سخنرانی دینی
موضوع : خردمندترین افراد در نگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم☝️
❁✦•┈┈❁♥️ #عطرخدا
#حواسمان_باشد!
🔹حواسمان به چروکهایِ دور چشم مادرانمان و لرزش دستهای پدرانمان باشد
🔹حواسمان به ترشدن های گاه و بیگاهِ چشم هایِ کم سو و دلتنگیِ شان باشد!
🔹حواسمان باشد که آنها خیلی زود پیر میشوند!
🔹حواسمان باشد خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکنیم از کنارمان می روند...
🔹حواسمان باشد که آنها تمامِ عمر حواسشان به ما بوده...
به آرام قد کشیدنمان بوده ، به نیازها ونازهایمان بوده....
🔹آنها یک روز آنقدر پیر میشوند که حتی اسمهایمان را هم فراموش میکنند....
👌🏻حواسمان به گرانترین و بی همتاترین عشقهایِ زندگیمان...
به "بابا" به "مامان" ها خیلی باشد!👌🏻
خدایا خودت حافظ بابا و مامانم باشی🤲
┄┅❥❥❥🌼🔮🌼❥❥❥┅┄
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۳۴۱۶
#عیدیای_که_خدا_به_من_داد....
🌷"قدیر" دوازده سالش بود، اما همیشه گریه میکرد که من میخواهم بروم جبهه، رضایت بدهید. من میگفتم: "تو هنوز سنت کم است، هر وقت که بزرگ شدی میروی." میگفت: "اگر رضایت ندهید از شهر دیگری میروم جبهه." ....آن سالها گذشت. هفده سالش بود و چند باری هم به جبهه رفته بود و آخرین باری که به مرخصی آمد، شب "یلدا" بود. همه دور هم جمع شده بودیم. صبح فردا هم قرار بود برود.
🌷آن شب تا دیروقت بیدار بودیم، هنوز خواب به چشمانش نرفته بود که با اضطراب از رختخواب بیدار شد و رفت وضو گرفت. چهرهاش خیلی خندان بود، گفتم: "چی شده خیلی سرحالی؟" گفت: "قرار است من شهید بشوم، جایش را هم به من نشان دادند!" نماز شب که خواند من هم همراه او بیدار بودم اما کم کم از هوش رفتم و چیزی نفهمیدم. صبح که بیدار شدم آماده رفتن بود.
🌷از زیر قرآن ردش کردم و در جلوی در، پشت سرش آب ریختم؛ بیصبر شده بودم و به دنبالش به سپاه رفتم. سوار ماشین شده بود، همین که مرا دید از ماشین پیاده شد و گفت:"چرا آمدی؟" زبانم بند آمده بود و فقط تماشایش میکردم. انگار وقت دیگری برای این کار نبود! گفت: "حالا که آمده ای، بیا با همین ماشین میرسانمت." ته دلم هم همین را میخواست، اما انگار هنوز "باشد" را نگفته بودم که داشتم از اتوبوس پیاده میشدم.
🌷گفتم: "پسرم ان شاءالله به سلامت برگردی." گفت: "مادر دعا کن که من به آرزویم که شهادت است برسم." این را که گفت، توی دلم آشوب به پا شد؛ آشوبی که دقیقاً تا روز اول عید همراهم بود و درست روز اول عید بود که عیدیام را از خدا گرفتم. وقتی خبر شهادتش را آوردند دیگر آشوبی در کار نبود!
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز قدیر حیدری که در ۵ فروردین ۱۳۴۸ در روستای ناصرآباد در استان قزوین به دنیا آمد و در ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ در جزیره مجنون به شهادت رسید.
راوی: خانم گوهر رضایی، مادر شهید
منبع: خبرگزاری ایسنا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ استاد شهید مطهری به اونهایی که میگن پولهایی که خرج زیارت میکنید به فقرا بدید...
در آستانه اربعین مولامون حسین ع
عيسى عليه السلام :
بِحقٍّ أقولُ لَكُم : إنَّهُ كَما يَنظُرُ المَريضُ إلى طَيِّبِ الطَّعامِ فلا يَلتَذُّهُ مَعَ ما يَجِدُهُ مِن شِدَّةِ الوَجَعِ، كذلِكَ صاحِبُ الدّنيا لا يَلتَذُّ بِالعِبادَةِ ولا يَجِدُ حَلاوَتَها مَعَ ما يَجِدُ مِن حُبِّ المالِ .
عيسى عليه السلام :
حقيقتى را به شما بگويم: همان گونه كه شخص بيمار به خوراك خوب و خوشمزه مى نگرد اما به سبب درد شديدى كه دارد از آن لذتى نمى برد، دنيادار نيز به سبب مالدوستيش از عبادت لذّت نمى برد و طعم شيرين آن را نمى چشد.
تحف العقول : 507
اللهم صلی علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🙏🏻🙏🏻🎄🎄🌴🌹🌹
🌸این شعر بسیار زیباست👌
🌷دلا اين زندگی جز يک سفر نيست
🌸گذرگاه است و راهش بی خطر نيست
🌷چو خواهی با صفا باشی و صادق
🌸به جز راه خـدا راهی دگر نيست
🌷غم بيچارگان خوردن مهم است
🌸دلی از خود نيازردن مهم است
🌷چه مدت زندگی کردن مهم نيست
🌸چگونه زندگی کردن مهم است
🌷عيوب خويش را ديدن مهم است
🌸خطا باشد ز مردم عيب جويی
🌷خطای خلق بخشيدن مهم است
🌸دلا درد آشنا بودن مهـم است
🌷به مردم عشق ورزيدن مهم است
اگه قراره افتخار كنی لطفا به دستاورد هات افتخار كن...
بی ارزش ترين نوع افتخار، افتخار به داشتن ویژگیهایی است که خود انسان در داشتنشان هیچ نقشی ندارد
مثلِ چهره، قد، رنگ چشم، ملیت، ثروت خانوادگی و خیلی چیزهای دیگر.
از چیزایی که خودتان به دست آورده اید حرف بزنید...
مثل: انسانیت، شعور، مهربانی، گذشت، صداقت و...
آدمی را آدميت لازم است.
🌸🍃🌸🍃