eitaa logo
«ما و دوران جدید عالم»|محمدامین حیدری
534 دنبال‌کننده
890 عکس
370 ویدیو
7 فایل
«ما و دوران جدید عالم» تلاشی است برای بازخوانی جامعه، تاریخ و جغرافیای مقاومت؛محل تماشای دگرگونی یک جهان، از نگاه انسانی که با انقلاب برخاسته و در پی فهم و ساختِ دوران تازه‌ای‌ست که با خون و فکر، در جغرافیای مقاومت در حال طلوع است برای شنیدن👈 @alamdar69
مشاهده در ایتا
دانلود
بس در طلبت کوشش بی‌فایده کردیم چون طفلِ دوان در پی گنجشکِ پریده مرغِ دلِ صاحب نظران صید نکردی الّا به کمان‌مهرهٔ ابرویِ خمیده میلت به چه ماند؟؛ به خرامیدنِ طاووس غمزه‌ت به نگه کردنِ آهویِ رمیده
گر پای به در می‌نهم از نقطه شیراز ره نیست تو پیرامُنِ من حلقه کشیده با دستِ بلورین تو پنجه نتوان کرد رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده روی تو مبیناد دگر دیدهٔ سعدی گر دیده به کس باز کند رویِ تو دیده
الرادود حسين خيرالدينامنا فاطمة.mp3
زمان: حجم: 10.67M
●| می خواستم حبیب شوم اما من شمر کربلای خودم هستم من غرق در هوای خودم هستم @hojre_name
سید : به گالانت و نتانیاهو می گویم جبهه لبنان متوقف نخواهد شد مگر با پایان حمله به غزه ممکن است این دو ضربه بزرگ باشد من به وضوح به شما می گویم هر چقدر هم که عواقبی داشته باشد ، هر کاری که میخواید کنید ، منطقه به هر سویی که بخواهد برود، مقاومت لبنان حمایتش از غزه و کرانه باختری را متوقف نخواهد کرد من این را به شما می گویم ، هر کاری که میخواهید کنید این اولین پاسخ ماست @SyrianToPersian
ای کاش دنیا همینجا متوقف شده بود..💔
«سلاماً على الذين يعانقهم التراب، ونحن في أشد الحاجة لعناقهم.» سلام بر آن‌ها که خاک را در آغوش گرفته‌اند، حال آن‌که ما به آغوش آن‌ها بسیار محتاج‌تریم. @hojre_name
شب سختی است... باران هم گرفته اما آتش را خاموش نمی‌کند... پی‌نوشت: خدایا در قلب‌ِما آتش‌بسی در کار نیست... التهاب قلب ما را با ریختن خون دشمنانت آرام کن🤲
«ما و دوران جدید عالم»|محمدامین حیدری
آتش‌بس شد آقاسید. حالا مردان بیروت بر ویرانه‌های خانه‌شان قلیانی چاق کرده‌اند و دور یک پیت حلبی پر از آتش نشسته‌اند به کام‌گرفتن و مرور خاطره و آه. مردم به خانه‌هاشان برگشتند؛ زنان به آغوش محبوب‌هایشان؛ کودکان به مدرسه‌ها. روی دیوارهای آبادی‌، همه‌جا با اسپری‌ رنگ، رسم‌الخط کثیف عبری نقش بسته. بدوبیراه است شاید. ویرانه بر ویرانه. آوار بر آوار. رد خون روی زمین. عروسک دخترکان گم‌شده. پسربچه‌ها، مَرد برگشته‌اند. کمی که بگذرد، زندگی به حالت قبل، شبیه‌تر می‌شود. بوی باروت که برود، بوی قهوه عربی باز در شهر می‌پیچد. بوی تنباکو هم. صدای جولیا باز از ضبط ماشین جوان‌ها بلند خواهد شد. همه چیز به جای خودش بازخواهد گشت. همه چیز، جز شما. جز شما، که دیگر هرگز در این شهر نخواهید بود. و آن زخم عمیق نشسته بر پیشانی ضاحیه، آن گودال بزرگ، هرگز پر نخواهد شد. هرگز. شهر که آرام شود، تازه جای خالی شما در سوز زمستان بیروت، تیر خواهد کشید. تلوزیون‌ها که باز روشن شوند، دیگر شما در قاب، رجز نمی‌خوانید. خانه‌ها که باز ساخته‌شوند، قبل از چیدن اثاث، تصویر شما به‌دیوارها کوبیده خواهد شد. و رسم‌الخط‌ کثیف عبری که از شهر پاک شود، جوانان «قطعا سننتصر» بر جای آن خواهند نوشت. آتش‌بس شد آقاسید. همه برگشته‌اند. شما چرا نمی‌آیید؟ «مهدی مولایی» @hojre_name