هدایت شده از سیره علما
🔺دو متر چِلوار!
▫️حجت الاسلام شیخ مهدی انصاری:
🔹صبح با #علامه_جعفری رفتیم نان بگیریم . یک نفر باربر آمد. بارش را بر زمین گذاشت وگفت: آقایان یکی تان کمک کند بارم را روی دوشم بگذارم.
🔸مرحوم جعفری رفت جلو بار را بلند کرد . پیرمرد سرش را خم کرد و گفت: یک مقدار بالاتر بگذارید که روی سر من قرار بگیرد.
▪️آقای جعفری گفت: سر تو هم که مثل من مو ندارد. این بار به سر شما فشار می آورد.
▫️باربر گفت: چه کنم که خدا برای من معیشت و دنیا را این طور خواسته...عیبی ندارد.
▪️آقای جعفری به او گفت بار را زمین را بگذار. سپس عمامه شان را از سر برداشتند و سر او گذاشتند و گفتند حالا بار را بذار روی سرت!
▫️باربر گفت: آقا این عمامه شماست.
▪️ایشان با آن لهجه آذری جواب داد: برو بابا جان! این دو متر چِلوار است عمامه کجا بود؟ خدا دل را اصلاح کند.
🌀من عمامه ام را برداشتم به آقای جعفری دادم که سر ایشان بی عمامه نباشد.
🔻گفتند شما جوانید و این هوس ها سراغ شما می آید. ما از این دوران گذشتیم و خدا هم به ما رحم کرد و تا پایانش هم به ما عنایت کند.
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
هدایت شده از سیره علما
🔺اوج سعه صدر!
💠شخصی نامهاي سراسر توهين به مرحوم #خواجه_نصیر_طوسی نوشت و در آن نامه او را سگ و پسر سگ خطاب کرد.
🌱 آن عالم بزرگوار در جواب نوشت: «من پس از خواندن نامه شما به خود نگريستم و ديدم كه من با دو پا راه ميروم، ولي سگ با چهار دست و پا راه ميرود و نيز من راست قامتم، ولي سگ اينچنين نيست، بدن سگ پشمآلود است، ولي بدن من چنان نيست. پدرم را نيز به خاطر دارم كه چنين نبود. از نامهاي كه نوشتهايد ممنونم. باز هم تذكر دهيد. والسلام»
📚بايدها و نبايدها، سيد حسن موسوي خراساني؛ ص ۱۰۵
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
هدایت شده از کشکول ناب حوزوی
⭐️ویژگی های تدریس #علامه_طباطبایی
🔺جلسه درسی ایشان به نحوی بود که شاگردان شهامت اشکال کردن بر مباحث او را داشتند و اگر شاگردی به درس ایشان انتقادی داشت، با مهربانی و ملاطفت سخن او را گوش می داد و با کمال احترام او را متقاعد می کرد.
🔹علامه از این که با صراحت بگوید: «نمی دانم»، ابایی نداشت. مکرر اتفاق می افتاد که می گفت: باید این موضوع را ببینم و یا این که لازم است در خصوص آن فکر کنم، بعد جواب دهم. برای آن که ذهن شاگرد را به تحرک و پویایی وادارد، در جلسات خود می فرمود: به من استاد نگویید. ما یک عده ای هستیم که این جا جمع شده ایم و می خواهیم حقایق اسلام را بررسی کنیم و با هم کار می کنیم. من از آقایان خیلی استفاده می کنم.
🔸تحمیل عقیده و تحکم فکر در برخورد با شاگردان نداشت. در مسائل طرح شده نظر خود را می گفت و بعد خطاب به حاضرین می فرمود: این موضوعی است که به ذهن ما رسیده است، خودتان بررسی کنید، ببینید تا چه اندازه صحت دارد و مورد قبول است.
📚 نشریه شمیم یاس، شماره 20
#سیره_علما
#مشاوره_طلبگی
#اهمیت_فکر_کردن
❇️ کشکول ناب حوزوی🔻
🔘 @kashkolenab