#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🔘 به فدای آن آقایی که بسیار او را در زندان، اذیت و آزار دادند و به میان حیوانات وحشی انداختند...
در ادعیه ساعات هر روز که مرحوم شیخ بهایی در «مفتاح الفلاح» آن ادعیه و توسّلات را نقل کرده است، در ساعت یازدهم هر روز اینگونه به درگاه الهی عرضه میداریم:
وَ بِالاِمامِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ علیهالسلام اَلَّذی طُرِحَ لَلسِّباعِ فَخَلَّصْتَهُ مِْن مَرابِضِهاوَامْتُحِنَ بِالدَّوآبِّ الصِّعابُ فَذَلَّلْتَ لَهُ مَراکِبَها؛
🔹یا الهی! متوسل شدم به امام حسن عسکری علیه السلام؛ آن آقایی که او را افکندند در میان درندگان پس به سلامت او را از محل درندگان بیرون آوردی، و آن حضرت به جنبدگان سرکش و حیوانات چموش امتحان شد پس رام کردی برای او سوار شدن بر آن ها را.
📚مفتاح الفلاح ص۱۳۴
🩸خلفای وقت، مکرّر امام حسن عسکری علیهالسلام را به بهانه های مختلف به زندان میانداختند تا اینکه یک روز، آن حضرت را به شخص سنگدل و نانجیبی به نام «نِحریر» سپردند.
به روایت «کافی» و «ارشاد»:
سُلِّمَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیهالسلام إِلَی نِحْرِیرٍ وَ کَانَ یُضَیِّقُ عَلَیْهِ وَ یُؤْذِیهِ
▪️امام حسن عسکری علیهالسلام را به نِحریر که مردی بد جنس بود، تحویل دادند. او خیلی بر آقا سخت میگرفت و آن حضرت را اذیت میکرد.
🔻یک روز زنش به او گفت: از خدا بترس! میدانی چه شخصی در زندان تو است؟ آن زن عبادت و پرهیزگاری امام علی را برایش نقل کرده و گفت:
من میترسم که به واسطه آزار او به عذاب مبتلا شوی.
نحریر در جواب زن خود گفت: به خدا او را پیش درندگان میاندازم.
در این مورد از خلیفه اجازه گرفت و امام علیهالسلام را پیش درندگان انداخت. هیچ کس شک نداشت که اکنون او را پاره پاره میکنند.
فَوَجَدُوهُ علیه السلام قَائِماً یُصَلِّی وَ هِیَ حَوْلَهُ فَأَمَرَ بِإِخْرَاجِهِ إِلَی دَارِهِ
▪️از بالا نگاه کردند، دیدند امام علیه السلام به نماز ایستاده و درندگان اطرافش را گرفته اند. دستور داد آن جناب را خارج کنند و به خانه اش ببرند.
📚الارشاد،ص ۳۲۴
📚الکافی ج ۱ ص ۵۱۳.
✍ای سراپا حُسن حَیّ ذوالمِنَن
سوّمین اِبن الرّضا دوّم حسن
ای هزاران آفتاب مشتری
یا اباالمهدی امام عسکری
با همه درد و غم و عمر کمَت
تا ابد مرهون احسان، عالَمت
از نماز و از دعای متصل
بردی از دشمن کنار حبس، دل
با خدا پیوسته در راز و نیاز
روزها را روزه، شب ها در نماز
رنج هایت در ره توحید بود
سال ها یا حبس یا تبعید بود
روزگارت شعله ها بر جان فکند
دشمن ات در برکه ی شیران فکند
ایستادی بین شیران در نماز
شیرها را جانبت روی نماز
الله الله گرد تو درّندگان
سر فرو بردند همچون بندگان
نور عِلمت از درون حبس ها
کرد از ظلمت جهانی را رها
ای دمت جان داده بر روح الامین
آسمانِ خفته در خاک زمین...
@Maghaatel
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
◾️امام حسن عسکری علیهالسلام در لحظات احتضار خود، آب طلبید و به دستان فرزند دلبندش، سیراب شد؛ امّا...
در روایت آمده است:
آخرین لحظات عمر مبارک امام حسن عسکری علیهالسلام بود که به «عقید»، خادم خود فرمودند: «ای عقید! قدری آبِ مَصطکی برای من بجوشان! »
عقید هم آب را روی اجاق نهاد و صیقل(نام دیگر حضرت نرجس) مادر امام زمان علیهالسلام، آن را به خدمت حضرت آورد.
فَلَمَّا صَارَ الْقَدَحُ فِی یَدَیْهِ وَ هَمَّ بِشُرْبِهِ فَجَعَلَتْ یَدُهُ تَرْتَعِدُ حَتَّی ضَرَبَ الْقَدَحَ ثَنَایَا الْحَسَنِ فَتَرَکَهُ مِنْ یَدِهِ
▪️ آن حضرت، کاسه را گرفت و خواست بیاشامد، ولی دست مبارکش لرزید و کاسه به دندانهای نازنینش خورد. سپس آن را رویزمین گذاشت.
آنگاه رو به عقید کرد و فرمود: «برو به اندرون، کودکی را میبینی که در سجده است، او را نزد من بیاور.»
🩸عقید گوید:
«وقتی به اندرون برای جستجوی او رفتم، دیدم کودکی سجده میکند و انگشت سبابه خود را به سوی آسمان گرفته است. من سلام کردم و او نمازش را کوتاه کرد. »
سپس گفتم: «آقا شما را میطلبد که به خدمتش درآیی.» در این وقت مادرش صیقل آمد، دست او را گرفت و او را نزد پدرش آورد.
فَلَمَّا رَآهُ الْحَسَنُ بَکَی وَ قَالَ یَا سَیِّدَ أَهْلِ بَیْتِهِ اسْقِنِی الْمَاءَ فَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی وَ أَخَذَ الصَّبِیُّ الْقَدَحَ الْمَغْلِیَّ بِالْمُصْطُکَی بِیَدِهِ ثُمَّ حَرَّکَ شَفَتَیْهِ ثُمَّ سَقَاهُ
▪️وقتی امام حسن عسکری علیه السلام او را دید، گریه کردند و فرمودند:
«ای آقای این خاندان! این آب را به من بده که من اینک به سوی خدای خود میروم. إمام زمان علیهالسلام، کاسه آب داغ را برداشت و به دهان پدر بزرگوارش نزدیک ساخت، تا آن را نوشید.
📚کتاب الغیبهٔ،شیخ طوسی،ص۲۷۱
✍ آه یا أباالحُجه، یا حسن بن علی...
در لحظات آخر عمْر شریفتان آب طلب کردید و به دستان مبارک فرزند دلبندتان سیراب شدید...
اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشتهاند:
🩸... سیدالشهداء علیهالسلام، غریبانه در بین گودال قتلگاه از شدت عطش، ناله سر میداد و میفرمود:
اَلْعَطَشُ اَلْعَطَشُ! اُسْقُونی شَرْبَةً مِنَ الْماءِ
▪️تشنهام... تشنهام... به من جرعهای آب دهید!
و إنّ رجلاً رمٰاهُ بِسَهمٍ فَشَكَّ شَدِقَهُ و جَعلَ یَتَلقَّی الدَّم
▪️در این هنگام، یک نانجیبی، تیری به سمت آن حضرت پرتاب کرد که آن تیر، دهان مبارک آن حضرت را پاره کرد؛ و آن مظلوم با دست مبارکش خون ها را از دهان مبارکش برمیگرفت.
برگرفته از:
📚المناقب،ج۱۰ ص۴۰
📚انوار الشهاده، ص۷۸
📚ناسخ التواریخ امام حسین علیهالسلام ج۲ ص۲۵۸
✍آقای سامرا چقدر ناتوان شدی
خیلی شبیه مادر خود قدکمان شدی
عمری اسیر طعنه و زخم زبان شدی
تبعیدی مجاور یک پادگان شدی
آه ای بهار زرد و خزانی تو میروی
چون مادرت زمان جوانی تو میروی
تو ضعف میکنی پسرت گریه میکند
مهدی رسیده و به برت گریه میکند
خاکی شده است موی سرت گریه میکند
این ظرف آب بر جگرت گریه میکند
برروی دامن پسرت دست و پا مزن
اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن
آقا سلام بر تو و دریای تشنه ات
این کاسه میخورد روی لبهای تشنه ات
یاد حسین می دمد از نای تشنه ات
دادی سلام بر لب بابای تشنه ات
خونابه گرچه از دهنت ریخته شده
آلاله روی پیرهنت ریخته شده
شکرخدا که لعل لبت خیزران نخورد
شکرخدا که روی گلویت سنان نخورد
چکمه به روی پیکر تو بی امان نخورد
تیری به گوشهٔ لب و کنج دهان نخورد
شکرخدا که تو کفنی داشتی حسن
بر جسم خویش پیرهنی داشتی حسن...
@Maghaatel
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
◾️امام زمان «ارواحنافداه» با همان سنّ خردسالگی آمدند و بر بدن مطهر پدر بزرگوارشان نماز خواندند ...
راوی گوید:
بعد از آنکه امام حسن عسکری علیهالسلام به شهادت رسیدند، وارد خانه آن حضرت شدم،
فَلَمَّا صِرْنَا فِی الدَّارِ إِذَا نَحْنُ بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَلَی نَعْشِهِ مُکَفَّناً
▪️وقتی که وارد حیاط خانه آن حضرت شدم، دیدم جنازه مطهر آن حضرت را کفن کرده و بر روی تختهای در بین حیاط گذاردهاند.
فَتَقَدَّمَ جَعْفَرُ بْنُ عَلِیٍّ لِیُصَلِّیَ عَلَی أَخِیهِ
▪️جعفر، برادر آن حضرت، پیش آمد تا بر بدن مطهر برادرش نماز بخواند
فَلَمَّا هَمَّ بِالتَّکْبِیرِ خَرَجَ صَبِیٌّ بِوَجْهِهِ سُمْرَةٌ بِشَعْرِهِ قَطَطٌ بِأَسْنَانِهِ تَفْلِیجٌ
▪️همین که جعفر خواست تکبیر بگوید، پسر خردسال گندمگونی که موی سرش سیاه و زنگی و کوتاه، و میان دندان هایش باز بود، بیرون آمد.
فَجَبَذَ رِدَاءَ جَعْفَرِ بْنِ عَلِیٍّ وَ قَالَ تَأَخَّرْ یَا عَمِّ فَأَنَا أَحَقُّ بِالصَّلَاةِ عَلَی أَبِی
▪️و ردای جعفر را از دوش او کشید و فرمود: «ای عمو! کنار برو که من در نماز گزاردن بر پدرم از تو سزاوارترم.»
فَتَأَخَّرَ جَعْفَرٌ وَ قَدِ ارْبَدَّ وَجْهُهُ فَتَقَدَّمَ الصَّبِیُّ فَصَلَّی عَلَیْهِ
▪️جعفر عقب رفت و رنگش تغییر کرد. آن پسر خردسال هم جلو ایستاد و بر امام علیهالسلام نمازگزارد.
📚کمال الدین، ص ۴۳۱
✍ آه یا صاحب الزمان ...
هر گونه بود پیش آمدید و بر بدن مطهر پدر بزرگوارتان نماز خواندید؛ اما سوال این جاست:
چه کسی بود تا بر بدن مطهر جدّ غریبتان حسین علیهالسلام نماز بخواند ؟!
به گمانم بهترین جواب را، خودتان به این سوال دادهاید...
🩸سید رضا موسوی هندی، نیت کرد تا هفتاد و دو بیت در رثای سیدالشهداء علیهالسلام بسراید؛ به ذهنش رسید تا در یک بیت بگوید چه کسی بر بدن نازنین سیدالشهداء علیهالسلام نماز خواند ؟! مقاتل را زیر و رو کرد اما مطلبی نیافت؛ با همان حال خسته، در کنار کتابها خوابش برد...
🩸 آن شب در عالم رؤیا به محضر حجت بن الحسن علیهماالسلام شرفیاب شد و آن حضرت به او فرمودند: جواب این سؤالت را اینگونه از زبان من بگو:
صَلَّت عَلی جِسمِ الحُسَینِ سُیوفُهُم
فَغَدا لِساجِدَةِ الظُّبا مِحرابا ...
▪️این شمشیر هایشان بود که بر جسم شریف سیدالشهداء علیهالسلام، نماز خواندند ؛ و جسم پاکاو، چه خوب محرابی برای آن شمشیرهای سجدهکننده شد...
📚دیوان السیّد رضا الهندی: ص ۴۱
📚أعیان الشیعة: ج ۷ ص ۲۶
@Maghaatel
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
◾️امام حسن عسکری علیهالسلام در اثر سَمّ، ساعتی از هوش میرفتند و ساعتی به هوش میآمدند...
در نقلها آمده است:
بعد از آنکه در روز اول ربیعالاول(۱) ، معتمد عباسی ملعون در قالب یک طعامی به امام حسن عسکری علیهالسلام ، سمّ خوراند، هشت روز طول کشید تا امام علیهالسلام به واسطه آن سمّ به شهادت رسیدند.
در این مدتی که سمّ در بدن مبارک آن حضرت اثر کرده بود، نوشتهاند:
وَ جِسمُهُ یَزدادُ ضَعفاً و الآلامُ تُشتَدُّ عَلَیه
▪️جسم مبارک آن حضرت روز به روز ضعیفتر میگشت و دردهای بدن مبارک بیش از پیش میشد.
فَیُغشٰی عَلَیهِ ساعَةً بَعدَ ساعَةٍ
▪️آن حضرت ساعتی از هوش میرفت و ساعتی دیگر به هوش میآمد.(۲)
📚(۱) الإرشاد ج۲ص۳۳۶
📚(۲)العبرة الساکتة ج۲ ص۵۶۴
✍ آن امامی که فرمود:
« ما حجت خدا بر خلقیم و مادرمان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها حجت خدا بر ما » ، تقدیرش اینگونه بود که روزهای آخر عمرش، مثل روزهای آخر عمر مبارک مادرش فاطمه زهرا سلاماللهعلیها باشد...
تا جمله «یُغْشَی عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ» به گوش میرسد، حال و روز یک مادری را به تصویر میکشد که «علامه مجلسی» گوشهای از حال زارِ او را اینگونه روایت نمود:
أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ بَاکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ یُغْشَی عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ
▪️فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بعد از شهادت پدر بزرگوارش، دائما سر خود را میبست؛ جسمش ناتوان شده بود؛ قوت خود را از دست داده بود؛ چشمانش گریان بود؛ قلبی سوخته داشت؛ پیاپی از هوش میرفت و دوباره به هوش میآمد.
📚بحارالانوار ج۴۳ ص۱۸۱
می روی اما اگر میشد بمانی خوب بود
با تو زهرا، لحظه های زندگانی خوب بود
ای تمام ماه ها خورشیدها در خانهات
خانه ام با بودن تو کهکشانی خوب بود
شد سلامم بی جواب و فاطمه در غربتم
مایه ی آرامشم شد، همزبانی خوب بود
زندگی کردی کنارم، ساده و بی ادّعا
در کنارت خوردن یک قرص نانی، خوب بود
در غروب کوچه ها و در میان شعله ها
بر دفاع از حق حیدر پاسبانی خوب بود
خنده را از تو گرفته درد پهلوهای تو
خنده هایت فاطمه در این جوانی، خوب بود
می روی از هوش هر دَم، حال و روزت خوب نیست
می روی، اما اگر میشد بمانی خوب بود...
@Maghaatel
2_1152921504610985263.mp3
4.07M
♨️ قصه ای عجیب از دوران کودکی امام حسن عسکری علیه السلام
🎤حجت الاسلام #نظری
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
⚜@p_Mahdavi
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🩸بعد از دفن پیکر مطهر امام حسن عسکری علیهالسلام، به دستور خلیفه، به خانه إمام علیهالسلام هجوم آوردند ...
مرحوم شیخ صدوق در «کمالالدین» مینویسد:
🥀 وقتی که خبر شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام در سراسر سامراء پیچید،
📋 فَصَارَتْ سُرَّ مَنْ رَأَی ضَجَّةً وَاحِدَةً: «مَاتَ ابْنُ الرِّضَا».
▪️سامراء ، یک پارچه عزادار شد؛ ضجه و فریاد ، تمام شهر را فرا گرفت و همگی ناله میزدند: «ابن الرضا علیهالسلام از دنیا رفت»
📋 وَ بَعَثَ السُّلْطَانُ إِلَی دَارِهِ مَنْ یُفَتِّشُهَا وَیُفَتِّشُ حُجَرَهَا، وَخَتَمَ عَلَی جَمِیعِ مَا فِیهَا، وَطَلَبُوا أَثَرَ وَلَدِهِ،
▪️سلطان، مأمورانی را فرستاد تا خانه امام علیهالسلام را تفتیش و بازرسی کنند و درب تمام اطاقها را مهر و موم کنند و دستور داد که از فرزندش جستجو نمایند.
📋 وَ جَاؤُوا بِنِسَاءٍ یَعْرِفْنَ الْحَبَلَ فَدَخَلْنَ عَلَی جَوَارِیهِ فَنَظَرَ إِلَیْهِنَّ
▪️چند زن را که آشنا به حمل و بارداری زنان بودند، آوردند و به آنها مأموریت دادند که بازرسی کنند، کدام یک از زنان و کنیزان آن حضرت باردار است!
📚کمال الدین ج ۱ ص ۱۲۰
✍ آه یا أبا الحُجة ...
خدا لعنتشان کند که حُرمت اهلبیتتان را شکستند و هجوم به خانه شما آوردند... اما لااقل چند «زن» را به همراه خود بردند تا آنها به سراغ اهل و عیالتان بروند...
◀️ آی مردم هنوز آب غسل پیغمبرخدا خشک نشده...
یه عده رجّاله نامرد...
ریختند درب خانه امیرالمومنین...
خدایا همه جا رسمه...
هر کی بابا از دست میده...
مردم براش دسته گل می برند...
اما مدینه بجای دسته گل...
نانجیب اشاره کرد...
هیزم ها رو بیارید...
خونه رو آتیش بزنید...
◀️یک هجوم دیگر
اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعت دردناکی که «سید بن طاووس» نوشت:
📋 تَسابَقَ الْقَوْمُ عَلى نَهْبِ بُيُوتِ آلِ الرَّسُولِ وَ قُرَّةِ عَيْنِ الْبَتُولِ، حَتى جَعَلُوا يَنْتَزِعُونَ مِلْحَفَةَ الْمَرْاءَةِ عَنْ ظَهْرِها،
▪️لشكر اشقياء، در هجوم به خیمه های آل رسول و قرة العين بتول، بر یکدیگر پیشی میگرفتند و كار غارت به جايى رسيد كه از سر زنها، چادر مىربودند.
📋 ... ثم أُخْرَجوا النِّساءَ مِنَ الخَيْمَةِ وَاشْعَلُوا فِيهَا النّارَ، فَخَرَجْنَ حَواسِرَ مُسْلَباتٍ حافياتٍ باكياتٍ.
▪️پس از غارت خيمهها، زنان آل طاها را از خيمهها بيرون نمودند و آتش ظلم و عدوان بر آن خيمهها بر افروختند و زنان با سر و پاى برهنه و غارت زده و گريه كنان، بيرون آمدند.
📚لهوف ص۱۶۹
📝 وای من خیمهها به غارت رفت
گیسویی روی نی پریشان شد
وسط چند خیمه ی سوزان
خواهری دل شکسته حیران شد
وای من چادری به یغما رفت
بانویی معجرش در آتش سوخت
مرد بیمار این حرم تنهاست
نیمه ای از بسترش در آتش سوخت
باد تند خزان چه سوزی داشت!
چند برگی ز لالهای گم شد
در هیاهوی زیور زینب
گوشوارِ سه سالهای گم شد
وای از هق هق النگوها
آسمان هم به گریه افتاده
درشلوغیِ عصر عاشورا
حرمله یاد هدیه افتاده
حرف خلخال را دگر نزنید
درد ِسرساز میشود به خدا
دختران تازه یادشان رفته
زخم ها باز میشود به خدا
سرعباس را به نیزه زدند
تا ببیند چه بر حرم رفته
تا ببیند نگاه یک لشگر
سمت بانویی محترم رفته...
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
@booyegolenarjes
▫️امام حسن عسکری علیه السلام خطاب به فرزند نازنین خود حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف میفرمایند:
🔸 فرزندم، گویا میبینم آن لحظهای را که نصرت خدا نازل شده و فرجت فرا رسیده است... ✨
💐 آن روز دوستانت مثل رشتهای از مروارید در دو سوی گردنبند، پیرامون تو صف میکشند،
💐 انگار صدای دستها را که در کنار حجرالاسود با تو بیعت میکنند میشنوم...
💐 آن هنگام است که صبح حقیقت میدمد،
💐 و شب باطل به پایان میرسد،
💐 و خداوند به دستان تو کمر طغیان را در هم میشکند،
💐 و راه و رسم ایمان را اعاده میکند...
💐 حتی کودک در گهواره آرزو میکند که برخیزد و نزد تو بیاید،
💐 حتی وحوش صحرا مایلند که راهی به جوار تو داشته باشند،
💐 دنیا با دستان تو از بهجت و شادمانی به تپش میافتد،
💐 و شاخههای درخت عزّت با تو خرّم و سرسبز میشود،
💐 پایههای حق در جایگاه خود مستقر میشوند،
👈 و تَئُوبُ شَوَارِدُ الدِّينِ إِلَى أَوْكَارِهَا
💐 و آنها که از دین گریختهاند به آشیانه خود باز میگردند،
💐 ابرهای پیروزی، سیلآسا بر تو میبارند،
💐 همه دشمنان هلاک و همه دوستان پیروز میشوند،
💐 و در روى زمين هیچ جبّار ستمگر و هیچ منكر ناسپاس و هیچ دشمن كينهتوز و هیچ معاند بدخواهی باقى نخواهد ماند...
📚 کمالالدین ج ۲ ص۴۴۹.
به امید دیدن آن لحظات نورانی 🤲
#زیبایی_های_ظهور
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
📚@Etrat1339
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#مسمط
کیستم من؟ گوهر ده بحر نور کبریایم
آفتاب سامره، روشنگر ملک خدایم
آسمان معرفت را در زمین شمسالضحایم
کعبهام، رکنم، مقامم، مروهام، سعیم، صفایم
منظـر حسـن خـدا مصباح انوارالهدایم
من ابوالمهدی امام عسکری ابنالرضایم
من همان دریای نور استم که نور از آن دمیده
دین و دانش را خدا در موج موجم پروریده
در درونم گوهر نابی چو مهدی آفریده
انتهایم را به جز چشم خدا چشمی ندیده
بشنوید ای آسمانیهـا زمینیها صدایم
من ابوالمهدی امام عسکری ابنالرضایم
چارده معصوم گل پیداست از باغ جمالم
نیست آگه از جلالم، غیر ذات ذوالجلالم
تشنگان چشمه توحید را آب زلالم
بندهام اما چو حی بیمثالم، بیمثالم
فیضبخش عالمی از شهر «سرّ من رآ»یم
من ابوالمهدی امام عسکری ابنالرضایم
من علی بن جواد بن رضا را نور عینم
پیشتر از عالم خلقت هدایت بوده دینم
گر چه در سنّ شبابم پیر خلق عالمینم
هم محمّد، هم علی، هم مجتبایم، هم حسینم
هم بوَد زهد و کمال و عصمت خیرالنسایم
من ابوالمهدی امام عسکری ابنالرضایم
پیشتر از خلقتم بر چشم عالم نور دادم
بر همه شور آفرینان تا قیامت شور دادم
پاسخ موسی بن عمران را به کوه طوردادم
حاجت ارباب حاجت را ز راه دور دادم
همچو اجدادم ز خلق عالمی مشکلگشایم
من ابوالمهـدی امام عسکری ابنالرضایم
من به شهر سامره خود کعبه اهل یقینم
پر زند همچون کبوتر در حرم روحالامینم
حاجت کونین میبارد چو باران زآستینم
حضرت مهدی پذیرایی کند از زائرینم
مهر و مه گیرند نور از گنبد و گلدستههایم
من ابوالمهدی امام عسکری ابنالرضایم
حضرت هادی از اوّل دید چون حُسن تمامم
خنده زد بر روی زیبا و «حسن» بگذاشت نامم
همچو قرآن بود روی سین? بابا مقامم
خود امام ابن امام ابن امام ابن امامم
دختـر پـاکِ یشـوعا، همسـر پاکیـزه رایم
من ابوالمهدی امام عسکری ابنالرضایم
جلو? معلوم و نامعلوم را دیدند در من
سرِّ هر مفهوم و نامفهوم را دیدند در من
انتقام خون هر مظلوم را دیدند در من
فاش گویم چارده معصوم را دیدند در من
چارده معصوم نورم، بلکه خود وجه خدایم
من ابوالمهدی امام عسکری ابنالرضایم
گرچه ویران کرد دست شوم دشمن تربتم را
لطف حق افزود بین خلق عالم عزّتم را
تا قیامت او نگهدار است عصر دولتم را
بار دیگر دید دشمن قدر و جاه و رفعتم را
خشت خشت قبر ویرانگشتهام گوید ثنایم
من ابوالمهـدی امام عسکری ابنالرضایم
مهر ما در قلب ابناء بشر پایان ندارد
هر که مهر ما ندارد، در حقیقت جان ندارد
و آن که شد بیگانه با آل علی ایمان ندارد
درد بغض ما به جز خشم خدا درمان ندارد
ای خوشا آنکس که گوید مدح، چون میثم برایم
من ابوالمهـدی امـام عسکری ابـن الرضایم
استادحاج غلامرضا_سازگار
کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
روبیکا
👇👇👇
https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG