eitaa logo
کانال تبلیغی حجت الاسلام حبیبی
285 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
5.4هزار ویدیو
35 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق است اقتدار محمد و آل او عشق است جایگاه رفیع و کمال او عالم تمام مات بر این پادشاهی است مات حکومت قَدَر و بی زوال او شد خال روی هاشمی اش قبله گاه خلق شد سجده گاه ابروی همچون هلال او سعدی ندیده قامت طوبی که گفت سرو کم آورد ز قامت و از اعتدال او یا بی سبب نبوده که هر صبح و شامگاه خورشید و ماه بوسه زند بر نِعال او گر مُرده زنده از دم عیسی شود،مسیح زنده شود ز بانگ اذان بلال او بنهاده بر سرش ز کرامت عِمامه ای صلوات بر عبا و قبا و به شال او حُسنش نکو و خُلق نکو ، خوی او نکو صلوات اهل بیت به جمع خصال او صلوات جبرئیل و ملک ،جمع کائنات بر خُلق پاکِ بی بدل و بی مثال او شایسته است جان بدهم گر هزار بار یکبار اگر به خواب ببینم جمال او شایسته است گر بفرستم هزار بار صلوات بر جمال و کمال و جلال او صلوات عاشقان محمد جُدا جُدا بر میم و حا و میم و در آخِر به دال او آندم که گُل ز بوی محمد صفا گرفت بلبل به لب ترانه ی یا مصطفی گرفت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از جفای زمانه یار غریب شده دلخسته در دیار غریب چون نشانی ز آشنایی نیست میخورد خون دل نگار غریب همه دنبال یار می‌گردند غافل از اینکه اوست یار غریب همه دنبال کار خود هستند هیچ کس نیست پای کار غریب به زبان بیقرار آمدنش خود فریبان بیقرار غریب ما که یک عمر ادا در آوردیم اینکه هستیم همقطار غریب کاش میشد که بی ریا باشیم در دعا بهر انتظار غریب کاش هنگام العجل گفتن چون علی بن مهزیار غریب سر و جان را فدای دوست کنیم کاش باشیم سربدار غریب من ندیدم غریب‌تر از او همه عمرم به روزگار غریب همه عالم شده غریبستان آه از درد بیشمار غریب سیصدو سیزده نفر تا کی جمع گردند در کنار غریب ؟ سیزده قرن بگذرد اما کی شود وقت کارزار غریب ؟ به خدا در نیام طاق شده طاقت و صبر ذوالفقار غریب کاش در صبح جمعه ای نزدیک آید از راه تکسوار غریب
تمام عرشیان محو رخ اویند بی تعارف تمامی سجده گر بر طاق ابرویند بی تعارف ‌ همه کروبیان سرمست جام ساقی کوثر همه لاهوتیان راه علی پویند بی تعارف تمام انبیا را افتخار این بوده و باشد به مژگان گرد نعلین علی روبند بی تعارف محمد جای خود دارد خدا از شوق او هر دم به همراه ملائک یا علی گویند بی تعارف تمام کائنات هرروز و شب بهر نشاط خود گل روی امیر المومنین بویند بی تعارف دلیران،پهلوانان و همه گُردان نام آور بدون شک غلام قنبر اویند بی تعارف به درگاه خدا ساجد به جبریل امین مرشد و عالم بنده ی آن خلق نیکویند بی تعارف به مُلک لافتی شاه و به دستش تیغ می رقصد به ناز شَست او عالم به هو هویند بی تعارف ز لطف و جود و انفاق و عطا و بخشش و احسان دوصد حاتم گدایان سر کویند بی تعارف عجب نبوَد که پیغمبر و دختش حضرت زهرا اسیرِ بر سر آن زلف و گیسویند بی تعارف منم بیمار زهرا و علی و یازده نسلش که آنها بی تعارف اصل دارویند بی تعارف فقط حیدر در این عالم امیرالمومنین باشد عدو و منکرانش پست و پُررویند بی تعارف به دوشش کیسه ی نان و رطب هر شب به هر سویی یتیمان عرب او را پدر گویند بی تعارف علی گفتند و دُر سفتند در وصف غدیر خم امینی ها به کوثر روی خود شویند بی تعارف خداجویان عالم را بگو رندانه در خلوت خدا را در مناجات علی جویند بی تعارف گهی از لب شکر ریزد سلونی گوید و گاهی رطب های لبش بر شاخه ها رویند بی تعارف ز انگور ضریح او شراب ناب می نوشند همان مستان که ساقی را ثنا گویند بی تعارف علی خورشید عالم تاب و ماهی بس جهان آرا پی نورش همه عالم به هر سویند بی تعارف به دشت شعر آیینی "جواد" امشب به شوق او دوان این واژه ها هر سو چو آهویند بی تعارف
روز ازل چو نقش به لوحش خدا کشید اول ز شوق نقشِ رُخ مصطفی کشید وانگاه از دم و نفس و لحم مصطفی نوری شگفت از رُخ شیر خدا کشید می خواست رو بروش نشیند سحرگهان نقشی عجب ز ساحت خیر النسا کشید با حُسن خویش خلقت نوری دگر نمود نقش حَسن به رایت این ماسِوی کشید معنا نداشت خلقت عالم بدون عشق معشوق خویش را شه کرب و بلا کشید انوار پنج تن که تجلی ذات حق در آن پدید بود ز شمس الضحی کشید یعنی محمد و علی و فاطمه،حسن همراه با حسین چو بدرالدّجی کشید یعنی مطهرند و مبرّا ز شرک و رِجس از نور خویش جلوه ی آل کسا کشید روز مباهله به سر اهل بیت خود بار دگر نبی ز سر مِهر عبا کشید آورده بود لشگر حق، اهل بیت را شمشیر نور با مدد کبریا کشید از دور دید اُسقف نجرانیان و گفت چین بر جبین ز خشم ، شه لا فتی کشید ما را چه با مباهله ی مصطفی و آل باید که دست از سرِ این ماجرا کشیدا پروا کنید از غضب مرتضی علی آنکس که ذوالفقار دو دم در غزا کشید باید که سجده کرد بر این پنج آفتاب باید به چشم سرمه ی آن خاک پا کشید زد بر زمین صلیبش و ترسا لقب گرفت از ترس مرتضی چه بگویم چه ها کشید هرچه کنیسه بود و کلیسا و دیر بود خاموش گشت و ناطق ناقوس را کشید وقتی که دید نفس نبی پای کار اوست نجران تماما از ته دل این ندا کشید ما خاک پای احمد و آل محمدیم از خوف این مباهله ما جزیه می دهیم این است قدر آل نبی و کمال او این است اقتدار محمد و آل او عالم تمام مات بر این پادشاهی است مات حکومت قَدَر و بی زوال او شد خال روی هاشمی اش قبله گاه خلق شد سجده گاه ابروی همچون هلال او سعدی ندیده قامت طوبی که گفت سرو کم آورد ز قامت و از اعتدال او یا بی سبب نبوده که هر صبح و شامگاه خورشید و ماه بوسه زند بر نِعال او بنهاده بر سرش ز کرامت عِمامه ای صلوات بر عبا و قبا و به شال او حُسنش نکو و خُلق نکو ، خوی او نکو صلوات اهل بیت به جمع خصال او صلوات جبرئیل و ملک ،جمع کائنات بر خُلق پاکِ بی بدل و بی مثال او شایسته است جان بدهم گر هزار بار یک بار گر به خواب ببینم جمال او شایسته است گر بفرستم هزار بار صلوات بر جمال و کمال و جلال او صلوات عاشقان محمد جدا جدا بر میم و حا و میم و در آخِر به دال او آندم که گُل ز بوی محمد صفا گرفت بلبل به لب ترانه ی یا مصطفی گرفت