eitaa logo
هنرکده شمیم باران ☔
9.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
7 فایل
سلام😊🖐️ ما درسال۹۸،هنرکده تخصصی خیریه و ولایی(زیر مجموعه موسسه فرهنگی هنری مهر آیین مرصادبا شماره ثبت۲۲۱)رو ساختیم وخدماتش روبه حضرت ولیعصر(عج)تقدیم کردیم😍 سابقه۱۵هزار هنرجوی موفق داریم مدیر هنرکده👇 @shamimbaran
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✍طبقه ی دوم راهرو سمت راست اتاق ۱۴... سلام شبتون زعفرونی ☺️ ✋ تو تصویر دسته های زیبای زعفرون رو میبینید.. 😍 (۷) .
. 😥روزها می‌گذشت ولی این دوستی عمیق تر میشد ، رفیقم سر دوستی با عضو جدید خیلی چیزا رو از دست داد ... رفاقت معمولی با دیگر بچه ها آرامش درس و موارد مهم دیگه ... فکر میکردم رفیقم می‌تونه عضو جدید رو شبیه به خودش بکنه اما برعکس شده بود ...🥺 .
. این اوضاع اسف بار تا سال سوم دبیرستانمون ادامه داشت یعنی حدود دو سال تا اینکه متاسفانه عضو جدید سر یه اشتباه از مدرسه اخراج شد ...😟 🌷وقتی که رمان شهدا رو‌میخوندم یه مطلبی توجهم رو جلب می‌کرد و اون هم دوستانی بود که مسیر شهدا رو نورانی تر میکردند ، معاشرت با افراد با تقوا که مسیرشونو مشخص تر میکردند هرچند که در آینده این شهدا بودند که چراغ هدایت کلی انسان شدند.. .
. 🍃و وقتی فکر میکنم باعث میشه به این نکته برسم که " انتخابهای درست کاری میکنه که خدا به انسان کمک کنه و اونو به این واسطه به بالاترین نقطه برسونه "... 🌱محیط تربیتی و انتخاب درست دوست خیلی رو روند و سرنوشتمون می‌تونه اثر گذار باشه .
. ⚠️پس سعی کنید کسانی رو همراه صمیمی خود کنید که بتونید تو راه درست و متعالی قدم بردارید ، کسانی باشند که به شما نیرو و قدرت راه رفتن تو مسیر الهی رو بدند، نه کسانی که باعث پسرفت اعتقادی و علمی شما بشند ... در این بین که دوستی های افراطی به شدت در حال افزایش یافتن بود ، دوست با همجنس مخالف هم خودش رو از قافله ی چالشها عقب نگذاشت و خودش رو به اتاق ۱۴ رسوند ...☺️ خوشحال میشم نظراتتونو با من به اشتراک بذارید😍👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1465570
این هنرا مشتاقانه منتظرن تا شما برید سراغشون و باهاشون کلی کیف کنید و کلی پول دربیارید😍 این فرصت فوق العاده رو ازدست ندید و حتمااااا تو دوره هامون شرکت کنید😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨بعد یه سال کاشت ،این روزا میتونی برداشت کنی ، کاش نتیجه ی برداشتهامون زیبا باشند... در زمینهای زعفران ...🍃 🤚 ___________ ☔️هنرکده شمیم باران https://eitaa.com/joinchat/1805451316Cd14018aac3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسپاگتی در چند دقیقه😊 مواد لازم : ماکارونی ۲۵۰ گرم پیاز ۱ عدد فلفل دلمه ۱ عدد گوجه فرنگی ۱ عدد آبجوش ۶۵۰ میل شیر ۲۰۰ میل نمک و فلفل سیاه جعفری خرد شده پاپریکا رب ۱ ق ❁🍟🥦🍔 ___________ ☔️هنرکده شمیم باران https://eitaa.com/joinchat/1805451316Cd14018aac3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستان داستان اتاق ۱۴ رو میتونید از پیامهای ریپلی شده ببینید 👆 خیلی خوشحال میشم نظرتونو با من به اشتراک بذارید😍🔰 https://abzarek.ir/service-p/msg/1465570
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴زخم‌های‌کهنه‌کوچہ‌دوباره‌با‌زشد فصل‌تنهايی‌مولايم‌علی‌(ع)‌آغاز‌شد ‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌ 🖤 ___________ ☔️هنرکده شمیم باران https://eitaa.com/joinchat/1805451316Cd14018aac3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍲فرنی آموزش درست کردن ی فرنی لذیذ با مقدار دقیق مواد ☝️🏻😋 ___________ ☔️هنرکده شمیم باران https://eitaa.com/joinchat/1805451316Cd14018aac3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✍طبقه ی دوم راهرو سمت راست اتاق ۱۴... سلام 🏴 شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها رو خدمت همه ی شما بزرگواران تسلیت عرض میگویم ، لطفا در این شب‌های با برکت برامون زیاد دعا بفرمایید🙏 (۸) .
جمله ی کلیدی بود احسنت👌
درسته هرچند الان هم همینطوریه
. 🏜مثل هر هفته پنج شنبه شد و باید می‌رفتیم گاراژ ( جای که همه ی اتوبوسها از روستاها و شهرهای مختلف یه جا بودن و منتظر مسافرها میشدن)تا سوار اتوبوس بشیم 🚌 اتوبوس نیمه قراضه یکی از روستاهای اطراف با یه راننده ی خیلی مشتی ، پیرمردی که خیلی هوای ما دخترا رو داشت و نمیذاشت پسرا عرض اندام بکنند... .
. 🎰یکی از چیزهایی که خیلی اذیتم میکرد این بود که وقتی به کوچمون نزدیک میشدم باید خیلی بلند از اون ته اتوبوس صدام رو بلند میکردم و میگفتم ببخشید همینجا پیاده میشم وای حالا از بس گاهی همهمه بود صدام به جلو نمی‌رسید ، مشتی متوجه نمیشد و راهم رو دورتر میکرد و‌نگه نمی‌داشت...باز بقیه بهم کمک می‌کردن و میگفتن آقا نگه دار می‌خوان پیاده شن ، وای حالا میخواستی از ته اتوبوس بیای جلو و پیاده بشی کلی آدم به خاطرت پیاده میشدن که چی که من می‌خوام پیاده بشم راه باز بشه😄🙄😟 .
. تا اینکه چون پای ثابت این اتوبوس بودم راننده ی مشتی کارم رو آسون کرد و دیگه وقتی به محل پیاده شدنم نزدیک میشدم خودش نگه می‌داشت 😍😎 ☺️خیلی دعاش میکردم ، از قضا اون روز مثل هر هفته ساعت ۶ صبح رفتم سر راه و بعد بدو بدو کیفم و گذاشتم خوابگاه و مثل عقاب خودم رو سر کلاس رسوندم .
. 😏تو اتوبوس چون من آخرین مسافر بودم وقت نمیشد که با بقیه صحبتی داشته باشم یا کنارشون بشینم 😶همیشه ی خدا هم میفتادم اون صندلی آخره که به پنج تا صندلی دیگه چسبیده بود و به راه پله ها وصل میشد و نزدیک در عقبی ماشین بود ☹️ شاید بیشتر اوقات که راننده یه دستی به ترمز میزد این قلبم از سینه بیرون می‌پرید که وای الان میخواستم بیفتم رو راه پله ها ... .
. 😐برای همین راه ارتباطی با بقیه نداشتم ، که خبرهای دست اول بهم برسه ، و طبق معمول تو مدرسه متوجه اتفاقات دور و برم میشدم ⚡️که اون روز صبح دستی رو شونم سنگینی کرد و با صداش تمرکزم رو از رو درسم گرفت ،نگاهی بهش انداختم دیدم یکی از همکلاسیامه ، گفت شنیدی ؟ 🔥گفتم چیو ! یه بادی به غبغ انداخت تا خبر داغشو بشنوم ...🤨 ادامه دارد.... خوشحال میشم نظرتون رو با من به اشتراک بذاری😍👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1465570 .