هو
ای لبت بادهفروش و دل من بادهپرست
جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست
تا ابد، مست بیفتد چو من از ساغر عشق
می پرستی که بود بی خبر از جام الست
آنچنان در دل تنگم زدهای خیمهٔ انس
که کسی را نبود جز تو درو جای نشست
#خواجوی_کرمانی
هو
از سـر
جـان درگذر
گــر وصل جـانان بایدت
بر در دل
خیـمه زن
گر عالم جـان بـایدت
#خواجوی_کرمانی
هو
اینهمه مستی ما مستی مستی دگرست
وین همه هستی ما هستی هستی دگرست
خیز و بیرون ز دو عالم وطنی حاصل کن
که برون از دو جهان جای نشستی دگرست
#خواجوی_کرمانی