وبهتر است به جای این تحرکات ناپسند،خیلی مودبانه تذکر بدهید که با مطالب مذهبی موافق نیستید و علاقه ای ندارید،اطلاق عبارت هرزنامه به مطالب مذهبی توهین به شعور مخاطب است. اگر تذکر میدادید،حتما از ارسال متنها خودداری خواهم کرد. این رفتار ناپسند،دون شاءن وشخصیت آدم مدبر وعاقل است. با سپاس:سمیعی
یا مختار کاربرد اختیار گویند خداوند آدم را صاحب عقل آفرید که با اختیار راه و روش زندگی را انتخاب کند. اما،ای آدم! اگر فقط یک راه و روش را بشناسی یا اگر چشمانت را بر روی مسیرهای دیگر بستی،چه انتخابی!!؟؟کاربرد اختیار وقتی است که بیش از یک گزینه در چشم انداز اطلاعات آدمی وجود داشته باشد واز بین دو یا چند راه و روش یکی را انتخاب کنی. از میان چند رنگ پیراهن میتوانی انتخاب کنی، کدام رنگ را انتخاب کنی،اما وقتی فقط یک رنگ پیراهن داری، فقط همان یک رنگ وجود دارد، نمیتوانی انتخاب دیگری داشته باشی. بنابراین خود را گرفتار انحصار نکن، آدم متعالی خود را در حصار یک راه،یک تفکر، یک انتخاب گرفتار نمی کند. اختیار از باب خ ی ر یعنی انتخاب و گزینش بهترین و متعالی ترین طریق و روش. چنانچه با کمک عقل راه خیر را انتخاب کردی، میتوانی مدعی باشی که این انتخاب با اختیار بوده است. @hksami
یا ستارالعیوب ویاعلّام الغیوب بچه‌هایی رادیده‌ایم که از سر شیطنت و بازیگوشی روی لبه جدول خیابان‌ها و کوچه‌ها راه می‌روند. بلندای این جدولهاحداکثربیست تا سی سانتیمتر است اما در این سن وسال باعث سر خوشی آنها میشود،گاهی هم بچه ها در بازیهای کودکانه خیالبافی میکنند، ذهن بعضی بسیار خلّاق و بلند پرواز است. اما مادران! برای همین اندازه از ارتفاع هم همیشه نگرانند،مبادا بلغزد و سقوط کند ، مبادا با سر زمین بخورد و ..مبادا... ،اما از فکر و ذهن فرزندان خود غالباً بی خبرند ،که اگر بدانند، باز هم دلواپس خواهندشد،به نوعی دیگر گاهاً این احساس بلند پروازی ، چه از جنس فیزیکی و چه از نوع روحی و فکری همراه با بچه ها رشد میکند و تبدیل به هدفی در آینده میشود. برای بودن در ارتفاع ،مشاغلی چون کار در ساختمانهای مرتفع یا در کوههای بلند،شایدخلبان هواپیما از هر نوع ویاپرواز با کایت و چتربازی ویا....را انتخاب میکنند. حالا لذت و هیجان و شوری را تجربه می‌کنند که بی‌نهایت بیشتر،بلندتر و حقیقی تر از لذت دوران کودکی است، مادران اما، همچنان نگران هستند،در مقیاسی بزرگتر،ارتفاع بیش تر حوادث خطرناکتر و سقوطی مرگبار.... روح بلند پرواز را خطر دیگری هم تهدید میکند و آن خیالات و رویاهای بعضاً دست نیافتنی است. چرا دست نیافتنی ؟چون اگر همت و غیرتی برای رسیدن به آرزوها نباشد و یا شرایط زندگی احازهء تحقق این تخیلات و رویاها را ندهد،همچنان در فکروذهن رشد میکندودرمراحل زندگی واقعی نمودی نخواهد داشت. باید برای این بچه ها بیشتر نگران شد چون هرچقدرکاخ آرزوهایشان را بزرگ تر بسازند ،آثار باقیمانده از ویرانی آن، بیشتر خواهد بود. دربعضی مواقع دیده شده که این بچه ها به دلایل عقب ماندن در مراحل زندگی ، به قول معروف میخواهندچند پله ،یکی کنند تا به آرزویشان برسند، اینجا خطر سقوط بیشتر است و باعث نگرانی، چون این میانبر مقدورنیست، مگر با تخلف از قوانین. چگونه ممکن است که بدون سعی و تلاش یا فراهم نمودن موقعیت برای تحقق امری، به مراتب بالا دست پیدا کنند؟ مگرمیشود خلاف جریان آب شنا کرد؟ درچند جملهء آخر تاکید بر دو عبارت -خلاف، تخلف-دیده میشود،که یا شرعی است ویا قانونی و هر دو سبب سقوط است و این سقوط شاید فیزیکی نباشد،اما باعث هلاکت روح است و جای نگرانی بسیار دارد. باید مراقبت کرد از آن‌هایی که به فکر پرواز در اوج هستندتا در طریق درست حرکت کنند ،خطر «سقوط از بلندای آسمان» همیشه یک خطر جدی است و سقوطی که درانتظارشان است باعث نابودی ایشان میشود. @hksami