🔴 ای کاش شیخ از استادش میآموخت!
🏴 به مناسبت سالروز رحلت مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی)، خاطرهای را به نقل از دكتر جلال #برنجيان (یکی از شاگردان شیخ محمود #حلبی) تقدیم مینمایم:
✍ ارتباط مرحوم استاد[شیخ محمود حلبی] با حاج شيخ حسنعلى اصفهانى داستان جالب و شنيدنى دارد. يكى از صفاتى كه مرحوم حاج شيخ حسنعلى اصفهانى داشت، اين بود كه ايشان به زيارت قبرهاى نوع بزرگان مى رفت و فاتحه میخواند. اين قبرى كه الآن در مشهد به نام "گنبد سبز" معروف است، يكى از استانداران خراسان به نام پاكروان - كه مشهدى ها به او نجس روان مى گفتند- احيا كرد. پاكروان سیّد بود، منتهى آدم كثيفى بود. استاد مى فرمود:
« پاكروان با آخوندها سخت مخالف بود. وقتى عمامه به سرى را مى ديد، مى گفت: "اينها هنوز زنده اند." او يك مرض بواسير داشت كه مدتها گرفتار بود. روزى فهميده بود كه حاج شيخ حسنعلى به حرم مى روند. او هم عبايى روى دوش انداخته بود و پيش حاج شيخ رفته بود.»
استاد فرمودند: « اين قصه را حاج شيخ حسنعلى خودش برايم نقل كرد. چون ايشان اوّل خانه ى ما آمد، از آن جا به حرم رفت و از حرم دوباره به منزل ما برگشت. در آن جا اين قصه را برايم نقل كرد كه دعايى به پاكروان دادم در جا ناراحتى اش خوب شد. تعجّب كرد! به من گفت: "چه مى خواهى؟" گفتم: "هيچ چيز" گفت: "نه، بگو." گفتم: "قبر شيخ محمّد مؤمن گنبد سبز را دارند خراب مى كنند. بگوييد اين قبر را خراب نكنند." گفت: "بسيار خوب" گفتم: "چه مى كنيد؟ دارند خيابان میكشند." گفت: "آن جا را ميدان میكنيم." نواده ى شيخ محمد مؤمن سه روز بعد آمده و گفته بود كه دارند در آن جا پول خرج مى كنند و قبر را تعمير مى نمايند و خيلى خوشحال بود.»
✅ اين گونه كارها را مرحوم حاج شيخ حسنعلى نسبت به سادات میكرد ولو فاسق. چون ايشان به فرموده ى استاد: «فدايى فاطمه ى زهرا عليها السلام بود.»
📚 یاد استاد، ویژه نامه شماره3، خرداد 85، ص 19- تهیّه شده توسط انجمن حجتیّه
♦️ای کاش شیخ محمود حلبی نیز به استاد خویش اقتدا نموده و به امام #خمینی (رحمت الله علیه)، حدّاقل از جنبه سیادتش احترام میگذاشت، تقوا و علم و مرجعیّت و دیگر صفات ایشان پیشکش! آنان که این خاطره را منتشر نمودند، خود بهتر از هر کس میدانند که استادشان به امام چه توهینها که کرد و چه فحّاشیها که نمود!!
ای کاش روزی نرسد که مجبور به انتشار صوتش شوم‼️
🆔 @hojjatiye
🔴 خوب است دینداری را دست کم از بهاییان یاد بگیرید
📜 دستخطی از حضرت امام #خمینی (رحمت الله علیه) موجود است که در 15 اردیبهشت 1323 نگاشته شده. این پیام یکی از تاریخی ترین اسناد مبارزاتی ایشان به شمار میآید و اصل نسخۀ خطی آن در کتابخانۀ وزیری یزد نگهداری میشود. مناسب دیدم تا بخشی از آن را خطاب به آنان که خود را علمدار مبارزه با بهائیّت میدانند، منتشر نمایم. در بخشی از این پیام آمده است:
💠 بسم الله الرحمن الرحیم. قال الله تعالی: قُلْ اِنَّما اَعِظُکُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لله مَثنی وَ فُرادی.
خدای تعالی در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده، و بهترین موعظههایی است که خدای عالم از میانۀ تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده. این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است...
خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همۀ جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده. ...
موعظت خدای جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحی را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفعهای شخصی کرده تا به همۀ سعادتهای دو جهان نایل شوید و با زندگانی شرافتمندانه دو عالم، دست در آغوش شوید.
✅ انّ لله فی ایّام دهرکم نفحاتٌ ألا فتعرّضوا لها؛ امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزه گرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطلۀ خود کنند. امروز شماها در پیشگاه خدای عالم چه عذری دارید؟
همه دیدید کتابهای یک نفر تبریزی بی سروپا [احمد کسروی] را که تمام آیین شماها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب ـ روحی له الفداء ـ آنهمه جسارتها کرد و هیچ کلمه از شماها صادر نشد. امروز چه عذری در محکمۀ خدا دارید؟ این چه ضعف و بیچارگی است که شماها را فرا گرفته؟ ای آقای محترم که این صفحات را جمع آوری نمودید و به نظر علمای بلاد و گویندگان رساندید! خوب است یک کتابی هم فراهم آورید که جمع تفرقه آنان را کند و همۀ آنان را در مقاصد اسلامی همراه کرده از همه امضا می گرفتید که اگر در یک گوشۀ مملکت به دین جسارتی می شد، همه یکدل و جهت از تمام کشور قیام می کردند.
⚡️خوب است دینداری را دست کم از بهاییان یاد بگیرید که اگر یک نفر آنها در یک دیه[تلفظ قدیمِ «ده»] زندگی کند، از مراکز حساس آنها با او رابطه دارند و اگر جزئی تعدی به او شود برای او قیام کنند. شماها که به حق مشروع خود قیام نکردید، خیره سران بی دین از جای برخاستند و در هر گوشه زمزمۀ بی دینی را آغاز کردند و به همین زودی بر شما تفرقه زدهها چنان چیره شوند که از زمان رضاخان روزگارتان سختتر شود. وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً اِلَی الله ِ وَ رَسولِهِ ثُمَّ یُدرِکْهُ الْمَوتُ فَقَد وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی الله
11 شهر جمادی الاولی 1363
سیّد روح اللّه خمینی
🆔 @hojjatiye
امام خمینی(ره):
همه دیدید کتابهای یک نفر تبریزی بی سروپا[کسروی]را که تمام آیین شما را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب(روحی له الفداء) آنهمه جسارتها کرد و هیچ کلمه از شماها صادر نشد. امروز چه عذری در محکمۀ خدا دارید؟... خوب است دینداری را دست کم از بهاییان یاد بگیرید.
🆔 @hojjatiye
🏴🏴🏴شهید آوینی:
کوران روزحشر در اینجا نیز کورند_ که :” مَن کانَ هذِهِ أعمی فَهُوَ فی الآخرهِ أعمی” _ ونمی بینند. آنان از کجا بدانند که کدام امر عظیم واقع شده است؟
نه آنگاه که امام آمد و نه امروز که رفته است. اگرنه، این ولی خدا برای آنان حجتی میشد تا صدق قصص انبیا را باور کنند و چون سحره فرعون دربرابر این انقلاب به سجده درآیند که ” امنّا بِرَبِّ موسی وَ هرون”
🆔 @hojjatiye
🔴 خاطره ای از مخالفت شیخ محمود #حلبی (رهبر انجمن حجتیه) با قیام پانزدهم خرداد:
هر دفعه که صدای رگبار از میدان بلند می شد ایشان یک تکانی می خورد و می گفت: “هان حالا بیرونش کن، حالا بیرونش کن، این هم حرف شد که حالا بیرونت می کنم.”
من گفتم “چیه قصه و مگر چه شده است؟”
ایشان گفت: “مگر نمی دانی که آیت الله خمینی در سخنرانی اش گفته است کاری نکن که مثل پدرت بگویم بیرونت کنند؟ و خوب مگر می تواند بیرونش کند، با این تیراندازی و با این مردم کشی مگر می شود بیرونش کند؟“‼️
🔸متن کامل را اینجا بخوانید:
yon.ir/xizBX
🆔 @hojjatiye
🔴 به خیال تبعیّت از قرآن، در مقابل قرآن مجسّم که امیرالمؤمنین است ایستادند❗️
مقام معظّم رهبری در بخشی از سخنانی که به مناسبت سالروز رحلت امام راحل ایراد فرمودند، به جبههای از دشمنان اشاره کردند که میتوان جریانات #شبه_انجمنی را هم از این دست دانست:
جبههی مقابلِ امیرالمؤمنین را شما ملاحظه کنید که در تاریخ مشخّص شده است: قاسطین، ناکثین، مارقین...
مارقین [یعنی] کجفهمها و نادانها و جاهلهایی که به خیال اسلام، به خیال تبعیّت از قرآن، در مقابل قرآن مجسّم که امیرالمؤمنین است ایستادند؛..
⚡️البتّه کجفهمی مربوط به تودههای مارقین بود و رؤسای آنها احتمالاً با دشمنان بیزدوبند نبودند کما اینکه در تاریخ چنین چیزی را در مورد خوارج میگویند و ادّعا میشود.
در مورد امام بزرگوار هم همین سه جبهه وجود داشتند،... مارقین -ناآگاهها- آن کسانی بودند که در مقابل امام بزرگوار ما، موقعیّت کشور را، موقعیّت انقلاب را، موقعیّت ملّت ایران را نفهمیدند، جبههبندی دشمنان را نشناختند، شیوههای دشمنیِ دشمنان را درک نکردند، به چیزهای کوچک سرگرم شدند، عظمت حرکت امام را نتوانستند تشخیص بدهند...
⚠️ این سه گروه و دشمنی این سه گروه، مخصوص زمان امام هم نبود، بعد از امام هم استمرار پیدا کرده است. امروز هم همین سه گروه در مقابل نظام اسلامی و میراث بزرگ امام که جمهوری اسلامی است، صفآرایی کردهاند.
🆔 @hojjatiye
🔴 انجمنیها مصداق طالبان حقّی هستند که ...
یکی از معیارهایی که باید در قضاوت نسبت به انجمن حجتیّه، همواره مدّنظرمان باشد، این جملهی امام علی (علیه السّلام) است که فرمودند:
✅ لاتَقْتُلوا الخَوارِجَ بَعْدى، فَلَيسَ مَنْ طَلَبَ الحَقَّ فَاَخْطَـأَهُ كَمَنْ طَلَبَ الْباطِلَ فَأدْرَكَهُ؛
بعد از من خوارج را نكشيد؛ زيرا كسى كه طالب حق باشد و به آن نرسد، با كسى كه جوياى باطل باشد و به آن دست يابد، يكسان نيست. (نهج البلاغه، از خطبه 61)
💠 شهید مطهّری در توضیح این عبارت میفرمایند:
«علی (ع) چون میدانست اینها بدبخت و بیچارهاند و فقط به اشتباه افتادهاند، با آنكه همیشه مزاحمش بودند با آنها سختگیری نمیكرد و حتی دستور داد بعد از من خوارج را نكشید: «لا تقتلوا الخوارج بعدی فلیس من طلب الحقّ فاخطأه كمن طلب الباطل فادركه» بعد از من اینها را نكشید، اینها با معاویه و اصحابش فرق دارند، اینها حق و دیانت را میخواستند و چون جاهل و بیتمیز بودند به اشتباه افتادند، اما معاویه و عمرو عاص و یارانشان از اول دنبال دنیا طلبی رفتند و به دنیای خود هم رسیدند.» (مجموعه آثار شهید مطهری، ج4، ص 967)
🏴🏴🏴سالروز شهادت مظهر عدالت تسلیت باد.
🆔 @hojjatiye
🔴 شیخ محمود حلبی: ما بنا نداریم با شاه در بیفتیم❗️
مرحوم استاد حمید سبزواری در خاطرات خود می گویند:
✍ « یک سفری آقای شیخ محمود #حلبی که در راس انجمن بود به سبزوار آمد. یک شب در منزل حاج آقا فخر که یکی از علمای سبزوار بود، من یک شعر خواندم در رابطه با حضرت امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه). ایشان خوششان آمد و بسیار تعریف کردند و گفتند: ما فردا می خواهیم برویم نیشابور، با ما به نیشابور بیایید.
بعد ما بلند شدیم و روز دیگر به نیشابور رفتیم. در نیشابور در خانه ی مجللی از ما پذیرایی کردند. به نظر من سه اتاق بود که اینها پر از جمعیت بود و من در آنجا یک شعری خواندم که این شعر دقیقا حمله به دستگاه سلطنت بود:
بسته دارد لب من دشمن تردامن/تا بر دوست نگویم سخن از دشمن
رازها دانم در پرده و نتوانم/پرده برداشتن از راز نهانی من
بس که در پرده سخن گفتم و کس نشنود/خود همان به که زگفتار شوم الکن
یا سخن سازم آن سان که پسندد خصم/ از گل و باده و از ساده ی سیمین تن
✔️ این قصیده را تا آخر خواندم؛ بعد که این شعر را که بسیار طولانی بود خواندم و نشسته بودم ، یک قندانی پیش من بود آقای حلبی اشاره کرد که آقا حمید آن قندان را اینجا بیاورید. من قندان را برداشتم بردم جلوی ایشان گذاشتم. ⚡️ایشان در گوش من گفت: «ما بنا نداریم با این بابا در بیفتیم.»❗️چون من آخر آن شعر به سلطنت و مسائل سیاسی و وطن پرستی و ضد سلطنتی اشاره کرده بودم.
✅ من واقعا سرد شدم. آمدم نشستم، به این فکر افتادم که خیر، این انجمن جای من نیست، من اسلام را منهای سیاست نمی توانم بپذیرم. اسلامی که من مطالعه کرده بودم، و صحنه هایی را که دقیقا به آن توجه کرده بودم که یکی از صحنه هایش کربلا، یا قبلش ضربت خوردن حضرت امیر، زندگی حضرت علی (علیه السلام) بود که اینها را مطالعه کرده بودم گاهی سری به نهج البلاغه زده بودم و یا فرمایشات حضرت امام حسین (علیه السلام) و آن شعر معروف که حضرت امام حسین (علیه السلام) رجز می خواندند، وقتی اینها را مقایسه می کردم دیدم خیر، ما را دارند به یک جایی می کشانند که اسم ما مسلمان باشد، رسماً هر بلایی سر ما آمد تحمل کنیم.⚠️
تصادفا من از آنها کناره گیری کردم و در مجامعشان شرکت نمی کردم. این را هم عرض کنم که در بسیاری از جلساتی که اینها به عنوان مبارزه و معارضه با بهاییت راه می انداختند خبری نبود. در اطراف سبزوار که چند جایی بود تعداد کمی از روستاییان بهایی شده بودند، ولی تعداد آنان از میزان انگشتان دست تجاوز نمی کرد.
📚 منبع: حال اهل درد، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص120
🆔 @hojjatiye