#باید_بدانیم
🔥 آنچه در سقیفه گذشت... ❶
✍🏻 سقیفه (1) محل اجتماع انصار و بخشی از خانهٔ سعد بن عباده بود (2) که در آنجا جلساتی را تشکیل میدادند
🔴 جلسهٔ سرّی انصار
بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه وآله در حالی که هنوز بدن پاک و مطهر ایشان دفن نشده بوده و حضرت علی علیه السلام مشغول غسل دادن بدن آن حضرت بود جلسه ای فوق سرّی تشکیل شد که «خلافت» دستور آن جلسه بود، خلافتی که اصول آن ترسیم و شخص خلیفهٔ هم معین و به امر خدا و از طرف پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ابلاغ شده بود.
▪️ سعد بن عباده با این که بیمار بود، در این جلسه شرکت کرد. وضع جسمانی نامساعدی داشت و به سختی حرف میزد. او آهسته سخن میگفت و شخص دیگری حرف هایش را بلند تکرار میکرد. سعد گفت:
"ای انصار ! در میان عرب هیچ کسی فضیلت شمارا ندارد رسول خدا صلی الله علیه وآله ۱۳ سال بین اقوام و خویشاوندان خود در مکه زندگی کرد و مردم را به عبادت خداوند و دوری از بت پرستی دعوت کرد، در این مدت فقط افراد کمی از قومش به او ایمان آوردند. کسانی که ایمان آوردند، نمیتوانستند کاری انجام دهند و دین او را یاری کنند و به عزت برسند حتی قادر به دفاع از خود هم نبودند.
👈🏻 خداوند عزوجل می خواست شمارا فضیلت ببخشد؛ لذا کرامت دفاع از اسلام را به شما داد. به خدا و پیامبر ایمان آوردید، خداوند روزیِ تان کرد که از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اصحابش دفاع کنید، به دین پیامبر عزت ببخشید و در جهاد شرکت کنید. شما از رسول خدا دفاع میکردید و سخت ترین مردم نسبت به مخالفانش بودید.❗️
بالاخره عرب، اسلام را یا به زور یا به اختیار پذیرفت، تا اینکه خداوند به وعده اش برای پیامبرتان عمل کرد و اعراب در مقابل شمشیر های شما رام شدند. خداوند متعال جان پیامبر را گرفت درحالیکه رسول خدا صلی الله علیه وآله از شما راضی و چشم او به شما روشن بود. حالا که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رحلت کردند، زمینه برای شما فراهم شده و باید خلیفهٔ و متصدی امور شوید. شما براي خلافت از همه مردم سزاوار ترید." (3)
حرف های سعد که تمام شد، طائفه اش او را تایید کردند و گفتند: احسنت! حرف خوبی زدی و ما از حرف تو فاصله نمی گیریم. ما تو را رئیس و خلیفهٔ و عهده دار این حکومت میکنیم. تو برای ما کافی هستی و مؤمنان شایسته هم به آن راضی هستند.
در اینجا اشکالی مطرح شد و عده ای گفتند ...
ان شاء الله ادامه دارد...
📚 منابع:
1. النهايه في غريب الحديث والأثر جلد ۲ صفحه ۲۸۰
2. تاریخ دمشق الکبیر جلد ۳۰ صفحه ۱۸۲
3. تاريخ الأمم و الملوك جلد ۳ صفحه ۲۱۸
لعنت الله علی القوم الظالمین👊
🚩❤حبالحسینیجمعنا❤🚩
#باید_بدانیم 🔥 آنچه در سقیفه گذشت... ❶ ✍🏻 سقیفه (1) محل اجتماع انصار و بخشی از خانهٔ سعد بن عباده
#باید_بدانیم
🔥 آنچه در سقیفه گذشت... ❷ | قسمت قبل
🔴 جلسهٔ سرّی انصار
... در اینجا اشکالی مطرح شد و عده ای گفتند: اگر مهاجرین قریش این را نپذیرفتند و بگویند که ما مهاجرین و اولین یاران پیامبر صلی الله علیه وآله و فامیل و دوستان او هستیم؛ پس چرا بعد از رحلت او درباره حکومت با ما مشاجره میکنید، چه باید کرد؟ عده ای گفتند:
" می گوییم یک خلیفهٔ و حاکم از ما و یک خلیفهٔ و حاکم از شما باشد، و به هیچ کار دیگری غیر از این رضایت نخواهیم داد. ما به آنها پناه دادیم و در حکومت حق داریم، آن چه برای مهاجرین در کتاب خدا آمده، برای ما هم آمده است.❗️آنان هر فضیلتی را که برای خودشان بشمارند ما هم برای خودمان می شماریم. چون عقیده نداریم که حکومت مخصوص ما است؛ پس میگوییم: امیری از ما و امیری هم از شما باشد."
👈🏻 این گفت و گو ها که پیش آمد، سعد بن عباده قافیه را باخت و گفت: ما میخواستیم خلیفه از بین خودمان انتخاب شود، ولی حالا شما این گونه میگویید که یکی از ما و یکی هم از آنان خلیفه شود، این حرف شما عقب نشینی است! (1)
🟢 موضع گیری قیس در برابر پدر
قیس فرزند سعد بن عباده فردی ولایت مدار بود. وقتی از سخنان پدرش با خبر شد به سراغ او رفت و با ناراحتی گفت:
" تو در روز غدیر حضور داشتی و سخنان رسول خدا در باره علی بن ابی طالب سلام الله علیهما را شنیدی و حال خلافت را طلب میکنی و اصحاب تو شعار «یک امیر از ما و یک امیر از شما» را مطرح میکنند❗️ به خدا قسم! دیگر حتی یک کلمه با تو حرف نمیزنم." (2)
قیس بن سعد تا آخر عمر در خط علی بن ابی طالب علیهما السلام ماند و به فرمودهٔ علمای شیعه هرگز با ابوبکر بیعت نکرد (3) و از منابع عامه نیز کسی بیعت او را ذکر نکرده است.
⚠️ تذکر
برخی از علمای شیعه به تمجید سعد بن عباده پرداختند و با توجه به اینکه مواضع سعد در سقیفه در کتاب های اهل تسنن نقل شده است، آنان این مواضع را یا قبول نکردند و یا به توجیه آن پرداختند.
آنچه مسلَّم است اینکه به اتفاق شیعه و عامّه سعد بن عباده تا آخر عمرش با ابوبکر بیعت نکرد و حتی زمان عُمَر نیز بیعت نکرد تا او را کُشتند. حال این بیعت نکردن طبق نظر مورخین اهل تسنن به خاطر خودش بوده که خلافت را برای خودش میخواست؛ یا بخاطر این بود که خلافت را به حضرت علی علیه السلام واگذار کند، همانطور که بعض علمای شیعه به آن معتقدند.
📚 منابع:
1. تاريخ الأمم و الملوك جلد ۳ صفحه ۲۱۸
2. شرح نهج البلاغه ابن ابالحديد جلد ۶ صفحه ۴۴
3. رجال الطوسي - ط جماعة المدرسين صفحه ۷۹
لعنت الله علی القوم الظالمین 👊
🚩❤حبالحسینیجمعنا❤🚩
#باید_بدانیم 🔥 آنچه در سقیفه گذشت... ❷ | قسمت قبل 🔴 جلسهٔ سرّی انصار ... در اینجا اشکالی مطرح شد
#باید_بدانیم
🔥 آنچه در سقیفه گذشت... ❸ | قسمت قبل
🟤 مشاجرهٔ مهاجرین و أنصار
در حالی که قریش مشغول آماده کردن برنامه های خود بودند، سعی انصار بر آن بود که قضایا افشا نشود و به همین دلیل، در پشت پرده مشغول برنامه ریزی بودند. آنان تلاش میکردند تا قبل از قریش کاندیدای خود را اعلام کنند.
ابوبکر، عُمَر و ابوعبیده در پشت پرده، تصمیمات خود را گرفته بودند که ناگهان از جلسه فوق سرّی انصار باخبر شدند. عُوَیم بن ساعدة و مَعْن بن عَدِیّ که از انصار بوده، جزو طرفداران ابوبکر و از دشمنان سرسخت سعد بن عباده عباده به شمار میرفتند، خبر را به ابوبکر رساندند و ابوبکر در حالی که از این خبر مبهوت بود، فورا به همراه عُمَر و سالم مولی ابوحُذَیفه و گروهی از مهاجرین خود را به سقیفه رساندند. (1)
👈🏽چون جلسه فوق سرّی بود و کسی انتظار ورود آنان را نداشت، در را برای آنان باز نکردند. ابوبکر و همراهانش هجوم بردند و در را شکسته و به زور وارد جلسه شدند❗️سعد بن عباده، از این که قریش با تمام دبیر هایش آمده بود، تعجب کرد.
مورخین اهل تسنن در باره ورود ابوبکر، عُمَر و مهاجرین به سقیفه، نوشتند:
"عُمَر از جلسه انصار با خبر شد. به طرف خانه پیامبر صلی الله علیه وآله آمد. حضرت علی علیه السلام مشغول غسل و کفن پیامبر بود و ابوبکر در خانه اش بود که عمر به دنبال ابوبکر فرستاد و او را از تصمیم انصار آگاه کرد. به سرعت به طرف سقیفه رفتند. در بین راه ابوعبیده جراح و عاصم بن عدي و عویم بن ساعده به آنان ملحق شدند و وارد سقیفه شدند (2)
🔻 عُمَر که میترسید ابوبکر از گفتن بعضی حرف ها کوتاهی کند، خواست صحبت را شروع کند و کار را برای ابوبکر آماده کند. از سمتی ابوبکر نیز میدانست که عمر تند و خشن حرف می زند و اگر حرفی بزند کار را خراب میکند، لذا به او اجازه صحبت نداد و گفت: آرام بگیر، به حرف های من گوش بده و بعد، آن چه به نظرت رسید، بگو.(3)
ابوبکر سخن را آغاز کرد و گفت:
ان شاء الله ادامه دارد...
📚 منابع:
1. النص والإجتهاد صفحه ۱۸
2. تاریخ الامم و الملوك جلد ۳ صفحه ۲۱۹
3. شرح نهج البلاغه ابن ابالحديد جلد ۶ صفحه۷
لعنت الله علی القوم الظالمین الی قیام یوم الدین 👊
🚩❤حبالحسینیجمعنا❤🚩
#باید_بدانیم 🔥 آنچه در سقیفه گذشت... ❸ | قسمت قبل 🟤 مشاجرهٔ مهاجرین و أنصار در حالی که قریش مشغول
#باید_بدانیم
🔥آنچه در سقیفه گذشت... ❹ | قسمت قبل
⚫️ سخن ابوبکر در سقیفه
ابوبکر سخن را آغاز کرد و گفت:
" ما مهاجرین، اولین کسانی هستیم که مسلمان شدیم و اصل و نسب و طایفه ما گرامی ترین طایفه است و خوش قیافه ترین هستیم. ما از جهت حسب، نسب و چهره ترجیح داریم. ما به پیامبر خیلی نزدیکیم❗
خدا خيرتان دهد، شما برادر مایید و ما را یاری کردید. شما شریک ما هستید، اما حالا که اصرار دارید، ما رئیس هستیم و شما وزیر. وزارت خانه ها که تقسیم شد به شما هم سهمی میدهیم و چند وزیر از شما انتخاب میکنیم. به هر حال در میان عرب، قریش طایفه اول است و حرف، حرف آنان است.
عرب زیر بار حکومت کسی به جز قریش نمی رود. راستش را بخواهید عرب زیر بار حکومت شما نمیرود، ولی حزب ما معروف و اعلام شده است. وضع را بهم نزنید و برای ما درد سر درست نکنید. خدا برای مهاجرین فضیلت قرار داده است. اما باید ریاست در این حزب باشد. نظر من این است که شما، یکی از این دو نفر عُمَر یا ابوعبیده جرّاح را انتخاب کنید." (1)
🖍 تعليقهٔ ای بر مطالب فوق
❶ آیا وفات پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله، مصيبت کمی بود که ابوبکر به این زودی آن را فراموش کرد و در صحبت خود، هیچ اشاره ای به آن نکرد!؟ بسی جای تعجب است که چرا خیلی ساده از کنار چنین مصيبتی گذشتند و در آن جلسه، فقط از تعیین جانشین صحبت کردند، حقاً که انسان از وجود چنین اصحاب و یارانی، تاسف میخورد!
❷ جالب است آنان که همیشه در مواضع سخت دوران نبی اکرم صلی الله علیه وآله از هر کاری فراری بوده اند، چگونه و بر چه اساسی خود را نمایندهٔ امت اسلامی و رهبر قریش معرفی کرده و به عنوان کسی که قول فصل و حرف آخر است می گویند: به نظر من شما انصار با عُمَر یا ابوعبیده بیعت کنید!؟
❸ ابوبکر در صحبت های خود تاکید میکند که قریش و حزب او به علت اصل و نسب و خوش قیافه بودن [ 🙄 ] بلکه قرابت فامیلی با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نسبت به خلافت اولویت دارد. 👈🏼 اگر چنین است امیرمؤمنان علی علیه السلام به پیامبر بسیار نزدیکتر است. بلکه عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به مراتب سزاوار تر از امثال عُمَر و ابوعبیده است. چه شده است که اهل بیتِ پیامبر در این جلسهٔ سراسر فتنه و شوم، به کُلّ فراموش شده اند⁉️
ان شاء الله ادامه دارد...
📚 منابع:
1. انساب الاشراف للبلاذري جلد ۱ صفحه ۵۸۲
لعنت الله علی القوم الظالمین👊
🚩❤حبالحسینیجمعنا❤🚩
#باید_بدانیم 🔥آنچه در سقیفه گذشت... ❹ | قسمت قبل ⚫️ سخن ابوبکر در سقیفه ابوبکر سخن را آغاز کرد و گ
#باید_بدانیم
🔥 آنچه در سقیفه گذشت... ❺ | قسمت قبل
🟠 ادامهٔ مشاجره بین مهاجرین و انصار
وقتی حرف های ابوبکر به اینجا رسید، حَبّاب بن مُنذِر برخاست و گفت:
" ای گروه انصار ! قدرت و توان خود را برای خودتان نگه دارید که همه مردم زیر سایه شما هستند. هیچ گستاخی نمی تواند با شما مخالفت کند و مردم همگی گوش به فرمان شما حرکت میکنند. شما مردمی هستید که به مهاجرین پناه دادید و صاحب خانه شمایید. به خدا قسم! خدا فقط در حضور شما و در سرزمین شما آشکارا پرستش شد. نماز فقط در مسجد های شما به جماعت خوانده شد و ایمان فقط در پناه شمشیر های شما شناخته شد. مردم به شما نگاه میکنند تا ببیند چه کار میکنید. با هم دعوا نکنید که به ضرر شماست. اگر مهاجرین حرف شما را قبول کردند آن وقت میگوییم باید امیری از ما و امیری از آنان باشد. (1)
👈🏼 عُمَر بن خطاب که تا آن لحظه دندان به جگر گذاشته و حرفی نزده بود، دیگر طاقت نیاورد و از جا بلند شد تا در جمع انصار که اصرار داشتند خلافت برای آنهاست، سخنرانی کند. وی با خشونت سخن گفت و طبق معمول حرف های تندی بیان کرد و گفت:
"هیهات! دو شمير در یک نيام نمي گنجد. عرب ها زیر بار حکومت شما نمی روند. چون پیامبر از قریش است، خلیفه هم باید از قریش باشد اگر خلافت از همان جایی باشد که نبوت بوده است [ قریش ]، مردم اطاعت میکنند و خلافت را می پذیرند. چه کسی جرأت دارد که به ما نزدیک شود؟ چه کسی میخواهد با ما در مورد میراث محمد صلی الله علیه وآله و حکومت او دعوا کند در حالی که ما دوستان و اقوام پیامبر هستیم؟ [❗️] هر کس بگوید خلافت برای اوست، دنبال شر و هلاکت میگردد."(2)
🖍 تعلیقه ای بر مطالب فوق [ مهم ]
عُمَر نیز مانند صدیق خود ابوبکر، شاخصه «قریشی بودن» و «فامیل پیامبر بودن» را مطرح کرده، در حالیکه اهل بیت پیامبر در این شاخصه به مراتب اولویت دارند.
ضمنا انسان مُنصف میداند که مطرح نمودن این عناوین توسط عُمَر، تنها به قصد شعار بود. او در جایی که به نفعش بود از این شاخصه ها استفاده کرد و در جایی که قصد حذف کردن اهل البیت علیهم السلام را داشت شعار خود را عوض کرد و میگفت:
" نبوت و امامت در یک جا جمع نمیشود"(3)
ان شاء الله ادامه دارد...
📚 منابع:
1. الإمامة والسياسة - ت الزيني جلد ۱ صفحه ۱۵
2. تاريخ الأمم و الملوك جلد ۳ صفحه ۲۲۰
3. تاريخ الأمم و الملوك جلد ۴ صفحه ۲۲۲
لعنت الله علی القوم الظالمین الی قیام یوم الدین👊
🚩❤حبالحسینیجمعنا❤🚩
#باید_بدانیم 🔥 آنچه در سقیفه گذشت... ❺ | قسمت قبل 🟠 ادامهٔ مشاجره بین مهاجرین و انصار وقتی حرف های
#باید_بدانیم
🔥آنچه در سقیفه گذشت... ❻ | قسمت قبل
🔴 موضع گیری شدید حَبّاب بن منذر
حباب در حالی که بسیار عصبانی شده بود، در پاسخ عمر گفت: شما مهاجرین در جمع ما و در شهر ما هستید، ما به شما پناه دادیم، اما حالا همه چیز را برای خود ادعا میکنید؟
سپس رو به انصار کرد و گفت:
" ای گروه انصار ! به سخنان عُمَر و یارانش گوش ندهید. خودتان حکومت و خلافت را محکم نگه دارید که مهاجرین می خواهند سهم شما را مصادره کنند. اگر دیدید زیر بار حرف شما نمی روند، به زور آنان را از مدینه بیرون کنید به خدا قسم شما سزاوار ترین اشخاص به امر خلاف هستید. به وسیله شمشیر های شما بود که مردم پیرو اسلام شدند. من آدم خردمند و مرد کار آزموده ای هستم که باید از فکر او بهره ببرید. من شیر بیشه ام و از عهده این حرف ها بر می آیم. به خدا سوگند هیچ کس این سخن و پیشنهاد مرا رد نخواهد کرد مگر این که بینی او را با این شمشیر خُرد میکنم. شما اگر مرد هستید حرف مرا رد نکنید."
👈🏽 عمر بن خطاب که مخاطب این صحبت ها بود با غضب و عصبانیت گفت: با این صحبت هایی که کردی خداوند تو را خواهد کُشت.
حباب گفت: خداوند تو را می کشد. (1)
⚪️ عقب نشینی انصار
هر لحظه ممکن بود درگیری های لفظی به درگیری فیزیکی منجر شود که ابوعبیده گفت:
" ای گروه انصار ! شما اولین کسانی بودید که اسلام را یاری کردید؛ پس مراقب باشید از اولین کسانی نباشید که در آن تبدیل و دگرگونی به وجود آورید."(2)
درحالیکه مهاجرین قریش بسیار متحد بودند و تصمیم خود را درباره خلافت گرفته بودند، انصار دچار اختلافات شدیدی شدند. بَشیر بن سَعْد خَزرَجی از سران و سرشناسان قبیله خَزرَج چون نسبت به سعد بن عباده حسادت میکرد، وقتی دید انصار برای رأی دادن به سعد هماهنگ شده اند برخاست و گفت:
" ای گروه انصار ! هر چند که ما در اسلام دارای سابقه هستیم، ولی منظور ما از پذیرش اسلام و جهاد در راه خدا چیزی جز خشنودی پروردگار و اطاعت از پیامبر نبوده است. برای ما سزاوار نیست که به خاطر سوابق خویش، خود را از مردم برتر بدانیم و در صدد به دست آوردن پاداش دنیوی باشیم❗️همانا محمد [ صلی الله علیه وآله] مردی از قریش است و قوم او به میراثِ حکومت او، سزاوار ترند. خدا نکند که با آنان در این کار مشاجره کنیم. شما هم از خدا بترسید و با آنان اختلاف نکنید." (3)
ابوبکر از اوضاع آشفته بین انصار، کمال استفاده را کرد و گفت: ...
ان شاء الله ادامه دارد...
📚 منابع:
1. الكامل في التاريخ - ط دار صادر و دار بیروت جلد ۲ صفحه ۳۳۰
2. الإمامة والسياسة - ت الزيني جلد ۱ صفحه ۱۵
3. الإمامة والسياسة - ت الزيني جلد ۱ صفحه ۱۶
لعنت الله علی القوم الظالمین 👊
🚩❤حبالحسینیجمعنا❤🚩
#باید_بدانیم 🔥آنچه در سقیفه گذشت... ❻ | قسمت قبل 🔴 موضع گیری شدید حَبّاب بن منذر حباب در حالی که ب
#باید_بدانیم
🔥آنچه در سقیفه گذشت... ❼ | قسمت قبل
🟤 سوء استفادهٔ ابوبکر از سخنان حَباب بن منذر
ابوبکر از اوضاع آشفته بین انصار کمال استفاده را کرد و گفت:اینک عُمر و ابوعبیده حاضرند، با هرکدام که می خواهید، بیعت کنید. آن دو نفر هم گفتند:
" به خدا سوگند ما هرگز از تو سبقت نمیگیریم که تو برترین مهاجران، نفر دوم [ یار غار ] و خلیفهٔ رسول خدا صلی الله علیه وآله در نماز هستی و نماز برترین کار دین است. دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنیم."
همین که ابوبکر دستش را دراز کرد، عمر و ابوعبیده خواستند با او بیعت کنند که ناگهان بشير بن سعد برخاست وقبل از آن دو با ابوبکر بیعت کرد.
✓ حباب بن منذر به او گفت: چه کار بدی کردی. آیا حسادت کردی پسر عمویت [ سعد بن عباده ] امیر شود⁉️
⚠️ تتمه:
البته طبق بعضی از نقل ها، اولین نفری که در سقیفه دست بیعت به ابوبکر داد، عُمَر بن خطاب بود.
👈🏼 پس از بیعت بشير بن سعد، اُسَید بن حُضَیر که رئیس قبیله اوس بود نیز برخاست و به سبب حسادت به سعد بن عباده و ترس از این که مبادا او حکومت برسد، با ابوبکر بیعت کرد. وقتی اُسَید بیعت کرد همه افراد قبیله اوس هم بیعت کردند. (1)
🖋 طبری و ابن اثیر کیفیت بیعت قبیله اوس را اینگونه نوشتند:
" وقتی قبیله اوس کاری که قریش و بشير بن سعد انجام دادند را دیدند و از آن طرف هم قبیله خزرج به دنبال بیعت با سعد بن عباده هستند، با هم گفت و گو کردند در این هنگام اُسَید بن حضیر که رئیس قبیله اوس بود گفت: به خدا قسم اگر خزرج بر شما امیر شود همیشه در این مقام خواهند ماند و برای شما نصیبی از حکومت قرار نمیدهند پس بلند شوید و با ابوبکر بیعت کنید، قبیله اوس هم به تبع از رئیس شان با ابوبکر بیعت کردند." (2)
بشير و اُسَید که جزء انصار بودند، اختلاف مهاجرین و انصار را با رأی دادن به ابوبکر قطع کردند. عْمَر، ابوعبیده، عویم بن ساعده، سالم مولی ابوحذیفه و سپس خالد بن وليد هم به ابوبکر رأی دادند. (3)
سپس این چند نفر به زور و اجبار مردم را به رأی دادن با ابوبکر وادار کردند. در این میان از همه تند تر و خشن تر، عمر بن خطاب بود.
ان شاء الله ادامه دارد...
📚 منابع:
1. تاريخ الأمم و الملوك جلد ۳ صفحه ۲۲۱
2. همان - الكامل في التاريخ - ط دار صادر و دار بیروت جلد ۲ صفحه ۳۳۱
3. شرح نهج البلاغه ابن ابالحديد جلد ۶ صفحه ۱۸ و ۱۹
لعنت الله علی القوم الظالمین الی قیام یوم الدین👊
#تلنگرانه
#نکات_اعتقادی #پیشنهاد_مطالعه
🟠 جلوگیری از فتنهٔ مسيحيان توسط امام حسن عسکری علیه السلام؛
🖋 در زمان امام حسن عسکری علیه السلام مردم سامرا دچار قطحی شدند. خلیفه به حاجب خود و اهل مملکت دستور داد برای طلب باران به خارج از شهر بروند.
سه روز پیاپی به مصلای خارج از شهر رفتند و دعا کردند اما باران نیامد؛
در روز چهارم جاثلیق (عالم بزرگ مسیحیان) با راهبان به سوی صحرا رفتند. در میان آنها راهبی بود که هرگاه دستش را به سوی آسمان بلند می کرد، باران فراوان با قطرات درشت می بارید.❗️
بیشتر مردم در دینشان به تردید افتادند و شگفت زده شدند و به دین مسیحیت گرایش پیدا کردند.
👈🏼 خلیفه که حکومت خود را در خطر می دید، کسی را سوی امام حسن عسکری علیه السلام فرستاد که در آن هنگام در زندان بودند. امام را از زندان بیرون آورده و به ایشان گفت:
امت جدّت را دریاب که نابود شدند !
▪️امام علیه السلام فرمود: من فردا به خارج از شهر می روم و اگر خدا بخواهد شک را برطرف می کنم.
در روز سوم، جاثلیق با راهبان بیرون آمدند. امام عسکری علیه السلام نیز با گروهی از یارانشان بیرون آمدند.
هنگامی که امام علیه السلام راهب را دیدند که دستش را به سوی آسمان بلند کرده است به یکی از غلامانشان فرمودند : دست راست راهب را بگیر و آنچه بین دو انگشتش هست را در آور. او نیز چنین کرد و از بین انگشت سبابه اش استخوانی سیاه در آورد.
خلیفه از امام علیه السلام پرسید: این استخوان چیست ؟ امام علیه السلام پاسخ فرمودند: این مرد گذرش بر قبر پیامبری افتاده و این استخوان پیامبر به دست او افتاده است و از خواص استخوان پیامبران این است که هیچ گاه آشکار نمی شود مگر اینکه آسمان پر باران باشد.
📕 کشف الغمةجلد ٤ صفحهٔ ١٠٤
✍🏼 #باید_بدانیم:
در موارد متعددی از آیات قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام، فتن و آزمایش های الهی نسبت به اقوام گذشته بیان گردیده است.
نکته جالب توجه اینجاست که بخش زیادی از این آزمایش ها در دایره خوارق عادات و امور غیر عادی است که اتفاقا اکثر مردم نیز در این نوع آزمایش ها دچار حیرت و لغزش شده اند، موضوعی که تا به امروز با آن مواجه هستیم و همچنان به عنوان بزرگترین معضل و چالش پیش روی مومنین مطرح است.
➖ در نتیجه :
خوارق عادات و عجائب امور نباید ملاک شناخت حق و باطل قرار بگیرد❗️بلکه سخنان و آموزه های مدعیان باید با روایات اهل البیت علیهم السلام و عقل بدیهی و فطرت سالم سنجیده شود.
اغلب مردم جذب اعمال خارق العاده صوفیه و دیگر نحله های فکری می شوند نه اعتقادات و آرمان های آنها، و اگر این موضوع برایشان تبیین شود در دام آنها نخواهند افتاد.
#باید_بدانیم #فاطمیه
📆 تاریخ شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها
⁉️فاطمیه اول | فاطمیه دوم ⁉️
❖ آیت الله شبیری زنجانی حفظه الله در درس "خارج فقه" در سال ۱۳۷۴ فرمودند:
✏️ بين عوام، ايام فاطمیه و شهادت حضرت زهراعليها السلام، فاطميه اول است يعنی "سيزدهم جمادي الاول"، ولي اخيراً فاطميه دوم يعني سوم جمادي الثانيه شهرت يافته و شايد منشأ آن حاجي نوري يا شاگردان او باشند. وجهي كه برايش ذكر ميكنند، آن است كه 75 روز در نسخ مختلف كتب تاريخي، تصحيف 95 روز است و چنين تصحيفي بين دو كلمه «سبعين» و «تسعين» امري رايج و شايع است، من به ياد ندارم كه در كتب تاريخي و اختلاف نسخهها، اين دو كلمه به يكديگر اشتباه نشده باشد، در نسخ مختلف كتب تاريخي يا سبعين را به تسعين و يا بالعكس اشتباه ميكنند. و چون تجربه نشان داده كه غالباً در اين كلمه خطا رخ ميدهد، اصل اصالة عدم خطا هم جاري نيست....
●به هر حال، شهادت آن حضرت هر روزي باشد، بايد به قصد رجاء توسّل كرد و به حسب روايات همان ثوابي كه وعده داده شده، به توسل به قصد رجاء اعطاء ميشود.
☜ به حسب روايات، وعده ثواب به توسل داده شده و بايد حفظ شود، چه فاطميه اول و چه فاطميه دوم.
● از يكي از آقايان تبريز ـ آقاي آقا ميرزا جعفر اشراقي ـ شنيدم كه درباره علم امام ميگفت: بعضي چيزها دانستنش كمال است و بعضي از امور ندانستنش، و خداوند علم آن را از ائمه ميگرفت، مثلاً در ليلة المبيت، اگر حضرت امير ميدانست كه بواسطه خوابيدن در بستر پيامبر آسيبي به او نميرسد، كمال نبود، شرط كمال كه فدا كاري حضرت را نشان ميدهد، اين بود كه نداند و نميدانست. در چنين مواردي كه ندانستن شرط كمال است، خداوند علم را ميگرفت.
● در ليلة القدر و امثال آن، ندانستن مصلحتي داشته و ائمه نيز بيان نفرمودند، در خصوص قبر حضرت زهراعليها السلام ( و ايام شهادت آن حضرت )، مشخص نبودن مصلحتي دارد كه نشانگر مظلوميت حضرت است مثلاً آيه بيّنه بايد ثابت بماند و از بين نرود، حجرالاسود و امثال آن از آيات بينات است، يكي از آيات بينات نيز مسئله خفاء قبر حضرت زهراعليها السلام است.
درس خارج فقه معظم له، ۱۶ مهر ۱۳۷۴