تسبيح
يعنى در تو یک بينش
و آگاهى به وجود آيد كه وقتى
درد و رنج را در انسان
ظلم و ستم را در جامعه
تفاوت و تبعيض را در آفرينش
و رابطه اين همه را با «الله» ديدى
با اين همه او را پاك و منزه ببينى
«استاد علیصفایی»🍃
@hojre_name
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرزندان انقلابى ام،
اى كسانى كه لحظه اى حاضر نيستيد
كه از غرور مقدستان دست برداريد،
میدانم كه به شما سخت مى گذرد،
ولى مگر به پدر پير شما سخت نمى گذرد؟
بغض و كينه انقلابى تان را در سينه ها نگه داريد،
با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگريد
و بدانيد كه پيروزى از آن شماست ...!
#امام_روح_الله
#در_مبارزه
@hojre_name
🚨فوری/ مسلحین گروه های تروریستی و تجزیه طلب به اماکن عمومی و کلانتری های شهر خاش در استان سیستان و بلوچستان حمله کردهاند. در حال حاضر نیروهای امنیتی و انتظامی در حال مقابله با این اشرار هستند.
@hojre_name
«ما و دوران جدید عالم»|محمدامین حیدری
🚨فوری/ مسلحین گروه های تروریستی و تجزیه طلب به اماکن عمومی و کلانتری های شهر خاش در استان سیستان و ب
آقای عبدالحمید تو توله هاتو جمع نکردی
ما خودمون برات جمعشون میکنیم...!
«ما و دوران جدید عالم»|محمدامین حیدری
روز چهارشنبه
با ورودمون به مدرسه چندتا از بچه ها به استقبالمون اومدن.
یه گپ و گفتی کردیم و وارد دفتر شدیم.
زنگ اول بود.
تا معاون یکی یکی مبلغ ها رو سر کلاس فرستاد و معرفی کرد یکم طول کشید.
نوبت من که شد حدود نیمی از زمان کلاس گذشته بود.
مردد بودم قبول کنم سر کلاس برم یا نه.
اعتقادم این بود که زمان کلاس کمه
و بحث ها نیمه تموم میمونن.
با اصرار معاون قبول کردم
وارد کلاس شدم
بچه ها شروع به حرف زدن درگوشی کردن و ااروم اروم میخندیدن.
رفتم پاتخته و شروع به نوشتن کردم:
«مهمترین و موثرترین راهبرد شما برای سرنگونی نظام چیست...؟»
بچه ها انگار چیزی شنیده بودن که اصلا توقعش رو نداشتن.
ادامه دادم:
«من نیومدم اینجا شمارو قانع کنم،اومدم راهکار های سرنگونی نظام رو با هم بررسی کنیم...»
کم کم بحث شروع شد
همه حرف میزدن
یکی یکی جواب دادن
یه خورده که گذشت
خودشون به جواب هایی که میدادن شک میکردن.
مسئله کشیده شد به اینجا که من گفتم:
همونطور که ما نمیخوایم این رژیمو و هرجوری که شده باید بره آیا میشه عرب های خوزستان هم اگر خواستن کشور دیگه ای بنا کنن راه رو براشون باز کنیم؟
مثلا بگن فارسا از اهواز برن اینجا مال ماست.
همینطور آذری ها و بلوچ ها و کردها بگن ما ایرانی نیستیم و میخوایم کشورهای خودمون رو بنا کنیم.
بعد با هم به نقشه نگاه کردیم و دیدیم چیزی از ایران باقی نمونده...!
همه به اتفاق قبول نکردن وگفتن ما اینو نمیخوایم تازه یه عده شون هم حاضر بودن با جونشون جلوی این کارو بگیرن.
منم کوتاهینکردم و یه #دیکتاتور به ناف همه شون بستم.
یه جای دیگه هم این لفظ رو نثارشونکردم:😁
اونجایی که نمیذاشتن بقیه حرف بزنن و میخواستن فقط خودشون صحبت کنن.
اونجا هم یه #دیکتاتور دیگه نصیبشون کردم.
(البته به شوخی)
گفتم خب عیبی نداره بهای آزادی همینه دیگه در عوض لخت میشیم.
بحث های مفصلی در مورد حجاب هم داشتیم
یکی پرسید:
مگر مو چه چیزی داره که شما اینقدر ازش میترسید؟
گفتم: من؟
گفت: بله!
گفتم: ما نمیترسیم!
اتفاقا برعکس،
من میگم دخترا میترسن
و براشون خیلی مهمه.
در حالی که تعجب کرده بودن ادامه دادم:
شما میگید مهم نیست؟
گفتن: نه.
گفتم: دست خواهرتون رو بگیرید و ازش خواهش کنید با موی تراشیده شده به وسیله تیغ به خیابون بیاد مثل موهای زائد دیگهش.
یه تار مو که بیشتر نیست.
بچه ها خنده ای که نشونهی قانع شدنشون بود کردن.
اما این برای من بس نبود چون میدونستم قانع شدنشون لحظه ایه اما چه میشد کرد به همین مقدار اکتفا کردم.
صحبت های دیگه ای هم شد که از حوصله خارجه.
«این عکس! اما قصهش خاصه، بعد کلی بگو مگوی تو کلاس ها وقتی جمع شدیم توی دفتر همه بچه ها هم سرازیر شدن!
اینا فقط نصفشونه
کلی از بچه ها هم تو عکس نیفتادن
خیلی ها هم قبل عکس رفتن»
+نکته دیگه اینه که تو این کلاسی که من بودم به درخواست بچه ها زنگ تفریح بیرون نرفتیم و من تا نیمه های کلاس دوم هم تو کلاس بودم و با بچه ها حرف زدم.
آخرش به زور معاونین اومدم بیرون چون درسشون عقب بود.
#یادداشت
@hojre_name
°|عاشقانت
میفروشند
عیش را
غم میخرند...!|°🥀
راستی!
خواهرم داری...؟
@hojre_name
«ما و دوران جدید عالم»|محمدامین حیدری
کشتنش بد بود!
چون در پژوهشکده شیعه شناسی موساد،
یاد گرفته بودم؛
که خون شیعه هرجا ریخته شود؛
خاکش شیعه پرور می شود.
از طرفی زنده گذاشتنش هم
برایمان هزینه آور بود؛
چرا که هیچ #آخوند شیعه ای در زندان،
تربیت صهیونیستی نمیشود.
از طرفی ریسکش هم بالا بود...!
📚مستند داستاتی حیفاء
#اعترافات_جاسوس_موساد
#آقای_حدادپور
#روحانی_واقعی
@hojre_name