فرصت دیدار...
نوبت سنوار...
گر به راهِ حق فدا گردد همه جان های مان
یک سر سوزن نیفتد شک در ایمانِ های مان
مرد میدانی اگر افتاد در میدان چه غم؟
باز هم پر می شود از مرد ،میدان های مان
خون سرخ لاله ،باران می شود با بارشش
فوج فوج از لاله ها روید درگلستان های مان
آری استادِ وفای ما ابالفضل علی(ع) ست
تا ابد هستیم با جان پای پیمان های مان
قطره ای از اشکما از گونه ها افتد اگر
سنگ رمی ظلم خواهد شد به دامان های مان
فرصتِ دیدار بود و نوبتِ سنوار بود
دردهای ما یکی هستند و درمان هایِ مان
بی هنیه یا که نصرالله یا سنوار نیز
می شود تکرار در تاریخ،طوفان های مان
چون شهادت پر بها،چیزی در این بازار نیست
وا شده اصلا پی این سود،دُکان های مان
بارها این روضه ها را دیده ام و بارها
خیرزان ظلم خورده رویِ دندان های ما
خونِ یحیی زنده خواهد کرد هر دل مُرده را
بانگ بیداری زند بر نامسلمان های مان!
شاعریم و از خدا خواهیم بنویسد ز لطف
سرخی فصلِ شهادت را به دیوان های مان
#نصرالله_زنده_است
#شهید_یحیی_سنوار
#احمد_رفیعی_وردنجانی