شمس مغربی – غزل شماره ۱۳۶
تا مهر تو دیدیم و ز ذرات گذشتیم
از جمله صفات از پی آن ذات گذشتیم
چون جمله جهان مظهر آیات وجودند
اندر طلب از مظهر آیات گذشتیم
با ما سخن از کشف و کرامات مگویید
چون ما ز سر کشف و کرامات گذشتیم
بسیار ز احوال و مقامات ملافید
با ما که ز احوال و مقامات گذشتیم(۱)
دردسر ارشاد ز ما دور کن ای پیر
کز پیر و مریدی و ارادات گذشتیم(۲)
از خانقه و صومعه و مدرسه رستیم
ز او راه رهیدیم و ز اوقات گذشتیم
از مدرسه و درس و مقالات برستیم
وز شبه و تشکیک و سوالات گذشتیم
از کعبه و بتخانه و زنار و چلیپا
وز میکده و کوی خرابات گذشتیم
در خلوت تاریک ریاضات کشیدیم
در واقعه از سبع سماوات گذشتیم(۳)
دیدیم که اینها همگی خواب و خیال است
مردانه ازین خواب و خیالات گذشتیم
ای شیخ اگر جمله کمالات تو این است
خوش باش کز این جمله کمالات گذشتیم
اینها به حقیقت همه آفات طریقند
المنة لله که ز آفات گذشتیم
ما از پی نوری که بود مشرق انوار
از مغربی و کوکب و مشکوة گذشتیم
#مغربی
#شعر