✨⚘بخشهایی ازمنـاجاتشعبـانیـه⚘✨
🌸 خـدایا
آن دم که تو را ندا میکنم صدایم را بشنو و چون تو را میخوانم پاسخم ده و چون با تو راز میگویم مرا دریاب که به سوی تو گریختهام و پیش روی تو ایستادهام.
🌸 خـدایا
اگر من لایق رحمت تو نیستم ولی تو سزاوار لطف و کرم بی پایانی،پس مرا از لطف و کرمت بی نصیب مساز ای مهربانترین
🌸 خـدایا
آنکه به تو شهرت یابد هرگز بی نام و نشان نگردد
آنکه به تو پناه آورد هرگز خوار و زبون نماند
و آنکه تو به او رو کنی بنده دیگری نشود
🌸 خـدایا
آنکه رو به سوی تو کند نور یابد و آنکه به تو پناه آورد پناه جوید
🌸 رحیمـا
من به درگاهت پناه آوردهام پس ای مهربان امیدم را ناامید مکن و از لطف و رأفتت محرومم مدار
🌸 خـدایا
اگر گناهانم مرا نزد تو خوار گردانیده تو به خاطر حسن اعتمادم به تو از من درگذر
🌸 مهـربـانـا
اگر عصیانم مرا از لطف و کرمت دور داشته یقینم به تو کرم و عطوفت تو را در یادم زنده میدارد
🌸 خـدایا
مرا از آنان قرار ده که همواره در یاد تواند،هرگز عهد تو را نمیشکنند و شکر تو را لحظهای از یاد نمیبرند
#آمیـنیـاربالـعـالـمیـن
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
اگر نبود سپاهی سرم نبود یقین...
نشانی از حرم سرورم نبود یقین
تمام خاک وطن زیر پای دشمن بود
به یک هجوم عدو کشورم نبود یقین
شراب بود و عدو بود و رقصِ با شمشیر:
کسی کنار علی رهبرم نبود یقین
تمام کشور ما پُر ز ابن ملجم بود
نشان ز منبر پیغمبرم نبود یقین
بسی کبوترخونـین به چشم میدیدم
دراین دیار دگر اکبرم نبود یقین
دوباره نالهی زینب بلند بود بلند
نشان ز مقنعه دخترم نبود یقین
نشان قبر شهیدان عشـق گُم میشد
نبود جان به تن مادرم، نبود یقین
قسم به عشق به مولای ظهر عاشورا
اگر نبود سپاهی حرم نبود یقین✨
سپاهی سرفراز سربلند روزت مبارک💚
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
دستى به دامانت زنم اى مهربان ابوالفضل
از مرحمت لطفى نما بر شیعیان ابوالفضل
ما عاشقان کربلائیم اى مه تابان
جوئیم همه راهش ز تو با صد فغان ابوالفضل
روز تولد حضرت عباس (علیه السلام) مبارک
🔻روز وفات گر تو بیایی به نزد من
آن نیست مرگ، هست برایم بشارتی
🔹متن زیر شعری است که مرحومه عالیه روحانی همسر استاد شهید آیتالله مطهری ۲۲ سال پیش برای لحظات وفات خود خطاب به امام حسین(ع) سروده بود.
تقدیر چنین بود که او در شب میلاد سیدالشهداء(ع) از دنیای فانی به سوی سرای جاودان رخت بربندد.
همسر استاد چنین نوشته است:
در تاریخ ۱۳۷۹/۶/۱۰ مصادف با سالروز شهادت امام جواد علیه السلام در هنگام تماشای تصاویری از تلویزیون، به یاد مرگ و نیز امام حسین علیه السلام افتادم و این شعر را سرودم:
در وقت رفتنم شه خوبان عنایتی
در پیشگاه حق ز تو خواهم وساطتی
آنجا که در لحد بگذارند جسم من
از مادرت بخواه برایم شفاعتی
هستی سفینه نجات خلایق به روز حشر
مصباح حق تویی، ز تو خواهم حمایتی
من چون ولایت پدرت برگزیدهام
بهتر چه از ولایت مولا ولایتی
تو سبط مصطفایی و هم زاده علی
تو مظهر عطوفت و مهر و شجاعتی
من خسته و فقیر به درگاهت آمدم
بیتوشه رو سیاه، خدا را کرامتی
چون خاک کیمیا بشود از نگاه تو
پس ای حسین کن به کنیزت نظارتی
از بس که ظلم گشته به گیتی نصیب من
آنجا تو را ببینم و گویم شکایتی
آن قوم دون که در شب تاریک از قفا
کشتند ذاکر تو و کردند جنایتی
بنوشت او حماسه دوران عمر تو
بردند زین جهان چه مصفّا امانتی
با روی سرخ رفت سوی کردگار خویش
این بود هدیهاش که تو کانِ سخاوتی
روز وفات گر تو بیایی به نزد من
آن نیست مرگ، هست برایم بشارتی
روحانیا نیاز به آن بینیاز گو
اسرار من بدان که تو دریای رحمتی
⭕️ کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در تلگرام، ایتا و سروش👇
t.me/motahari_ir
eitaa.com/motahari_ir
sapp.ir/motahari_ir
🌷 آیتالله بهاءالدینی(ره):
🔸سعی کنید پایتان را از کشتی حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) بیرون نگدارید و دائما به امری از امور دستگاه امام حسین(علیه السلام) مشغول باشید. آشپزی، چای دادن، سینه زدن، کفش جفت کردن و ...
🔹تا بواسطه آن، از همه شیعیان دستگیری شود و إلا حساب و کتاب آن طرف، دقیق تر از این حرفهاست.
@varesoon
ولادت امام زین العابدین علیه السلام را به همه شیعیان تبریک عرض می کنم
خدا مشتاق یارب یارب اوست
سحر دلداده ذکر شب اوست
کلیم الله مدهوش تکلم
مسیحا زنده لعل لب اوست
عبادت بوسه گیرد از جبینش
خدا فرموده زین العابدینش
«من قاسم سلیمانیام! خوب بدانید با چه کسی طرف هستید!»
«اشرار حدود ۹۰ نفر از نیروهای آموزشی نیروی انتظامیمان را گروگان گرفته، قصد داشتند از طریق پاکستان یا افغانستان، آنها را به آن سوی مرز ببرند. آنها در ملک «سیاهکوه» مستقر شده بودند.
سردار سلیمانی با کسب تکلیف از مقام معظم رهبری، این اجازه را گرفته بود که اگر حتی متحمل یک جنگ هشت ساله دیگر شویم، گروگانها باید آزاد شوند. یعنی میتوانستیم با نفوذ در خاک پاکستان و افغانستان، اشرار را محاصره کنیم؛ که این کار به سرعت انجام شد.
توسط بیسیم راکال با بیت حضرت آقا ارتباط داشتیم و حضرت آقا نیز، هر لحظه نتیجه را میپرسیدند.
بعد از اینکه سردار از محاصره کامل اطمینان پیدا کردند، دستور حمله را صادر نمودند. ابتدا نیروهایی که از آنطرف مرز برای کمک به اشرار از طریق رباط افغانستان در حرکت بودند، با اجرای آتش حجیم و دقیق، یا کشته شدند یا فرار کردند.
قبل از اجرای آتش، فردی بهنام «خلیفه» که خود را حاکم رباط میخواند، میخواست میانجیگری کند؛ اما سردار قبول نکرد.
حاجقاسم عمداً از جایی دستور حرکت داد که کاملاً در دید دشمن قرار بگیریم. بعد از اجرای آتش و حرکت ما، اشرار راضی به مذاکره شدند؛ که سردار پس از کسب تکلیف از حضرت آقا و بهم خوردن تعادل روحی دشمن، بهواسطه «خلیفه» راضی به مذاکره شد.
سردار قاعدة مذاکره را بلد بود. آنها وقت میخواستند؛ اما سردار قبول نکرد و پیام داد: «ما جنگ هشتساله را پشت سر گذاشتهایم. اگر فکر میکنید گروگانها مانعی برای اجرای عملیات هستند، در اشتباه هستید. برای حفظ کشور و انقلاب هیچ ابایی از تقدیم شهید نداریم. من قاسم سلیمانی هستم؛ خوب بدانید با چه کسی طرف هستید. ده دقیقه دیگر ملکسیاه را به آتش میکشم و نسلی از شما باقی نخواهم گذاشت.»
دشمن حسابی ترسیده بود و پیشنهاد کرد: «شما یک راه را باز بگذارید تا ما برویم و گروگانها هم در اختیار شما باشند.» سردار با هیبت و قاطع فرمود: «تا گروگانها آزاد نشوند، حرف از مذاکره نزنید. منتظر باشید که من دستور حمله را صادر کردم.» بعد با بیسیم شروع حمله را اعلام کردند.
وقتی دشمن قاطعیت حاجقاسم را دید، پرسید چه ضمانتی هست که «بعد از آزادی گروگانها حمله نکنید؟» سردار گفت: «من قاسم سلیمانی هستم و باید به قول و عهدی که میدهم، اطمینان کنید.»
نمیدانم در این پیام چه بود که اشرار راضی شدند و بدون هیچ پیششرطی، گروگانها را آزاد کردند.
بعد هرچه بچهها اصرار بر ادامه عملیات کردند، سردار قبول نکرد و گفت: «قطعاً حضرت آقا هم راضی نخواهند شد.» وقتی از آقا پرسیدند، ایشان هم فرمودند: «به قول خودتان وفا کنید!»
راوی: سردار مرتضی عفتی (همرزم شهید سپهبد قاسم سلیمانی)
برشی از کتاب- سال نامه 450 صفحه ای رزمندگان شمال