🏴 صبحمون با روضه حضرت زهرا تبرک پیدا کرد...
اول صبح به دعوت یکی از والدین، به روضهای که در منزلشون بود، مشرف شدم
ساعت ۷:۳۰ صبح بود که رسیدم مدرسه
همون ابتدا، مربی #پایه_ششم رو دیدم و دعوت کرد در روضه پایهشون شرکت کنم
به محض ورود به پایه، دیدم یکی از بچهها روی صندلی نشسته و بقیه هم دورش حلقه زدند
از مادرمون حضرت زهرا روضه میخوند
چه صفایی ...، چه خلوصی ...، چه مجلسی ...،
اولین جای خالی رو پیدا کردم و سریع در جمع بچهها نشستم
چون سخن کز دل برمیآمد، بر دل ما هم مینشست و بیاختیار چشمانمان هم با قطرههای اشک، این دلنشینی و صفا را تأیید میکرد
همه عزادار مادر بودیم...🖤
بعد از روضه، سینهزنی بود
و چه مداحان خوش صدا و خوش ذوقی داریم ماااا 🥺
بعدش یه اجازه از مربیان پایه گرفتم، و چند کلمهای با داداشهای گلم حرف زدم
حرفهایی از این جنس که:
دمتون گرررررم، چه عزاداری خوبی، چه روضهخونی خوبی🥺
همین حضرت زهرا که عزادارشونیم، واسه دفاع از امام زمانشون شهید شدند
نمیگم ما هم واسه آقامون جون بدیم، ولی میشه حداقل دلشونو خون نکنیم؟!
جون دادن پیش کش! میشه خنجر به قلب حضرت زهرا نزنیم؟!اگه دلشونو شاد نمیکنیم، میشه دشمن به شادشون نکنیم؟!
همه بچهها چشماشون گرد شد ... 😥
آقای تائبی چی میگه؟ مگه نمیبینه ما عزاداری کردیم و حضرت زهرا رو دوست داریم؟ پس دل خون کردن و خنجر زدن چیه دیگه🤔
اما آخر صحبتم، سر خیلیامون، از خجالت به زیر افتاد😞
امیدوارم بتونیم رضایت دل مادرمون حضرت زهرا رو به دست بیاریم
با حرفامون، با فکرامون، با نگاهامون، با شنیدنامون و ...
#دل_نوشت_مدیر
#امیرطیب_تائبی
📆 چهارشنبه، ۱۴ آذرماه