#خاطره_شهید_هادی
ابراهيم در دوران دبيرستان به همراه دوستانش هيئٺ جوانان وحدٺ اسلامے
را برپا ڪرد.
او منشاء خير براے بسيارے از دوستان شد. بارها به دوستانش توصيه ميڪرد
ڪه براي حفظ روحيه دينے و مذهبے از تشڪيل هيئٺ در محله ها غافل نشويد.
آن هم هيئتے ڪه سخنرانے محور اصلے آن باشد.
📚سلام بر ابراهیم، جلــد۱
#خاطره_شهید_هادی
ابراهيـم هميشه ميگفٺ: بعد از توڪل به خدا، توسل به حضراٺ معصومين
مخصوصا حضرٺ زهــرا (س) حلال مشڪلاٺ اسٺ.
📚سلام بر ابراهیم، جلــد۱
@honarmandanshahidmishavand
#خاطره_شهید_هادی
او به خواندن دعاهاے ڪميل و ندبه وتوســل مقيد بود. دعاها و زيارتهاے هر روز را بعد از نماز صبح ميخواند.
هر روز يا زياٺ عاشورا يا سلام آخر
آن را ميخواند.
📚سلام بر ابراهیم، جلــد۱
@honarmandanshahidmishavand
#خاطره_شهید_هادی
در عزاداري ها حال خوشــے داشت. خيلے ها با وجود ابراهيم و عزاداري او شور و حال خاصے پيدا ميڪردند.
ابراهيم هر جايے ڪه بــود آنجا را ڪربلا ميڪرد!
گريه ها و ناله هاي ابراهيم شــور عجيبے ايجاد ميڪرد. نمونه آن در اربعين سال 1361 در هيئت عاشقان حسين بود.
بچه هاي هيئتے هرگــز آن روز را فراموش نميڪنند.
ابراهيم ذڪر حضرت زينب را ميگفت.
او شور عجيبے به مجلس داده بود. بعد هم از حال رفت و غش ڪرد!
آن روز حالتے در بچه ها پيدا شدڪه ديگر نديديم. مطمئن هستم به خاطر سوز درونے و نََفس گرم ابراهيم، مجلس اينگونه متحول شده بود.
@honarmandanshahidmishavand
#خاطره_شهید_هادی
دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود، جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت.
وقتی کار تحویل تمام شد جلو رفتم و سلام کردم و گفتم:« آقا ابراهیم برای شما زشته این کار بار بر هاست.»
نگاهی به من کرد و گفت:« کار که عیب نیست بیکاری عیبه این کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه مطمئن میشم که هیچی نیستم جلوی غرورم رو میگیره.»
گفتم: اگه کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست شما ورزشکاری خیلی ها می شناسنت.
ابراهیم خندید و گفت ای بابا همیشه کاری کنیم که اگه خدا تو را دید خوشش بیاد نه مردم.
@honarmandanshahidmishavand