eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
725 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو اثرِ گشایش اندرون و علامتش که پیدا شود دو چیز است: حُسن خلق و حُسن سخاوت، و هر دو تصرّف الهی است در بنده. [هر طالبی که] انشراح دل یابد و دلش گشاده گردد دستش نیز گشاده گردد، «وَمِمّا رَزَقناهُم يُنفِقونَ»، و گشایش دست از گشایش دل است. • شیخ صفی الدین اردبیلی قدس‌سره • کوی طریقت، مرحوم استاد صمد موحد، ص۱۲۲ ° ورودی بقعه‌ی جنت نشان شیخ صفی @zonnoun
شاید که در این میکده ها دریابیم آن عمر که در مدرسه ها گم کردیم @shryyt
❕️ ‏تا خِرمَنَت نسوزد تشویش ما ندانی.... 🔰انبارستان @anbar100
حکایت می آورند که حق تعالی می فرماید که: ای بندهء من! حاجت تو را در حالت دعا و ناله زود برآوردمی، اما در اجابت جهت آن تاخیر می افتد تا بسیار بنالی که آواز و نالهء تو مرا خوش می آید. مثلاً، دو گدا بر در شخصی آمدند؛ یکی مطلوب و محبوب است و آن دیگر بسیار مبغوض است. خداوندِ خانه گوید به غلام که زود، بی تٵخیر، به آن مبغوض نان پاره بده تا از در ما زود آواره شود؛ و آن دیگر را که محبوب است وعده دهد که هنوز نان نپخته اند، صبر کن تا نان برسد.
«عالم، همواره در غیب است و هرگز ظاهر نشده است و حق تعالى همیشه ظاهر است و هرگز غایب نشده است پس آنچه در دار تحقق و وجود و در محفل غیب و شهود است، چه در ظاهر و چه در باطن، چه در اوّل و چه در آخر، هر چه هست، همه حقّ است و به جز او همه بافته وهم و ساخته خیال است».
بکن معامله‌ای، وین دل شکسته بخر که با شکستگی ارزد به صدهزار درست!
مدتی گرد خانه طواف میکردم چون به حق رسیدم خانه را دیدم .... که گرد من طواف میکرد
... دریغا دانی که چرا این همه پرده ها و حجابها در راه نهادند؟ از بهر آنکه تا عشاق روز بروز دیدۀ وی پخته گردد، تا طاقت بار کشیدن لقاءاللّه آرد بی حجابی. ای عزیز! جمال لیلی را دانه ای دان بر دامی نهاده؛ چه دانی که دام چیست؟ صیاد ازل چون خواست که از نهاد مجنون، مرکبی سازد از آن عشق خود؛ که او را استعداد آن نبود که بدام جمال عشق ازل افتد که آنگاه به تابشی از آن هلاک شدی، بفرمود تا عشق لیلی را یک چندی از نهاد مجنون مرکبی ساختند؛ تاپختۀ عشق لیلی شود، آنگاه بارکشیدن عشق الله را قبول تواند کردن ... عین القضات همدانی
إن كنت إنساناً حقيقياً، قامرْ بكل شيء مقابل هذا العشق.. إن لم تكن، فلا مكان لك في جمعنا.. مولانا جلال الدين الرومي
ما را بهشتِ نقد، تماشای دلبر است!
آنرا که وقوف است بر اسرار جهان ... شادی و غم و رنج برو شد یکسان ... چون نیک و بد جهان به سر خواهد شد ... خواهی همه درد باش و خواهی درمان ...
تصوف به جمله"اداب" است که هر وقتی ادبی و هر مقامی ادبی و "حالی" را ادبی بود که هر که ملازمت اداب اوقات کند به درجت مردان رسد و هر که اداب ضایع کند او دور باشد از پندار به نزدیکی ومردود باشدازگمان بردن به حق.