ازدواج کمتر، طلاق بیشتر؛ زنگ خطر برای خانوادههای ایرانی!
🔹کاهش ۴۲ درصدی ازدواج: از سال ۱۳۹۱ تا ۱۴۰۲، تعداد ازدواجها از ۸۲۹ هزار به ۴۸۱ هزار کاهش یافته است؛ یعنی افتی ۴۲ درصدی طی ۱۱ سال!
🔹افزایش ۳۴ درصدی طلاق: در همین دوره، طلاقها از ۱۵۰ هزار به ۲۰۲ هزار رسیدهاند؛ یعنی رشد ۳۴ درصدی در آمار طلاق.
🔹نسبت ازدواج به طلاق؛ یک سقوط نگرانکننده: در سال ۱۳۹۱، به ازای هر ۵.۵ ازدواج، یک طلاق ثبت میشد، اما در سال ۱۴۰۲ این نسبت به ۲.۴ ازدواج در برابر هر طلاق رسیده است.
🔹بیشترین کاهش ازدواج: بین سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۶، ازدواجها بیش از ۲۰۰ هزار مورد کاهش یافتند، که افتی چشمگیر محسوب میشود.
🔹بیشترین رشد طلاق: سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۰، بیشترین افزایش طلاق را نشان میدهند و در سال ۱۴۰۰ تعداد طلاقها از مرز ۲۰۰ هزار عبور کرد.
منبع: مرکز آمار ایران
@kherad_jensi
@hooree🌹
در ستایشِ «شادی»
شاد بودن و شادی کردن حق طبیعی و مسلّم هر انسانی است که در این جهان زیست می کند. شادی، حالتی روانی است که طی آن فرد احساس خوشی و زنده دلی می کند و تمام جسم و روان فرد به جنب و جوش در می آیند و نوعی انرژی بخشی مثبت و امیدوارانه را تجربه می کند.
مارتین سلیگمن از بنیانگذاران روان شناسی مثبت گرا ، شادی را عبارت از عواطف و فعالیت های مثبت تعبیر می کند.
گفتن ندارد که پدیدۀ شادی همانند بسیاری از پدیده های انسانی و اجتماعی ابعاد و زوایای پیچیده ای داشته و ضمن این که از سویی عوامل گوناگونی بر روی بروز و ظهور شادی اثرگذاری دارند.
اما جالب است که از سوی دیگر شادی بر روی سایر پدیده های انسانی و اجتماعی نیز اثرگذار است. لذا واکاوی ابعاد گوناگون این پدیده مجال و فرصتی بسیار می طلبد که طبیعتاً در این نوشتار کوتاه نمی گنجد.
یکی از دلایل مهمی که موضوع شادی مورد توجه بررسی در نوشتار حاضر قرار گرفت این است که این جهان به خودیِ خود جهانی سرشار از درد و رنج هایی است که همگان را دچار تلخ کامی و غم می کند لذا یکی از کوشش های افراد، گروه ها، سازمان ها، دولت ها و همه و همه باید این باشد که شادی را جستجو کنند و آن را در بین مردم و جامعه تکثیر و ترویج کنند.
شادی و شادکامی آدمی را سرزنده و امیدوار نگاه می دارد و او را برای مقابله و مبارزه با انواع درد و رنج های این جهانی آماده می سازد.
شادی یکی از ضروری ترین نیازهای انسان برای زیستنِ با کیفیت و ارزشمند در این جهان است. شادی، زمینه های درست و دقیق اندیشیدن، تندرستی و سلامتی جسم و روان، آگاهی یافتن، منطقی بودن، آرامش داشتن، مداراگری، دوستی، عشق ورزی، پیوندجویی، تعاملات مثبت و سازنده، کنشگری فعال، مفید بودن، خوب بودن، ارزشمند زیستن و اخلاقی زیستن را فراهم می سازد.
انسان های شاد سرمایه های ضروری برای رشد و پرورش انسان های سالم و در نهایت جامعۀ سالم هستند. از آن جا که بین انسان و جامعه همواره رابطهای دوجانبه و متقابل برقرار است، لذا انسان سالم جامعۀ سالم را می سازد و متقابلاً جامعۀ سالم انسان سالم را پرورش می دهد.
تمام پژوهش های علمی در رشته های گوناگون پزشکی، زیست شناسی، روان شناسی، انسان شناسی و جامعه شناسی به خوبی نشان می دهند که شادی نتایج کاملاً مثبت بر جسم و روان فرد از یک سو و بر روی جوامع و گروه های اجتماعی از سوی دیگر دارد. دانشمندان دریافتهاند که شادی و خوشحالی سبب تقویت سیستم دفاعی بدن و همچنین سیستم عصبی انسان میشود.
افرادی که در معیارهای شادکامی نمرۀ بالا می آورند، عموماً افرادی شاد، خوشبین و سالم بوده و از این که وجود دارند راضی هستند، زندگی را با ارزش می دانند و با جهان در صلح و تفاهم هستند. برعکس، افرادی که نمرۀ شادی شان کم می شود از نظر شخصیت بدبین، غمگین و مأیوس بوده و با جهان در تضاد هستند.
افراد شاد، احساس امنیت بیش تری می کنند، آسان تر تصمیم می گیرند، روحیۀ مشارکتی بیش تری دارند و نسبت به کسانی که با آنها زندگی می کنند، بیش تر احساس رضایت می کنند و سلامت جسمانی و روانی آن ها بیشتر است، طول عمر بیشتری دارند و از نظر شغلی و اجتماعی، موفقیت های بیش تری کسب می کنند.
شادی را معمولاً به سه بُعد احساسی، شناختی و اجتماعی تقسیم کرده و اتفاق نظر بر این است که این تقسیم بندی جامعیت دارد. هر کدام از این ابعاد دارای مؤلفه هایی هستند.
1. بُعد احساسی شامل: احساس خوشحالی، امیدواری نسبت به آینده، خوش بینی به وقایع اطراف، دلگرم بودن به زندگی؛
2.بُعد شناختی شامل: احساس رضایت از وضعیت کنونی در قیاس با گذشته و وضعیت ایده آل، احساس رضایت از بخش های مختلف زندگی مانند شغل، تحصیل، خانواده و
3.بُعد اجتماعی شامل: تمایل به داشتن روابط اجتماعی با دیگران، مشارکت در فعالیت های اجتماعی، شوخ طبعی.
عوامل درونی و بیرونی فراوانی بر روی شادی انسان تأثیرگذار اَند از نوع شخصیت گرفته تا چگونگی تربیت انسان، نوع نگاه انسان به خود و جهانی که در آن زیست می کند، میزان خویشتن شناسی، فرهنگ، جامعه، اقتصاد و سیاست. داشتن ثروت کافی، شغل مناسب، شریک زندگی خوب، دوستان خوب، فراغت و تفریح مطلوب، مسافرت، ورزش منظم، فرهنگ کارآمد، جامعۀ سالم و بهنجار، اقتصاد قوی و کارآمد، سیاست عقلانی و منطقی همگی از جمله عواملی اَند که به سهم خود در شاد نگه داشتن افراد جامعه تأثیرگذاری دارند.
هرچقدر موانع ایجاد شادی در بین شهروندان جامعه کم تر شود بدون تردید زمینه های شاد بودن شان فراهم خواهد شد.
به هر بهانه ای ضرورت دارد که شهروند ان را شاد نگاه داشت و "سیاستِ شادکامیِ شهروندان" باید در هستۀ مرکزی سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های جامعه وجود داشته باشد.
✍محمدباقر تاج الدین
@hooree 🌹
زنان در دنیای دیجیتال؛
قدرتی که در شبکههای اجتماعی احیا میشود
سمانه کوهستانی٭
قدرت در دنیای امروز دیگر به شکلی که در گذشته میشناختیم، توزیع نمیشود. در گذشته، افرادی که در راس هرم قدرت ایستاده بودند، تصمیم میگرفتند و بقیه باید میپذیرفتند. اما امروز، قدرت به جایی منتقل شده که هیچکس نمیتواند آن را به راحتی در دست بگیرد یا از آن محافظت کند.
امروز قدرت در دست کسانی است که میتوانند بر توجه دیگران تسلط پیدا کنند و سکان توجه مردم را در دست گیرند؛ کسانی که میدانند چگونه ذهنها و قلبها را با پستی ساده یا هشتگی جنجالی با خود همراه و همدل کنند.
جنبشهایی مانند #MeToo و #TimesUp که از بستر شبکههای اجتماعی برخاستند، نمونههای بارزی از این تغییرات هستند.
این جنبشها به زنان این امکان را داده که تجربیات خود را با دیگران در میان بگذارند و نه تنها در سطح فردی، بلکه در مقیاس جهانی صدای خود را به گوش دیگران برسانند.
در اینجا، گویی شبکههای اجتماعی به ابزاری برای بازپسگیری قدرت تبدیل شدهاند.
زنانی که تا پیش از این در فضای واقعی، یا به دلیل سنتها و ساختارهای فرهنگی و یا محدودیتهای اجتماعی، از بیان تجربیات خود محروم بودند، هم اکنون در فضای دیجیتال به جمعی بزرگ و بیمرز متصل شدهاند که همه با هم از یکدیگر حمایت میکنند.
... سخن کوتاه آنکه، شبکههای اجتماعی نه تنها ابزاری برای ایجاد دگرگونی های اجتماعی محسوب می شوند، بلکه فرصتی برای بازتعریف خود و هویتهای فردی و جمعی زنان فراهم میآورند.
این فضاها امکان تعامل و همبستگی را فراهم میکنند، اما برای آنکه حقیقتاً به ابزاری برای تغییرات ساختاری تبدیل شوند، باید تهدیدات دیجیتال و چالشهای دسترسی به آنها را جدی گرفت. در غیر این صورت، شبکههای اجتماعی فقط به یک «آینه» تبدیل خواهند شد که در آن هیچ چیزی جز بازتاب واقعی نابرابریها مشاهده نخواهد شد.
✍سمانه کوهستانی*دانش آموخته دکتری جامعه شناسی فرهنگی
Instant View
@hooree🌹
خودمراقبتی من این شکلی است
در بیست سالگی از بدنم می ترسیدم. با اینکه الان در عکسها می بینم چه پوست و چشم براق و صافی داشته ام و چقدر موهایم پرپشت بودند (به قول گیلک ها موهایم شلال داشت).
اول به خاطر نظرات ملت فکر می کردم چاق و زمختم. ورزش حرفه ای شروع کردم، پانزده کیلو وزن کم کردم و دو سایز رفتم پایین و کل لباسهایم را دادم خیریه.
بعد دوباره طبق ادامه کامنت ها فکر می کردم چقدر لاغرم.
گودی کمرم کم است و بدون هیچ انحنا زنانه دارم ادای خوش تیپ ها را در میآورم.
الان که لیزر و فلان روتین شده. بیست و پنج سال پیش میرفتم یک جای بسیار پنهان گرانی پوستم را قلفتی برایم بکند که یک پرز رویش نباشد!
ژنتیک از سمت خانواده پدری، موهایم زود خاکستری می شد.
برای آن چقدر غصه میخوردم.
یک خال عمیق داشتم روی گونه که دوستش نداشتم. هیچ کس نگفته بود چه خال قشنگی.
والدینم را با خودم بردم جراحی.
خال را برداشتند بدون کوچک ترین اسکار پوست.
کل جماعت فعال شدند: حیف خال قشنگت!
رژیم های عجیب میگرفتم.
یک دوست پسری میگفت چقدر لاغری.
یک دوست دختری میگفت چقدر هنوز چاقی.
من هم مثل پیرمرد و نوه و خرشان، برای هر نظر رسید مهر زده تحویل میدادم و میرفتم تا ته ماجرا....
الان می بینم اینها که به من کامنت می دادند و من تند تند در افق میرفتم که اصلاح کنم خودم را، چقدر خودشان با معیار همان موقع هم داغان بودند
و من انگار کور، صرفا سراپا شنوا و پذیرا بودم.
بعد درس خواندم. یاد گرفتم. تکامل بدن و کارکرد سلولها و توازن هورمون ها و اثرات محیط روی بدن را نه فقط در کتابها خواندم که در آزمایشگاه تحقیق کردم. در حد وسع خودم چیزهایی فهمیدم.
همین شد در دوره سی و الان چهل سالگی، این شر و ورها را رها کردم.
نه پول به پزشکی دادم برای ژل و بوتاکس که بگویم با اینکه چهل سالگی را رد کردم هنوز بیست ساله ام، نه بدنم را چون کیسه پول دادم دست جراح برایم کوتاه و بلند کند.
این بدن برای جلب رضایت مشتری ساخته نشده، قرار است مرا حمل کند و مرا تحمل کند و برای من کار کند.
ورزش درست و روتین می کنم به خاطر ادامه دادنحیات چون تصمیمم تا حالا بر این بوده که دخل خودم را با دست خودم نیاورم و بسپارمش به روال طبیعت.
گاهی هم عصرها یا صبح زود می دوم بخاطر هورمونهای شادی چون بهشان نیازمندم برای ادامه دادن این چرندی که بهم تحمیل شده.
ویتامین طبیعی می خورم چون هنوز مزه ها را می فهمم و بدنم هنوز هوشمند است و خودش به من میگوید نیاز به آهن سیب دارد یا ویتامین ث پرتقال یا ویتامین ک کاهو.
دلم می خواهد بچه ام روز فارغ التحصیلی یا تولد هجده سالگی یا شاید روزی برای زایمانش مرا کنار خودش داشته باشد.
برای آن روز، لازم نیست چروک های صورتم را مثل خاکروبه جارو شده زیر فرش ببرم پشت شقیقه درحالی که به خاطر خنگی علم راهی برای چروک گردنم نباشد و پنهانش کنم زیر یک یقه اسکی با گردنبند.
لازم ندارم به رهگذر و دوست و دشمن نشان بدهم به خدا هنوز جوانم.
لازم دارم ولی نشان بدهم که در دنیای اخبار به روزم، در این سن چند تا چیز حالیم شده، عطر خوب را می شناسم و رنگ ها را بلدم و میدانم چه فرم لباسی به من میآید.
به خودم می رسم و پاکیزه و چابکم و از همه مهم تر، کامنت و نظر ناخواسته و آدم بی ملاحظه و بی ادب و روان ستمگر و روح آسیب دیده بیمار را نه تنها دیگر نمیپذیرم و رسید بهش نمی دهم، بلکه خودم را از مهلکه اش می رهانم.
خود مراقبتی من این شکلی است.
@November25th.
https://t.me/Hrman11
@hooree🌹
🔻برگی از تاریخ معاصر ایران
داستان حرام و حلال تماس تصویری
حتما یادتان هست زمانی اپراتور نسل سوم به نام رایتل خیلی تلاش کرد تا تماس تصویری را در کشور راهاندازی کند. اما هر چه بیشتر تلاش کرد، کمتر به نتیجه رسید.
دلیل آن هم چیزی نبود جز نظر چند آیهالله که تماس تصویری را حرام میدانستند.
این موضوع به سالهای ۹۰ و ۹۱ باز میگردد. در سال ۹۱ شورای عالی فضای مجازی به دستور رهبری تشکیل شد. طرح اپراتور سوم همراه اول به این شورا فرستاده شد، این شورا هر وقت به نوعی آن را پشت گوش انداخت، تا اینکه واتساپ اعلام کرد که امکان تماس تصویری با تلفن همراه دایر شده است. با مخالفتهای شورای عالی مجازی رایتل که یک اپراتور داخلی بود ورشکسته شد.
اما پس از آن که واتساپ در این مورد پا به عرصه گذاشت تماس تصویری با تلفن همراه حلال! شد. درست ۱۰ سال بعد یعنی سال ۱۴۰۱.
اما مخالفت با تماس تصویری ریشه در کجاها داشت؟
ریشه اصلی آن در مخالفتهای شرعی و مذهبی بود. (مثل موضوعات دیگری چون حرام بودن آب لولهکشی، حمام بیخزینه، وجود قانون اساسی، تاسیس مدرسه دخترانه و صدها موضوع دیگر...)
داستان از این قرار بود که در اول اسفند سال ۱۳۹۱ چهار مرجع تقلید در فتواهایی جداگانهای مخالفت خود را با تماس تصویری با تلفن همراه که آن زمان قرار بود توسط رایتل راهاندازی شود، اعلام کردند:
ایهالله مکارم شیرازی در فتوای خود مفاسد تصویری خدمت رایتل را بیشتر از فوائد آن دانست و تماس تصویری را «منشاء مفاسد جدیدی در جامعه» توصیف کرد.
نظر آیت الله علوی گرگانی: تماس تصویری میتواند عفت عمومی جامعه و نظم حاکم بر آن را خدشهدار و خانوادهها را به ورطه نابودی اخلاقی و بنیانی بکشد.
نظر آیت الله سبحانی: «قرار گرفتن چنین گوشیهای موبایلی در دست جوانان اعم از دختر و پسر مفاسد زیادی دارد، باید از خرید و فروش آن جلوگیری شود و نباید دولت چنین امکاناتی در اختیار مردم قرار دهد.
آیت الله نوری همدانی نیز تماس تصویری با رایتل را موجب از هم گسستن اساس خانوادهها» و تهدید «عفت عمومی» دانست.
اما این فتواها زیاد دوام نیاورد. چرا که توسعه و پیشرفت علم و تکنولوژی منتظر فتوای چند آیهالله نمیماند. وقتی واتساپ امکان تماس تصویری را برای جهانیان فراهم کرد عملا فتواهای علما زیر سایه این نرمافزار قرار گرفت و مردم توانستند با یکدیگر تماس تصویری بگیرند.
به جز ایهاللهها، برخی نمایندگان مجلس نهم نیز مخالف این طرح بودند، به طوری که برخی از آنها اعلام کرده بودند که اپراتور همراه اول رایتل حق ندارد این طرح را به مجلس ارائه کند.
یک دهه مخالفت با تماس تصویری با رایتل موجب ورشکسته شدن این پیام رسان داخلی شد و ضرر اصلی آن هم متوجه کارگران شد. چرا که رایتل توسط تامین اجتماعی پشتیبانی میشد و سود آن هم برای کارگران بود. اما ممنوعیت آن تمام منافعی که میتوانست به رونق زندگی کارگران بیانجامد را از بین برد. (حقالناس)
✍خدیجه گلین مقدم
@hooree🌹
🌿اعضای نامرئی خانواده
🔹زنانی که نشاط جوانی هنوز در صورت بسیاری از آنها دیده میشود، اما هنگام صحبت از کارِ خانه از خستگی و کرختی روانی حرف میزنند که شاید ماهها یا سالهاست همراهشان مانده.
🔹 بیش از 15 مادر در گفتوگویی صمیمی با «شرق» به چند موضوع واحد اشاره میکنند: از اوقات شخصی که دیگر خودشان سهمی در آن ندارند، تا انجام کارهای تکراری روزانه که تمامشدنی نیست.
🔹 آنها در بیشتر مناسبات اجتماعی به واسطه شغل خانهداری، حس طردشدگی دریافت کردهاند و حالا با اضطراب و کاهش شدید اعتمادبهنفس دستوپنجه نرم میکنند.
🔹 یکی مدیر داخلی شرکتی خصوصی بوده، دیگری خیاط یا طراح داخلی ساختمان، یکی دیگر معلم پیشدبستانی بوده و یکی دیگر دانشجوی حقوق که همه بعد از ازدواج یا بارداری به اجبار شرایط، خانهدار شدهاند.
🔹حالا بیشتر آنها به دلایل مختلف از جامعهای که قبلا در آن حضور داشتند، کنار گذاشته شدند و این موضوع بر شدت افسردگی آنها اثر گذاشته است.
کار بدون دستمزد
🔹زنان خانهدار به صورت متوسط بیش از 77 ساعت در طول هفته کار میکنند، یعنی دو برابر ساعت کاری یک کارمند؛ با این تفاوت که در هیچ طبقهبندی شغلی قرار نمیگیرند و دستمزدی هم در برابر زحمات خود دریافت نمیکنند.
🔹 طبق بررسیهای مختلف، معمولا زنان خانهدار به دلیل یکنواختی زندگی و تنهایی زیاد داخل خانه، دچار افسردگی بیشتر و متفاوتتری نسبت به بقیه اقشار جامعه میشوند. این آمارها برای زنانی که قبل از ازدواج یا فرزندآوری شاغل بودهاند، بیشتر است.
✍نسترن فرخه
متن کامل...
@swhriran
@hooree🌹
ناترازی خون
🔻کاهش سرمایههای اجتماعی، افزایش سن ازدواج، افزایش انجام پیرسینگ و تتو، میزان اهدای خون را بهشدت کاهش داده است
📌زمانی این تصور ایجاد میشود که نهادهای دولتی دغدغهی مردم نداشته باشند و فساد در سطوح مختلفی از پایین تا بالا گسترده شده باشد، مردم ممکن است اطمینانی نداشته باشند آنچه اهدا میکنند در مسیری که مایلاند صرف میشود.
🔹شهرام میرزایی، معاون اجتماعی سازمان انتقال خون کشور: تاکنون توانستهایم صددرصد نیاز مراکز درمانی به خون را تامین کنیم، اما به هر حال بهدلیل سردی هوا، کوتاه بودن روزها، بالا بودن میزان ترافیک و ابتلا به بیماریهای فصلی، میزان مراجعه را کم میکند. ما نگران ذخایر خونی هستیم.
🔹هر حادثه و بحران یا هر مسئله سیاسی و اجتماعی میتواند روی میزان اهدای خون مردم تاثیرگذار باشد، ذخایر خونی به میزان مشارکت مردم برمیگردد، به هر حال گاهی جریاناتی رخ میدهد یا شایعاتی ایجاد میشود که روی مردم تاثیر گذاشته و منجر به کاهش اهدای خون میشود.
🔹در جلسه اخیری که با مسئولان سازمان داشتهاند، قرار است از نظر زمانی، روی بعضی معافیتها بازنگری انجام شود تا زمان کوتاهتری برای آنها در نظر گرفته شود،.
🔹حجامت، تتو، الکترولیز، سوراخکردن گوش، طب سوزنی، رفتار جنسی پرخطر و محافظتنشده و آندوسکوپی، معافیتهای ۱۲ ماهه دارند و به شرطی که این اعمال طی این مدت مجدد تکرار نشده باشد.
🔹️ ابتلا به بیماریهای زمینهای مثل قلبی عروقی، بیماریهای شدید ریوی و آسم، سکته مغزی، دیابت قندی وابسته به انسولین، سابقه ابتلا به بیماریهای عفونی مانند هپاتیت بی و سی و ایدز و تزریق موادمخدر، منجر به معافیت دائمی میشوند
🔹در حال حاضر استانهای مازندران، گیلان و سیستان و بلوچستان بهدلیل دارا بودن تعداد زیادی از بیماران تالاسمی از نظر ذخایر خونی در شرایط مناسبی قرار ندارند و از طریق شبکه خونرسانی در حال تامین خون برای این استانها هستند.
🔹️در تهران هم مصرف خون بالاست؛ بیشتر از میزان اهدا. 25 درصد از خون دریافتی کشور، در تهران مصرف میشود، چراکه تعداد زیادی از جراحیها در تهران صورت میگیرد.
🔹شیرین احمدنیا، جامعهشناس: در شرایط و فشارهای اقتصادی و تجربه انواع محرومیتها،جای تعجب ندارد که افراد هرچه بیشتر از ارزشهای جمعگرایانه فاصله بگیرند و ملاحظات رفاه و منافع فردی را در اولویت قرار دهند.
🔹️ خیلی از افراد نگران بیماریهای فعلی یا آتیشان هستند. میاندیشند که اگر خودشان دچار مصیبت شوند، پناهگاهی ندارند و فریادرسی نخواهند یافت.
🔹باتوجه به نتایج گزارشهای تحقیقات ملی در ارتباط با بالا رفتن سرعت افول سرمایه اجتماعی در جامعه ایران، میدانیم که بیاعتمادی به نهادهای دولتی در دهههای اخیر رو به افزایش بودهاست.
🔹️ زمانی این تصور ایجاد میشود که نهادهای دولتی دغدغهی مردم نداشته باشند و فساد در سطوح مختلفی از پایین تا بالا گسترده شده باشد، مردم ممکن است اطمینانی نداشته باشند آنچه اهدا میکنند در مسیری که مایلاند صرف میشود.
✍زهرا جعفرزاده | خبرنگار گروه جامعه
📌ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
@hammihanonline
@hooree🌹
🌎 تغییر یا تعمیر !
🌐 گفت قلی خان دزد بود ؛ خان نبود. به خودش گفته بود فلانی ببینم میتونی تا آخر عمر تنهایی و یه تنه هزار تا قافله رو لخت کنی ؟ با همین یه حرف پای جونش وایستاد و هزار تا قافله رو لخت کرد. رسید به آخر عمر. دیگه دم دمای رفتن بود. پشیمون شده بود از راهزنی و سرقت و نفرین مردم. آخر عمری پشت دستشو داغ کرد و به خودش گفت : خب قلی خان. اینم اون هزار تایی که می گفتی. دیدی که هزار تا تموم شد. شب و روز و نصف شب تاختی به قافله ها و لخت شون کردی و دار و ندارشون رو بردی. حالا ببینم عرضه شو داری تنهایی فقط یه قافله رو سالم برسونی مقصد ؟ همین یه قافله ففط. نمی خواد ده تا بشه. یا صد تا. همین یه دونه فقط. همین یه دونه رو برسونی خونه تمومه. قلی خان هر کاری کرد نشد. نشد که نشد. نتونست و مشغول ذمه ی خودش شد بنده خدا. حالا خودت بگو تقاص از این بدتر؟
🌐 نفرت از وضع موجود و شرائطی که به روزگار سخت و دشوار آدمهای این سامان گره خورده ؛ خود به تنهایی به معیار و میزانِ قضاوت های تند و گزنده تبدیل شده تا سنجش و داوری در باره ی آن چه در جامعه در حال رخ دادن است در زیر پوست شهر در جریان باشد و هر کجا که محفلی و انجمنی و جمعی هست محور و مدار حرف روی همین موضوعات روزمره باشد. افزایش دلار. تورم. گرانی بنزین. آلوده گی هوا. تعطیل بودن کشور به هر بهانه ای و ... و جامعه ای که در این موقعیت مضطرب هر چقدر صبوری می کند و دندان روی جگر می گذارد تا همه چیز درست شود اما با هیچ تغییری مواجه نمی شود و هر روز در بر روی همان پاشنه ای می چرخد که روز قبل چرخیده. ماهیت و کارکرد خشم و عصیان و اعتراض در تمام تحلیل ها هم به وضوح قابل مشاهده است تا بگوید جامعه ی ایرانی به شدت سوگوار وضیت موجود است بی آن که مسئولین و مدیران را در هاله ای از وجدان معذب و شرم ساری ببیند. نه مدیری به عذر خواهی بر می خیزد و نه مسئولی به تغییر ؛ رفتار می کند. گویی خودرویی رها شده در یک سراشیبی تند را مانند است که ترمز بریده و امکان نگه داشتن آن مطلقا فراهم نیست. همین است که انگار همه منتظرند تا این خودرو به درختی ؛ سنگی ؛ صخره ای گیر کرده و بایستد.
🌐 این که جامعه در حال انفجار است و هر آن ممکن است این خودرو واژگون شده و سر از دره درآورد و متلاشی شود بی گمان شاید درست ترین تحلیل و نظر باشد. نظری که عام بر آن مهر تایید می زنند. اما اگر هنوز اراده ای به تغییر مانده باشد و دلسوزان و نخبگان و عالمان ناامید نشده باشند می شود همین یک قافله را به سلامت به مقصد رساند. قلی خان هزار قافله را لخت کرد. اما از پسِ تغییر بر نیامد. که تغییر به ساده گی محقق نمی شود. تنها صرف خواستن نیست. توانستن هم دخیل است. این منِ فردی باید به یک مای جمعی تبدیل شود و هویت جمعی را به هر شکلی که هست بسازد. در جامعه ای که افراد به منِ خود اعتقاد و اعتماد ندارند و به یک رها شده گی ملی رسیده اند ؛ چگونه می توانند به هویت جمعی اعتبار ببخشند. تک تک افراد این جامعه گرانقدرند اما متاسفانه ممیزی شده اند تا هیچ کس سهم خود را همان طور که باید بگیرد ؛ نگیرد. به گمانم در جامعه ای که تغییر را بر نتابد به تعمیر هم تن نخواهد داد. پس نه تعمیر و نه تغییر نمی تواند سویی کوچک در ظلمات باشد برای مردمی که هر بامداد تا شامگاه در بدترین بلاتکلیفی تاریخی به سر می برند. وضعیتی برزخ گونه که هیچ کس نمی داند فردا چه اتفاقی خواهد افتاد و خورشید از کدام سو بر این تاریکی و سیاهی خواهد تابید !
✍جعفر بخشی بی نیاز
https://t.me/matn_sara20
@hooree🌹
مادرها ولایت ندارند!
۱. با نوزادم رفتهام به یک همایش. مسیر ورودی راهی برای عبور کالسکه ندارد. مرد خوشپوشی جلو میآید و کمکم میکند که کالسکه را از پلهها بالا ببرم و با مهربانی میگوید که خودش هم نوزاد دارد.
ازش نمیپرسم بچه را کجا گذاشتی که توانستی بیایی به همایش. بدیهی است که بچه پیش مادرش است. این ولی اولین سوالی است که هرجا که بدون نوزادم میروم از من پرسیده میشود.
من باید قبل از اینکه جایی بروم مشخص کرده باشم که نوزادم کجا میماند در نبود من. چون بدیهی نیست که در نبود مادر، بچه پیش پدر میتواند باشد!
۲. جلسه دفاع رساله همسرم است. من در جلسه هستم و از نوزادمان مراقبت میکنم.جلسه به خوبی برگزار میشود و میرویم. هفته بعد، من سخنرانی دارم. همسرم با من میآید و مراقب نوزادمان است. جلسه که تمام میشود حضار برای همسرم دست میزنند به عنوان پدر نمونهای که مراقب نوزاد بود تا مادرش بتواند سخنرانی کند.
کسی در پایان جلسه دفاع همسرم ولی برای من دست نزد
!
۳. هردو جلسه داریم. دوستی از نوزادمان مراقبت میکند. جلسه همسرم زودتر تمام میشود. همزمان، نوزادمان بیتاب شده. او به سرعت خودش را به خانه میرساند تا نوزادمان را آرام کند. من که می.رسم، دوستمان میگوید همسر خیلی خوبی داری. هر مرد دیگری بود عصبانی میشد و میگفت یعنی چی؟! بمونه خونه بچهاش رو بزرگ کنه!
همسر من قطعا مرد خوبی است. نه چون از فعالیت اجتماعی من عصبانی نمیشود و به عنوان پدر، از نوزادش مراقبت میکند؛ چون توانسته مقهور این نگاه رایج که مراقبت از فرزند را "وظیفه طبیعی و بدیهی" مادر میداند و "لطف و بزرگواری" پدر، نشود. نگاهی که هم پشتوانه قانونی دارد و هم فرهنگی.
۴. مادران، به اندازه موهای سرشان از همه این توصیه ها را میشنوند که تا بچه بزرگ شود کارهایت را کم کن و کمتر از خانه بیرون برو و اولویتت باید بچهات باشد.
🌸این صدای بلند در یادآوری وظایف مادرانه و تلطیفش با گذاشتن بهشت زیر پای مادران و مقدس کردنشان، وقتی با سکوت کر کننده در مقابل قانونی که هیچ حقی برای مادر قائل نیست،دمقایسه میشود وضعیت حیرت انگیزی را رقم میزند.
ما در جایی زندگی میکنیم که ماده ۱۱۸۰ قانون مدنیاش که مصوب سال ۱۳۰۷ است میگوید: "طفل صغیر تحت ولایت قهری پدر و جد پدری خود میباشد" و مادههای بعدی این ولایت را توضیح میدهند.اینکه پدر و جدپدری همزمان بر بچههای زیر ۱۸سال ولایت دارند و حتی میتوانند برای بعد از فوتشان هم وصی تعیین کنند تا در نگهداری و تربیت مواظبت کرده و اموالش را اداره کند (ماده ۱۱۸۸) و حتی به وصی هم این اختیار را بدهند که برای بعد از وفاتش برای مولیعلیه، وصی تعیین کند (ماده۱۱۹۰).
مادر در این دنیای اختیارات ولایی پدر و پدرشوهرش کجاس
ت؟
مادر در کنار پدر، حضانت دارد و باید حقوق فرزند را رعایت کند (ماده۱۱۶۸) و سرپرستی فرزند تا ۷ سالگی با اوست (ماده۱۱۶۹). حضانت که میگویند یعنی نگهداری. یعنی مراقبت.
🌸یعنی همین وظیفه بدیهی که مادران باید انجام دهند و اگر انجام ندهند جامعه شماتتشان میکند.
ولایت ولی به پدر و اجداد پدری اجازه میدهد که فرزند را به قتل برسانند و قصاص نشوند (ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی) چون خودشان ولی دم هستند. اختیار خون فرزند را دارند، و اموالش را و...
۵. قانونی که از ولایت قهری پدر و اجداد پدری میگوید و حضانتی که میشود به مادر داد یا نداد، سال ۱۳۰۷ تصویب شده و هنوز دارد در زندگی روزمره ما؛ وقت پاسپورت گرفتن برای بچه هامان، وقت جراحی کردنشان، وقت ثبت نام کردنشان در مدرسه و حساب بانکی باز کردن برایشان و ازدواج دخترانمان و ...کار میکند و در دادگاه های خانواده، زنانی را که میفهمند هرچه قدر که ادله بیاورند برای دادگاه در توانمندتر بودن خودشان از شوهر و پدرشوهرشان! چیزی به جز حق حضانت و نگهداری و مراقبت کردن از فرزند بهشان داده نمیشود، تحقیر میکند.
۶.تاریخ گذشت. قبیلهها به خاندان تبدیل شدند و خاندانها به خانوادههای گسترده و خانوادههای گسترده به خانواده هستهای. عصر کشاورزی گذشت و تقسیم کار اجتماعی عوض شد و مشاغل موروثی که باید از پدر به پسر منتقل میشد به خاطره دور تبدیل شد. زنان توانستند درس بخوانند، کار کنند، درآمد داشته باشند. خیلی چیزها در زندگی بشر روی کره زمین تغییر کرد و همین الان که من اینها را مینویسم احتمالا پژوهشگرانی نشستهاند در کتابخانههای شهرهای مختلف این کره خاکی و دارند از متونی که میگویند در تمدن بینالنهرین، فرزندان به عنوان نیروی انسانی جزو اموال خاندان پدری محسوب میشدند و کم کم این منطق، کارکرد خودش را از دست داد، فیشبرداری میکنند...
🌸مادران ایران ولی، زندگیاش میکنند...
✍فاطمه علمداری
@Zane_Ruz_Channel
@hooree🌹
زیر این چرخ کبود
🔻درباره زنی که به خاطر «عکس» میخواست جان خودش را بگیرد
🔹تا به حال کسی را دیدهای که به خاطر یک عکس بخواهد جان خودش را بگیرد؟ زیر این چرخ کبود همین دیروز، زنی را دیدم که به خاطر یک عکس، مشت مشت قرص خورده بود تا خودش را از شر زندگی خلاص کند.
🔹هرچند که قصه درامتر از آن است که کامتان تلخ نشود اما شاید اگر همین اول کار به شما بگویم زور زندگی بیشتر از قرصها بود کمی دلتان آرام بگیرد.
🔹آخرین شب پاییز. همان شبی که بلندترین شب سال است بچهای از نوبت عصر مدرسهای در حاشیه کرج به خانه میرود و به مادرش میگوید معلممان گفته از سفره یلدایتان عکس بگیرید و در حساب «شاد» مدرسه بگذارید.
🔹معلم گفته و با مَدٌ و تشدید هم گفته که میخواهد از تجربه بلندترین شب سال در خانه بچهها کلیپی درست کند. معلم اما در مخیلهاش هم نمیگنجید که عکس گرفتن کنار سفره یلدا میتواند تکاندهندهترین، سختترین و تلخترین و... درخواست یک فرزند از مادری باشد که آه در بساطش ندارد.
🔹مادری که هر روز با هزار جور بالا و پایین خرج یومیهاش را درمیآورد. برای زنی تنها، برای مرضیه که شبهای زیادی گرسنه سر بر بالین گذاشته و دخترکش را توی سینهاش آرام کرده چیدن سفرهای که هندوانه، آجیل مشکلگشا، انار و چه و چه داشته باشد شوخی تلخی است.
🔹بر این زن شبهای زیادی گذشته که خورشید طلوع نکرده و بهار، تابستان، پاییز و زمستانش سپری نشده. برای زنی که خود و دختر هفتسالهاش را سر بار زندگی پدر و مادر گرفتارتر از خودش میداند.
🔹برای خانوادهای که قوت غالبشان نان و پنیر است اصلاً مگر فرقی بین روزها و شبهای سال است. اینجا عکسنوشت است. عکس هم برای ما عزیز است. اما گور پدر عکسی که بخواهد جانی را بگیرد.
🖌امیر جدیدی | عکاس و روزنامهنگار
📌ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
@hammihanonline
@hooree🌹
نوستالژیمان شده هوای پاک
«نشد که همه ما بتوانیم ثروتمند شویم و حالا همهمان با هم و در کنار هم داریم فقیر میشویم».
دستگاه تصفیه آب خریدیم چون دیگر از نوشیدن آب سالم ناامید شدیم و گفتیم حداقل خودمان به فکر سلامتیمان باشیم.
حالا خیلیها را میشناسم که تاریخ تعویض فیلتر تصفیه آب خانگیشان گذشته ولی از تعویض آن صرفنظر میکنند. پولش را دارند، دلیلش را ندارند: «وضعیت این است دیگر. چه کنیم؟»
دستگاه تصفیه هوای خانگی خریدیم.
دیگر ولی نه تنها از تنفس هوای پاک ناامیدیم بلکه آرزویمان شده رهایی از وضعیت «خطرناک» و رسیدن به همان «هوای ناسالم» قبل.
با هوایی که طی این سالها تنفس کردهایم آرامآرام همهمان داریم جزو «گروههای حساس» میشویم و حالا آرزویمان شده وضعیت نارنجی، و نوستالژیمان شده وضعیت سبز و هوای پاک.
در سقف پذیرایی، سقف آشپزخانه و حماممان «آسمان آبی مجازی» میسازیم
چون دیگر از تماشای آسمان آبی واقعی ناامید شدهایم. از تصویر آسمان آبی لذت میبریم.
دستگاه محافظ برق خانگی خریدیم تا در رفت و آمد برق از وسایل خانه مراقبت کنیم.
حالا به وضعیتی رسیدهایم که داشتن یا نداشتن محافظ موضوعی فرعی شده است.
ما به داشتن یا نداشتن اصل ماجرا یعنی برق میاندیشیم. در گفتگوهای روزمره به شکل تحسینآمیزی از اداره برق یاد میکنیم چون به ما احترام گذاشته و قطع شدن برق را به ما اطلاع داده است، درست همانطور که خوشحالیم مبلغ برق مصرفی را برایمان پیامک میکند.
برای در ورودی خانهمان حفاظ آهنی خریدیم و برای حیاطمان دوربین مدار بسته نصب کردیم تا از دست دزدان در امان باشیم. خودمان حالا مینشینیم و با دلهره فیلمهای دزدی از خانهمان را تماشا میکنیم.
رغبتی برای تماشای فیلمهای خفتگیری در خیابان یا سرقت موبایل نداریم چون دیگر تکراری و کسالتآور شدهاند.
در تابستان به پنجرهها درزگیر زدیم تا گرد و غبار وارد خانههایمان نشود ولی حالا ذرات ریزگرد در دل هواست و همیشه مهمان خانهها و ریههای ماست.
هر روز روی برگهای گلهای آپارتمانیمان دستمال میکشیم تا حداقل منافذ آنها مسدود نشود
و از خفگی نجاتشان دهیم.
دلخوشی مان تمیز ماندن برگهای کوچک گلهای آپارتمانیمان شده است. ریزگردها آن قدر درشت شدهاند که دیگر آدم آدم را در شهر نمیبیند.
امروز با بیم و امید به قطع شدن یا نشدن گاز میاندیشیم. با هراس میپرسیم تا چه وقت گاز خواهیم داشت؟ راستی.
وقتی برق نداریم گاز هم نداریم و خانههایمان سرد میشود. خواستم بگویم با بیبرقی داریم برای دوران بیگازی تمرین میکنیم. نشد که همه ما بتوانیم ثروتمند شویم و حالا همهمان با هم و در کنار هم داریم فقیر میشویم.
دیروز دوستی چند فایل صوتی برایم فرستاد. گفت گوش کن آرامشبخش است.
صدای آب بود، صدای پرنده بود، صدای باد بود. به هنگام گوش کردن لحظهای درنگ و تأمل کردم.
ما از از خود زندگی زیبا، به تصاویر زیبای زندگی رسیدیم و حالا، داریم به صدای زیبای زندگی گوش میکنیم و این چقدر تلخ و دردناک است.
با این وجود باز باید خوشحال بود که هنوز به صدای زندگیِ ازدسترفته گوش میکنیم. انگار هنوز امیدی داریم.
آنچه خواندید متنی ادبی نبود. حس زندگی روز به روز دارد در ما از بین میرود.
اگر در این کشور تصمیمات سخت اتخاذ نشود شرایط بیش از پیش تلختر خواهد بود.
ای کاش ذرهای عجله کنند. ای کاش سکوت این روزهای جامعه را بشنوند. گاهی اوقات سکوت و درخودفرورفتگی بسیار گویاتر از فریاد است.
نگرانی جامعهشناختیام آنجاست که جامعه به سوی تقدیرگرایی برود و آنچه توصیف شد را مقدّر خود بداند. چقدر این وضعیت دردناک خواهد بود برای جامعه.»
✍دکتر فردین علیخواه
https://t.me/Hrman11
@hooree🌹
جنگ زنان را درهم می شکند
جنگ غیرانسانیترین اتفاقی است که مدام در جهان ما رخ میدهد انسانیت فراموش شده است و در این بین زنان و کودکان قربانیان اصلی جنگها هستند . تعداد کشتهشدگان فلسطینیها در حملات مداوم اسرائیل به نوار غزه به ۴۴۵۳۲ نفر و زخمیها به ۱۰۵۵۳۸ نفر دیگر میرسد. همچنین بر اساس بیانیههای نهادهای مسئول حقوق زنان وابسته به سازمان ملل بیش از ۲۷۸۰ زن در غزه بیوه شدهاند. همچنین کشته شدن دستکم ۳ هزار و ۷۶۸ نفر در لبنان از زمان جنگ تا آتشبس تایید شده است.ناصر یاسین، مسئول ستاد بحران لبنان، به رویترز گفت که ۲۵۲ سرپناه موقت در مدارس و سایر مکانها ایجاد شده است.
از زمان شروع جنگ در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ زنان زیادی مورد حمله و هدف خشونتهای جنسیتی قرار گرفته، به گروگان گرفته و بهطور غیرقانونی بازداشت شدهاند، همچنین طی جنگ زنان از حقوق خود محروم شده و کشته شدهاند. آنطور که بخش زنان سازمان ملل در آستانه اولین سالگرد شروع جنگ در غزه گزارش داده، بیش از ۵۰ هزار زن با ناامنی شدید غذایی و بیش از ۱۷۵ هزار زن با خطرات تهدیدکننده سلامتی روبهرو هستند و بیش از ۱۰ هزار زن کشته شدهاند.
حدود ۴۳ هزار و ۵۸۰ نفر زن در غزه باردارند. پناهگاههایی که بیش از حد شلوغ هستند با شرایط بهداشتی وخیم که خطرات خشونت، عفونت و بیماری را برای زنان افزایش میدهد. دسترسی نداشتن به مراقبتهای مادر و نوزاد هم خطرات سلامتی را برای زنان باردار و تازه مادران افزایش داده که بهدلیل سطوح بالای سوءتغذیه تشدید میشود.
درحالیکه همه نگاهها به غزه است، فلسطینیان در کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی نیز سطوح نگرانکنندهای از خشونت مداوم را تجربه میکنند. محدودیتهای رفتوآمد، غیرنظامیان ازجمله ۷۳ هزار زن را که در حال حاضر باردارند، از دسترسی به مدارس، کار، خانواده و امکانات بهداشتی باز میدارد.
آثار جنگ بر زنان و کودکان
ترک تحصیل
یکی از اثرات مستقیم جنگ بر زنان، ترک تحصیل است. در مناطق جنگزده، مدارس تخریب میشوند. دختران بیشتر از پسران از فرصتهای آموزشی و شغلی محروم و در آینده با مشکلات اقتصادی و اجتماعی بیشتری مواجه میشوند.
سلامت جسمی
زنان در مناطق جنگزده به خدمات بهداشتی و درمانی دسترسی کمتری دارند و این مسئله منجر به افزایش بیماریها و مشکلات بهداشتی شود. سوءتغذیه و کمبود منابع غذایی در این مناطق، سلامت جسمی زنان را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد.
افزایش خشونت خانگی
استرس و فشارهای روانی ناشی از جنگ، باعث افزایش تنشها در خانوادهها میشود و این مسئله میتواند به افزایش خشونت خانگی منجر شود. در شرایط جنگی، دسترسی به حمایتهای قانونی و اجتماعی برای زنان کاهش مییابد . این مسئله میتواند وضعیت زنان را بدتر کند. در کشورهای درگیر جنگ شاهد افزایش کودک همسری دختران بودهایم، مانند سوریه، عراق، یمن، سودان ...
افزایش خشونت جنسی
گزارشها نشان میدهد که موارد خشونت جنسی مرتبط با درگیریها در جنگ افزایش مییابد. اصولا تجاوز به زنان وسیلهای برای تحقیر طرف مقابل و به عنوان سلاحی جنگی به کار میرود که زنان فلسطینی نیز از این امر مستثنی نبودهاند.
محرومیت از فرصتهای اقتصادی:
بسیاری از زنان به دلیل جنگ مجبور به ترک خانههای خود و زندگی در اردوگاهها میشوند. این وضعیت باعث از دست دادن معیشت آنان میشود.
نقشهای جدید و مسئولیتهای بیشتر
زنان در غیاب مردان خانواده مجبور به پذیرش نقشهای جدید و مسئولیتهای بیشتری میشوند، از جمله سرپرستی خانواده و تأمین معیشت. در عراق، سوریه، لبنان و فلسطین زنان بسیاری سرپرست خانوار هستند و فقر در این کشورها زنانهتر شده است.
تاثیرات روانی
جنگها به عنوان یکی از مهمترین عوامل بیماریهای روانی برای کودکان و زنان به شمار میروند. کودکان توان و تحمل شرایط جنگ را ندارند .اضطراب، ترس و استرس ناشی از بمبارانها و حملات هوایی، تاثیرات روانی شدیدی بر کودکان و زنان گذاشته است. بسیاری از کودکان دچار کابوسهای شبانه، افسردگی و مشکلات رفتاری شدهاند.
جنگ در غزه با سکوت سیاستمداران ادامه دارد و زنان و کودکان هرروز با ترومای جدیدی مواجه میشوند که پایانی ندارد. مخالفان جنگ در هر نقطه دنیا نه به جنگ را فریاد میزنند کاش جنایتکاران اسرائیلی را مردم دنیا مهار کنند تا زنان در خاورمیانه کمی آرام بگیرند.
✍مریم رحمانی فعال حقوق زنان
@womenstudiesisaorg
@hooree🌹