#امام_کاظم_علیه_السلام
🩸پوست و استخوانی فقط از آقای ما موسی بن جعفر علیهماالسلام باقی مانده بود ...
➖ راوی گوید:
بر فضل بن ربیع داخل شدم در حالی که بر بام خانه نشسته بود. پس به من گفت نزدیک بیا. من نزدیک رفتم تا اینکه برابر او رسیدم. پس از آن به من گفت که به اتاق این خانه سَرَک بکش. من به آن اتاق سَرَک کشیدم، گفت: در این خانه چه میبینی؟ گفتم:
📋 ثَوْباً مَطْرُوحاً !
▪️لباسی را میبینم که میان آن اتاق افتاده است.
🥀 فضل گفت: خوب نگاه کن! چون تأمل کردم و درست نظر کردم و فهمیدم، گفتم: مردی سجده کرده است. تا آنجا که گفت: او أبو الحسن موسی بن جعفر علیهماالسلام است (مدتی آن حضرت در خانه عُمّال هارونالرشید ملعون، زندانی بود). من شب و روز مراقب او هستم و او را در هیچ وقتی از اوقات نمییابم مگر بر این حالتی که میگویم.
📚عیون أخبارالرضا علیهالسلام، ج۱ ص۱۰۶
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
➖ در نقل دیگری نیز آمده است:
راوی گوید: ما در مجلس هارون الرشید ملعون بودیم که گفتند حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام دارد وارد مجلس میشود؛ من ایستاده بودم که دیدم،
📋 إذْ دَخَلَ شَیْخٌ مُسَخَّدٌ قَدْ أَنْهَکَتْهُ الْعِبَادَةُ کَأَنَّهُ شَنٌّ بَالٍ قَدْ کَلَمَ السُّجُودُ وَجْهَهُ وَ أَنْفَه
▪️پیرمردی زردروی و ناتوان که عبادت پیکرش را فرسوده او را همانند مَشکی کهنه، لاغر نموده بود و سجده بر صورت و بینی او اثر گذاشته بود، وارد مجلس شد.
📚عیون أخبار الرضا علیهالسلام ج۱ ص۸۸.
✍ این «تعابیر»، حال و روزی همان مادری را به یاد میآورد که شبیه این عبارات را هم برای او نیز نقل کردهاند:
📜 ﻭ ﻧَﺤِﻞَ ﺟِﺴﻤُﻬﺎ ﻭَ ﺫﺍﺏَ ﻟَﺤﻤُﻬﺎ ﻭ ﺻﺎﺭَﺕ ﻛَﺎﻟﺨِﻴﺎﻝ، ﻭ ﻣَﺮِﺿﺖْ ﻣﺮﺿﺎً ﺷﺪﻳﺪﺍ،
▪️روز به روز جسم شریف فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نحیفتر شده و گوشت بدنش ذوب میشد؛ به گونهای که همانند یه شَبَه شده بود و حال آن حضرت به شدت خراب بود.
📚دعائم الاسلام، ج١ ص٢٣٢
🌱 امامـ كـاظـم عليه السلامـ
ليسَ حُسنُ الجِوارِ كَفَّ الأذى، و لكنْ حُسنُ الجِوارِ الصّبرُ على الأذى.
حُسن همسايگى، اين نيست كه آزار نرسانى بلكه حسن همسايگى، اين است كه در برابر آزار و اذيّت همسايه شكيبا باشى.
🌹
📚 تحف العقول، ص۴٠٩
#حدیث #امام_کاظم_علیه_السلام