شهید محسن حججی
#برگی_از_یاد🍃
سال ۹۴که توی گردان پپیچید ما داریم اعزام می شویم #سوریه، خیلی پکر شد مدام با گردن کج توی اتاقمان پیدایش می شد. گفتم چیه چی میخوای هی میای اینجا؟با حسرت گفت: "چقدر خوب میشد #منم می اومدم!" .
همکارمان اقای قادری پیچید توی دست و پایش: دو روز اومدی تو لشکر کجا میخوای بری هنوز باید پا بکوبی پاشو برو عرقت خشک بشه بعد. همه را هم که حجی صدا میزد. گفت:(نه حجی. این همه نیروی جدید دارن میان ماهم می اومدیم چی میشد؟
.
خبردار شدم برای یکی از بچه ها مشکلی پیدا شده و دنبال #جایگزین میگردد. قادری گفت اگه حرف بزنی خودت میدونی! کجا آدم صفر کیلومتر راه بندازیم دنبال خودمون؟!
.
حال نزارش را که دیدم دلمـ نیومد این موضوع را پنهان کنم. کشیدمش کنار که بروپیش فرمانده گردان ۳ بگو اومدی برای جایگزینی فلانی. با سرعت موشک دوید.
#ادامه_دارد...
📚 کتاب #سربلند
.
#شهید_محسن_حججی
🔻برای شادی روح شهدا #صلوات🔻
♦️کپی فقط با #ذکر_صلوات مجاز است:
https://eitaa.com/hojaji