eitaa logo
حجت بقایی
125 دنبال‌کننده
81 عکس
14 ویدیو
3 فایل
#تکنسین_رسانه/ #مشاور_تحقیق_و_توسعه/ #عضو #شبکه_جهانی_مخترعین_و_پژوهشگران/ #کار_گروه_صلح_و_سازش/ #جامعه_تحلیل_گران_مدیریت/ #انجمن_بین_المللی_زیست_بوم_مدیریت/ #جامعه_بین_المللی_فارغ_التحصیلان_حقوق_و_مدیریت/ #دپارتمانهای_رسانه_ارتباطات_مدیریت_حقوق_دانشگاه/
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از کارهایی که خیلی دوست داشتم دوباره و بهتر روش کار کنم ، جشنواره فیلم اسب است، که این مورد را باید خیلی بهتر کار کنیم . و با عنوان نامگذاری کنیم . آن زمان از و و و و و و و و برخی کشورهای دیگر جهت حضور در مسابقه و جشنواره پیشنهاد داشتم و حتی اثر هم ارسال کردند ، ولی دور اول را خواستم ملی برگزار شود . حتی چند تن از اساتید بین المللی برای ترغیب من به پیگیری اجرای آن به رشت آمدند و جلساتی هم برگزار شد ، ولی بعد از تغییرات در فدراسیون ، و عدم علاقمندی مسئولین استانی در حد همان مرحله اول کفایت می کرد ... دور دوم حمایت نشد من هم دیگر پیگیر برگزاری نشدم . اگر می خواستم می توانستم اجرا کنم ، ولی برایم فایده ای نداشت ، همان حرکت اول خوب بود ، ، ، من می خواستم منابعی که داشتم را با هم آشنا کنم ، شاید برای نجات صنعت اسب ایران کاری کنند ، خوب یک سری پیشنهادات فوق العاده ای بود ، لیکن از خاج از گیلان بود ، در گیلان فقط مهندس افشاری بود ولاغیر ... نخستین ۱۳۸۹-۱۳۹۰ ----------- دبیر برگزاری : حجت بقایی با حمایت و مشارکت و . . . روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه https://eitaa.com/hojjatbaghaei
Тоҷикистон як маркази сайёҳии саломатӣ мебошад مقاله : تاجیکستان مرکز گردشگری سلامت کشورهای حوزه دریای کاسپین می شود. نوشته : حجت بقایی ( مشاور تحقیق و توسعه ) در رسانه های تاجیک روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه https://eitaa.com/hojjatbaghaei/724
"نامت هنوز ایران است..." (دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه) در سینه‌ام آتشی است نه از خشم بل از خاکستری که از دستان شاهان خیانت‌پیشه بر پیکر وطن پاشیده شد. نه من شاعر هستم و نه این واژه‌ها شعر این‌ها فریادند رعدی در طوفانِ حافظه‌ی سرزمینم! بشنو ای قفقاز! که روزی در آغوش مادری به نام ایران می‌خوابیدی و امروز از آیینه‌ات هیچ چهره‌ای جز اشکِ تاریخ نمی‌تابد. ارمنستان گرجستان داغستان... نام‌هایی که هنوز در ترانه‌های مادربزرگم با حزن خوانده می‌شوند. چرا نخجوان رفت؟ چرا ایروان بی‌خداحافظی رفت؟ کدام «ترکمنچای» ننگین لب‌های امیر را دوخت؟ و دست‌های وطن را از آغوش فرزندانش برید؟ و باز هم نوبت رسید به ناصرالدین شاهِ سفرنامه‌ها نه سرفرازِ میدان‌ها. او که هرات را بخشید با یک امضا افغانستان را برید و چشمش به دوربین بود نه به نقشه! سیستان را با لبخند سپردند به حکم گلداسمیتِ طلایی‌زبان که با مرکبِ انگلیسی بر جان ایران خنجر کشید. ای بادِ خزر! بگو از بندر فیروزه که به شوروی سپرده شد چنان‌که چوپانی گله را به گرگِ خواب‌آلوده بسپارد. و اینک… آخال! آخال! نامی که هنوز از آن بوی غربت می‌آید ترکمنستان تاجیکستان ازبکستان... فرزندان یتیمِ تمدن که یادشان چون ماهی‌های جدا مانده از خزر در خوابِ مادرم شنا می‌کنند. آیا اشکِ خلیج‌فارس خشک شده است؟ نه! او هنوز برای بحرین می‌گرید برای جزایری که پر از طلا بودند و در برابر طمع به قیمت هیچ رفتند! از آرارات تا اروندرود از دشت ناامید تا سواحل پارس نقشه‌ی ایران چون پیراهنی هزار تکه شده بود هر تکه با زخمی هر زخم با قرادادی و هر قرارداد با دستخطِ بی‌غیرتی! اما ای تاریخ! بنویس: که این وطن در دفاع هشت‌ساله به پا خاست با دست‌های خالی و دل‌هایی آکنده از آتش. نه نه یک وجب نه یک سانتی‌متر از خاکش را به دشمن نسپرد. ما هنوز ایرانیم با ریشه‌هایی در سمرقند و نبضی که در کابل می‌تپد. با اشکی که در گرجستان می‌ریزد و فریادی که از بندرعباس تا عشق‌آباد می‌پیچد. ما هنوز ایرانیم اگرچه کوچک‌تر ولی بیدارتر اگرچه مجروح ولی خنجر به دست... و ای خاک مقدس! به ما بیاموز که دیگر امضا نکنیم جز با خون جز با شرف جز با نامِ ایران! نامت هنوز ایران است و ما هنوز فرزند تو هستیم با مشتی از خاکت در مشت‌های گره‌کرده‌مان و سوگندی بر زبان: "دیگر هرگز!" ×روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه