هدایت شده از سفیر | Safir
شهید محمد جواد سیفائی
گرافیک و طراح نوشتار : صابر شقاقی
🔰به #حوزه_هنری_کاشان بپیوندید:
🔸@honarkashan
💠 http://zil.ink/honar_kashan
مراسم بزرگداشت شهدای مبارز با اسرائیل
پنج شنبه ۲۹ خرداد بعد از نماز عشا
خیابان امیرکبیر مسجد الحسین
🔰به #حوزه_هنری_کاشان بپیوندید:
🔸@honarkashan
💠 http://zil.ink/honar_kashan
50.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 پیام شما به صهیونسیم
🇮🇷 در حاشیه تشییع شهدای مبارزه با اسرائیل کاشان
🌹 گلزار شهدای کاشان
🔰به #حوزه_هنری_کاشان بپیوندید:
🔸@honarkashan
💠 http://zil.ink/honar_kashan
30.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تشییع با شکوه
پیکر شهدای مبارزه با اسرائیل
با حضور پرشور و حماسی مردم شهید پرور کاشانِ مکرم
پنج شنبه ۲۹ خردادماه ۱۴۰۴
🇮🇷 شهادت افتخار ماست ... 🇮🇷
#شهدای_مبارزه_با_اسرائیل
🔰به #حوزه_هنری_کاشان بپیوندید:
🔸@honarkashan
💠 http://zil.ink/honar_kashan
حوزه هنری انقلاب اسلامی کاشان
جای شما خالی
تا وقتی دوست و آشنای شهید باشند جا برای غریبهها نیست. عقب ایستادم.
آقای مداح گفت:« رفیق رفتی به سلامت! ولی رفقا دلشان دارد میترکد. آی مردم شهید هم با شهید فرق میکند. شهیدی که قاتلش اسرائیل باشه خیلی غبطه داره ها!»
یکی از رفقای شهید درِ گوشی به مداح گفته بود:« بالاسر رفیق شهیدم روضه تحیّر بخوان. من جا موندم .دو دقیقه موقعیتم را ترک کردم. تا برگشتم همهشون رفته بودند.»
هجوم جمعیت بردندم عقبتر. پایم گرفت به تابوت شهید. همین چند دقیقه قبل روی شانههای شهر، روان میچرخید. هر کس به نیت تبرک به تابوت و پرچمش دست میکشید.اما الان مثل یک تخته پاره افتاده این پشت مشتها.
توی همین فکرها خیره بودم به تابوت که خانمی جلوی تابوت سبز شد. دستش را به همه جای تابوت مالید و روی قلب و صورتش کشید.
نمیدانم دستش بوی شهید میداد. بوی کربلا یا بوی شهادت. مداح میگفت:« بیست روز میشه که شهید آلویی از کربلا برگشته.»
انگار زن به فتح بزرگی رسیده بود. قلبش خنک شد و دیگر گریه نمیکرد.
تقلید کار بچههاست. تا خواستم بروم جلو و مثل همان زن دستی روی تابوت بکشم، پسرک از راه رسید.
هر چه زور میزد پاره نمیشد.
_میخوای چیکار کنی؟
انگار سوالم حواسش را پرت نکرد که جوابم را بدهد.
جلوی مردی را گرفت و گفت: «میشه این تکه پرچم را برام بکَنی ؟»
پرچم از اول مراسم داشت شهادت میداد برای چه به دیوارههای چوبی منگنه خورده. ولی هر کس از راه رسید تار و پود برایش نگذاشته بود.
این ته مانده قسمت پسرک شد.
سوالم را دوباره پرسیدم.
_برای چی میخوای ؟
_ میخوام بزنم به دیوار اتاقم. هر موقع نگاهم بهش افتاد یادم بیاد پرچم شهادت همیشه بالاست. خدا کنه منم اینطوری پرچم پیچ بشم.
ته دلم خالی شد. من کجای این دنیام و این پسرک کجا؟ چقدر جای آنهایی که دنبال شهادتند توی این چهار تا تیر و تخته پرچم پیچ خالیه.
✍🏻ملیحه خانی
تشییع شهدای مبارزه با اسرائیل
کاشان ؛ پنج شنبه ۲۹خرداد
🔰به #حوزه_هنری_کاشان بپیوندید:
🔸@honarkashan
💠 http://zil.ink/honar_kashan
#گزارش_تصویری | مراسم وداع با شهدای مبارزه با اسرائیل
شامگاه چهارشنبه ۲۸ خردادماه ۱۴۰۴
🇮🇷 شهادت افتخار ماست ... 🇮🇷
#شهدای_مبارزه_با_اسرائیل
🔰به #حوزه_هنری_کاشان بپیوندید:
🔸@honarkashan
💠 http://zil.ink/honar_kashan
#گزارش_تصویری 1⃣ | تشییع با شکوه پیکر شهدای مبارزه با اسرائیل
با حضور مردم قدرشناس و شهیدپرور کاشانی در دارالسلام کاشان
پنج شنبه ۲۹ خردادماه ۱۴۰۴
🇮🇷 شهادت افتخار ماست ... 🇮🇷
#شهدای_مبارزه_با_اسرائیل
🔰به #حوزه_هنری_کاشان بپیوندید:
🔸@honarkashan
💠 http://zil.ink/honar_kashan
#گزارش_تصویری 2⃣ | تشییع با شکوه پیکر شهدای مبارزه با اسرائیل
با حضور مردم قدرشناس و شهیدپرور کاشانی در دارالسلام کاشان
پنج شنبه ۲۹ خردادماه ۱۴۰۴
🇮🇷 شهادت افتخار ماست ... 🇮🇷
#شهدای_مبارزه_با_اسرائیل
🔰به #حوزه_هنری_کاشان بپیوندید:
🔸@honarkashan
💠 http://zil.ink/honar_kashan
39.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میبینی ؟
میبینی این وطنِ قدر شناس را
این شهر حماسه ساز را ...
کران به کران عشق است و شور
به دور از آز و حسد و کینه و بخل
مملو از عشق و جوانمردی زهد ...
آری این وطن ، تن ماست
این روزها طنین امید و حماسه سر تا سر این شهر را گرفته است
سهم من جنگ است
سهم تو حضور , دیگری تزریق امید
و سرآخر ، سهم ما مردانگیست
که هرکس به طریقی آن را ثابت میکند
حتی شبیه تو
که فقط میبینی ...
🔰به #حوزه_هنری_کاشان بپیوندید:
🔸@honarkashan
💠 http://zil.ink/honar_kashan
برخیزید و زمامداری بکنید
بی فایده است گریه زاری بکنید
دیروز که بی خیال دشمن بودید
امروز برای جنگ کاری بکنید
سیدمحمدحسن پورسیدی
🔰به #حوزه_هنری_کاشان بپیوندید:
🔸@honarkashan
💠 http://zil.ink/honar_kashan
میرزا موشکی
پسرم تازه ازدانشگاه برگشته، ازغذاها که خوبند ولی همه ترکیبات مرغ هستن شاکی بود. یاد غذای دوران دانشگاه خودم افتادم. متنوع بود، ولی بی کیفیت.
تصمیم گرفتم میرزاقاسمی درست کنم. پوسته های سوخته بادمجان را میکندم که صدای ممتد عبور یک شی پرنده به گوشم رسید. خودم را دم پنجره رساندم. مسیر منحنی و پیچ خورده دود بر سینه آسمان نقش بسته بود و صدایی که شدیدتر میشد.
تشخیص ندادم موشک است که دارد میرود یا بمبی که دارد میآید؟
اشهدم راخواندم. با چاقو و بادمجان کبابی، دست روی سینه گذاشتم، به امام حسین(ع) سلام دادم. گفتم: «تاوقت دارم یک گاز به بادمجان بزنم. شاید اونور آب خبری از لذت بادمجان کبابی نباشد.»
بلند گفتم یا صاحب الزمان(عج). دو فرزندم از اتاق دویدند به طرف آشپزخانه.
_چی شده مامان ؟
_هیچی! دارند مارو میزنند.
_ نه مامان! این صدای شلیک موشکهای خودمونه. چرا مارو نگران کردید؟
_ خوب جنگه دیگه. گفتم شاید الان مارو بزنن و بریم اون دنیا.
_خب بزنند. مرگ حقه. هروقت خداخواست میریم.
_ آخه مرگ آمادگی میخواد.
_شما آماده هستید ؟
_شما جوش مارو نزن. فکر خودتون باش.
هاج و واج مونده بودم. با خودم گفتم اسراییل خبر ندارد که آب تو دل بچههای نسل جدید تکان نمیخورد. وگرنه بدون جنگ جل و پلاسشو جمع میکرد و میرفت قبرستون.
میرزاقاسمی خوشمزهای شد ولی حیف که هر وقت یاد بادمجان میافتم صدای موشک هم باهاش دانلود میشود.
✍🏻فریبا شادی
🔰به #حوزه_هنری_کاشان بپیوندید:
🔸@honarkashan
💠 http://zil.ink/honar_kashan
مادران سرزمینم
مادران سرزمینم! زمان جنگ است! ترس دارد، نگرانی و دلهره دارد. میدانم نسبت به آیندهی فرزندانت تنش و اضطراب داری و این طبیعی است. میدانم تو هم توی این چند روز بارها برایت پیش آمد که پنهانی کودکت را نگاه کردی و در دلت گفتی: «خودمان هیچ، نکند برای کودکانمان اتفاق بدی پیش آید.»
حال که در این شرایط قرار گرفتهایم میتوانیم زیر این فشار و استرس خم شویم، بیتاب شویم، نگران آینده شویم و یا اینکه میتوانیم کمی لنز دوربینِ نگاهمان را تغییر دهیم و جای یکمادر مضطرب، مادری آگاه و استوار شویم.
مادر! زمان جنگ هست اما فرصتی خوب برای تربیت هم هست. شاید برایت پیش آمده که در جواب پرسشهای طفل خردسالت در برابر تصاویر و فیلمهای موشکها، دودها و انفجارها، زبان کودکانه پیش گرفتهای و با همان زبان از جنگ، از ایستادگی، از آدمهای خوب و آدمهای بد با او صحبت کردهای:
«ببین مادر، آدم بدها میخواهند ما را اذیت کنند، آدم های خوبِ ما را شهید کردند، برای همینما به جنگ آنها می رویمتا جلوی آنها بایستیم. هیچکس حق ندارد به ما زور بگوید!»
و تو مادر، میان این تشویش ها، به کودکت ایستادگی، جرات، مقاومت و شهادت میآموزی. گفتههای تو با شنیدهها و دیدههای فرزندت پیوند میخورد و شجاعت و آزادگی را در وجود او نهادینه میکند. اگر جنگ نبود، شاید تو هیچ وقت دربارهی این چیزها با فرزندت صحبت هم نمیکردی و اگر هم میگفتی، چون برای فرزندت که ذهنش معطوف به دیدهها و تصاویر قابل لمس هست، نهادینه نمیشد!
کودکت، به رفتار شما نگاه دوخته است. می بیند، تحلیل می کند و الگو می گیرد. پس مراقب باش جز شجاعت، توکل، دعا، صبر و استقامت چیز دیگری نبیند.
استوار باش که دوران جنگ تمام می شود و آنچه نصیب فرزندت خواهد شد، شجاعت و ایستادگی در برابر ظلم خواهد بود. درسی که شاید برای نسل آینده ی ما لازم و ضروری است و خدا بهتر از ما، برای سرنوشت فرزندانمان دلسوز است.
✍🏻سمیه مصدقیان
🔰به #حوزه_هنری_کاشان بپیوندید:
🔸@honarkashan
💠 http://zil.ink/honar_kashan