eitaa logo
کانال تبلیغی حجت الاسلام حبیبی
285 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
35 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸سه روز أسرای آل الله را پشت دروازهٔ شام، معطل گذاشتند تا شهر را آذین ببندند … | پانصد هزار نفر به تماشا آمدند … در نقل‌ها آمده است: 📋 أَوقَفُوا أهلَ البيتِ عليهم‌السّلام عَلَى بابِ الشّامِ ثَلاثة أيّامٍ حتّى یَزّيَّنوا البَلدَة ، فَزيّنوها بِكلٍّ حُليٍّ و زينَة و مِرآةٍ كانَتْ فيها ▪️و بر در شهر شام سه روز اسراء آل الله را نگه داشتند تا شهر را بيارايند و هر حُلّى و زيورى و زينتى كه در آن بود، به آيين‌ها بستند. 📜 ثُمّ اسْتَقبَلَتْهم مِن أهلِ الشّامِ زِهاءَ خَمسَ مِائَة ألفٍ مِن الرّجالِ و النّساءِ ▪️قريب پانصد هزار مرد و زن از اهل شام، به جهت استقبال، بيرون آمدند. 📜 و كانَ فيهم أُلوفٌ مِن الرّجالِ و الشّبّان و النِّسوانِ يَرقُصونَ و يَضرِبونَ بِالدّفِّ و الصِّنجِ و الطّنبور، ▪️در بین این پانصد هزار نفر، چند هزار مرد و زن و جوان، رقص‌كنان با دف و صِنج و طبل‌زنان به استقبال آمدند. 📜 و قد تَزيّنَ جَميعُ أهلِ الشّام بألوانِ الثّيابِ و الكُحلِ و الخَضاب ▪️همه اهل شام دست و پاى خود را از خوشحالی خضاب كرده و سُرمه در چشم كشيده و لباس‌های زیبا و رنگارنگ پوشيده بودند. 📚كامل بهايى، ج۲ ص۲۹۲ 📚نفس المهموم، ص ۴۳۲
🩸حکایت جانسوز «مِنهال» از حال و روز امام سجاد علیه‌السلام و دیگر أسرای آل الله در خرابه شام ... منهال بن عَمرو گوید: 🥀 يك روز در بازارهاى دمشق راه مى‌رفتم که ناگاه نگاهم به على بن الحسين عليهماالسّلام افتاد. 📋 إذًا أنا بِعليِّ بنِ الحُسين عَلَيهمَالسّلام يَتوَكّأ عَلَى عَصٰا، و رِجلاهُ كأنّهُما قَصبَتان، و الدّمُ يَسيلُ مِن ساقَيه، و الصُّفرةُ قد ازْدادَت علَيه، فَخنقَتْني العَبرة. ▪️او بر عصاى خويش تكيه زده بود. دو پاى مباركش مانند دو چوبه نىْ خشک شده بود و خون از هر دو ساق مباركش جاری و چهره مباركش هم زرد شده بود. از اين حال او، گريه راه گلويم را گرفت؛ 🩸عرض كردم: «يابن رسول اللّه! حال و روزتان چگونه است ؟» امام سجاد علیه‌السلام گريست و فرمود: 📋 كيفَ حالُ مَن أصبحَ أسيراً لِيزيدِ بن معاوية و نِسائي إلىٰ الْآنِ ما أشَبَعنَ بُطونَهنَّ و لَا كسَوْنَ رُؤوسَهُنَّ نائحاتِ اللّيلِ و النَّهار. ▪️چگونه است حال آن كس كه صبح کند، در حالی كه اسير يزيد پسر معاويه باشد و اهلبيت من از آن روزی که پدرم را کشته‌اند، تاكنون با شكم گرسنه خوابیده و  بر سرشان پوشش مناسبی نمانده است و شبانه روز گريانند و ناله می‌کنند. 🥀 همه به غارت رفته‌ایم و کشته شده و در به در و آواره گشته‌ایم. هر وقت يزيد ما را طلب کند، گمان قتل، بر خود می‌بریم. منهال گويد: گفتم: «اى سيّد من! اكنون به كجا میروى؟» إمام سجاد علیه‌السلام فرمودند: 📋 المَحبسُ الّذي نَحن فيه لَيسَ له سَقفٌ و الشّمسُ تُصَهّرُنا بهِ و لا تُرىٰ الهَواء فأفرُّ منه لِضعفِ بدني سُوَيعةً و أرجعُ خشيةً علَى النّساء. ▪️به همان خرابه‌ای كه ما را در آن حبس کردند. خرابه‌ای كه سقف ندارد و از تابش آفتاب می‌سوزیم و هيچ مكانى و گودالی نیست كه با اين ضعف بدن و سستى تن، اندك مدتى راحت بگيرم و الان از ترس زنان حرم دارم به همان خرابه مراجعت می‌کنم. 🥀 منهال گوید: پس در همان حال كه با آن حضرت صحبت می‌کردم، زنى را ديدم كه آن حضرت را صدا می‌زد. پس امام علیه‌السلام مرا رها کرد و به سوی آن بانو رفت. چون پرسیدم که آن زن کیست؟ گفتند: زينب دختر امير المؤمنين عليه‌السّلام بود كه آن حضرت را مى‌خواند و مى‌فرمود: 📋 إلیٰ اَینَ تَمضی یا قُرةَ عَینی؟ ▪️ «اى روشنى ديده من! كجا بودی؟ » 🥀 و آن حضرت مراجعت فرمود و من برگشتم و هر وقت که به ياد آن حضرت و حال او می‌افتم، گریه‌ام می‌گیرد. 📚الانوار النعمانیه ج٣ ص٢۵٢ 📚معالي السّبطين ج٢