‌ امروز کلاس‌ها جان گرفتند... آیه‌های قرآن تلاوت‌ شد و در دل‌هایشان؛ جاری✨ کلاسی دیگر طنین فارسی که زبانِ شیرینِ ماست و در کلاس کاردستی، خلاقیتی که از دل اشکال هندسی جوشید و سرودی که باتوجه تمرین شد.🌿 📍روستای ارکا 🌻 روز دوم جهادی | ۵ مرداد ۴۰۴ #جهاد_ادامه_دارد #پایگاه_شهید_مرتضی_آوینی @honar_boruj @jahadalavioun

‌ دومین روز جهادی روستای ارکا🌳 - برگزاری کلاس‌های آموزشی و هنری برای مقطع دبستان #پایگاه_شهید_مرتضی_آوینی @honar_boruj

‌ امروز گوشه‌‌ای کوچک از دیوار حیاط، رنگ گرفت🎨✨ کلاس امروزِ ما ترکیبی بود از روایت و کاردستی؛ جایی‌که ماهی‌های کوچک باهم یکی شدند، تا ماهی بزرگی شوند در برابر یک دشمن بی‌رحم! قصه‌ی جنگ دوازده‌روزه را شنیدند، شکستِ اسرائیل را فهمیدند، و دست‌به‌دست هم، ماهی‌‌ها را به نشانه‌‌ی اتحاد ایرانی‌ها چسباندند. این‌جا بچه‌ها یاد گرفتند: اگر تنها باشیم، خورده می‌شویم! اما اگر باهم باشیم، حتی یک اهریمن را هم پس می‌زنیم.✌️🏼🇮🇷 📍روستای ارکا 🌻 روز سوم جهادی | ۶ مرداد ۴۰۴ #جهاد_ادامه_دارد #پایگاه_شهید_مرتضی_آوینی @honar_boruj @jahadalavioun

‌ سومین روز جهادی روستای ارکا🌳 - برگزاری کلاس‌های آموزشی - روایت و کاردستی پیروزی ایران مقابل اسرائیل - نشست با معاون محترم فرهنگی‌واجتماعی دانشگاه(دکتر علویان) به‌همراه جمعی از همراهان #پایگاه_شهید_مرتضی_آوینی @honar_boruj

‌‌‌ ‌ بازی روز قبل(ماهی‌های متحد) انگار مقدمه‌ای بود برای امروز؛ بچه‌ها هرکدوم با موشکی در دست وارد میدان شدند: سجیل، فتاح، خیبرشکن، شهاب و عماد و...🚀 موشک‌ها یکی‌یکی به هدف خوردند و گنبد آهنینِ نمادین، همون پایگاه نظامی و پوشالی دشمن، فروریخت. ولی ماجرا به همین‌جا ختم نشد؛ بچه‌ها فقط به شلیکِ موشک اکتفا نکردند باهم ایستادند، قدم برداشتند، تا وقتی‌که نامی از اسرائیل باقی نمانَد. بله! یک‌ ایران باور داریم به حرفِ حضرت‌آقا؛ ما به قله نزدیکیم🏔 و اسرائیل قطعاً نابود خواهد شد✌️🏼🇮🇷 📍روستای ارکا 🌻 روز چهارم جهادی | ۷ مرداد ۴۰۴ #جهاد_ادامه_دارد #پایگاه_شهید_مرتضی_آوینی @honar_boruj @jahadalavioun

‌ چهارمین روز جهادی روستای ارکا🌳 - برگزاری کلاس‌های آموزشی و هنری - روایت از امام‌حسین‌‌ع به‌مناسبت ایام محرم‌و‌صفر به‌همراهِ اهدای پیکسل "لبیک‌ یاحسین" - موشک‌بازی🚀 با اشاره به؛ ▪️غیرت ملی آمیخته به وطن‌پرستی ▪️قدرت موشکی و منطقه‌ای ایران ▪️ساختار دفاعی ایران اسلامی #پایگاه_شهید_مرتضی_آوینی @honar_boruj

‌‌🕯| یارقیه‌س خداروشکر که توفیق برگزاریِ مراسم شب شهادت حضرت رقیه‌س را در دل اردوی جهادی داشتیم؛ به نیت احیای دل اهالی روستا🖤 با برپایی نماز جماعت، قرائت زیارت‌ عاشورا، سخنرانی و مداحی، شبی با معرفت رقم خورد. در بخش دیگری از برنامه، کودکان روستا با اجرای سرود "نازنین رقیه" که این‌روزها با شوق تمرین کرده بودند، ارادت کودکانه‌شان را به دختر سه‌ساله‌ی کربلا نشان دادند. و در انتها اطعام‌دهی این شب، میانِ عزاداران توزیع شد. یارب به کوه طور نرفتیم، چون تو را در روضه‌ی رقیه ملاقات کرده‌ایم🖤 #جهاد_ادامه_دارد #پایگاه_شهید_مرتضی_آوینی @honar_boruj @jahadalavioun

مراسم عزاداری شبِ شهادتِ حضرت رقیه‌س🖤 جهادی روستای ارکا #پایگاه_شهید_مرتضی_آوینی @honar_boruj

‌ امروز، علاوه بر کلاس‌‌های آموزشی خدمات دامپزشکی هم مرهمی شد بر زخم‌های دام‌ها و پرندگان؛ از بوقلمونی که آبله گرفته بود تا گاوی که پایش از آب سنگینی می‌کرد، همه یکی‌یکی معاینه شدند. بعد، نقشه‌ی خالی ایران را که روی دیوار نقش بستیم؛ بچه‌ها، پرچم وطن را با رد دست‌های کوچکشان جان بخشیدند.💚🇮🇷 و در نهایت، اختتامیه از راه رسید، لحظه‌ای که همیشه سخت‌ است: لحظه‌ی وداع... و دل‌هایی که گره خورده بودند، و لبخندهایی که نمی‌خواستند گریه شوند. ما رفتیم، اما تکه‌ای از ما، همان‌جا ماند؛ در ذهن‌ها، در دل بچه‌ها، در نقشه‌ی رنگین ایران.🌱 📍روستای ارکا 🌻 روز پنجم جهادی | ۸ مرداد ۴۰۴ 🕊 آخرین روز... #جهاد_ادامه_دارد #پایگاه_شهید_مرتضی_آوینی @honar_boruj @jahad_alavioun

‌ پنجمین و آخرین روزِ جهادی روستای ارکا🌳 - خدمات دامپزشکی - برگزاری کلاس‌های آموزشی و هنری - رد دست‌های رنگیِ نسل آینده روی نقشه‌ی ایران‌زمین💚 - اختتامیه؛ ▪️روایت از حضرت‌رقیه‌س ▪️تقدیر از دهیار روستا و متولی حسینیه ▪️پذیراییِ شربت و شیرینی #پایگاه_شهید_مرتضی_آوینی @honar_boruj

روزهای اول همه چیز ظاهری عادی داشت. مردم گروه گروه برای دیدن علی‌بن موسی می‌آمدند، با او سخن می‌گفتند و مسائل دینی‌شان را می‌پرسیدند. همان روز خلیفه بزرگ مجلس با شکوهی برگزار کرد و در آن میهمان خود علی‌بن موسی را ولیعهد خواند. در پایان جشن به همه پاداش دادند. حتی به ما که غلام جنگی بودیم هم پاداش دادند؛ پنج سکه طلا که با آن خیلی کارها می‌شد کرد! همه‌چیز خوب بود تا آنکه یک‌شب که کنار خانه علی‌بن موسی قراول بودم، او را دیدم که از مسجد باز‌می‌گشت. نزدیک خانه که رسید دست‌هایش را به آسمان بلند کرد و با صدایی که از بغض می‌لرزید، گفت:"بارالها! اگر نجات من از این گرداب، تنها با مرگ من میسر می‌شود، آن را زودتر برسان." "اعترافات غلامان"؛ روایت‌هایی متفاوت از غلامانی که که گوشه‌ای از زندگی‌شان با علی‌بن موسی‌الرضا(ع) پیوند خورده بود... #معرفی_کتاب #پایگاه_شهید_مرتضی_آوینی @honar_boruj

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَعْدِنَ الْوَحْيِ وَالتَّنْزيلِ سلام بر تو ای معدن وحی‌ و نزول قرآن #پایگاه_شهید_مرتضی_آوینی @honar_boruj