eitaa logo
حوزه بسیج دانش آموزی کوثر شهرستان تکاب
584 دنبال‌کننده
9هزار عکس
3.5هزار ویدیو
173 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
1_1085588612.mp3
3.76M
♡••موسیقی عصرگاهی هواےدل... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✍✨زنجبیل آنتی‌هیستامین طبیعی زنجبیل جایگزینی طبیعی برای انواع داروهای پزشکی جهت درمان حساسیت های شماست. ثابت شده است که چند فنجان چای زنجبیل در روز می‌تواند عطسه‌ها و آبریزش بینی همراه با آلرژی را کاهش دهد.
🌺بزرگترین دلگرمی: تشویق موثرترین داروی خواب آور: آرامش فکر قوی ترین نیرو در زندگی: عشق زشت ترین ویژگی شخصیت: خودخواهی بزرگ ترین سرمایه طبیعی انسان: جوانی مخرب ترین عادت: نگرانی 🌺بزرگ ترین لذت: بخشش بزرگترین فقدان: فقدان اعتماد به نفس رضایت بخش ترین کار: کمک به دیگران 🌺خطرناک ترین مردمان: شایع پراکنان عجیب ترین کامپیوتر دنیا: مغز بدترین فقر : یأس 🌺مهلک ترین سلاح: زبان پرقدرت ترین جمله : من می توانم 🌺بی ارزش ترین احساس: ترحم به خود زیبا ترین آرایش: لبخند با ارزش ترین ثروت: عزت نفس 🌺قوی ترین کانال ارتباطی: عبادت مسری ترین روحیه : اشتیاق.
هیچ‌وقت در کارهای خوب به علت حضورت فکر نکن به حکمت حضورت فکر کن! بچه‌ها نکنه یه کاری با ما دارن؟
✍شهید حاج قاسم سلیمانی اولین پایه‌ رسیدن به مقام شهيد هجرت است؛ هجرت از خود، هجرت از مکان خود، هجرت از دلبستگی‌های خود، هجرت از زیبایی‌های خود. مرتبه دوم، مرتبه جهاد است؛ جهاد في سبيل الله و مرتبه سوم ایستادگی و پایداری است در این راه...
‍ ☆☆ قلم های بسیاری خوبی هایش را بر صفحه کاغذ داده و کتاب ها دقایق زندگی اش را روایت گر بوده اند. های زیادی به امید شفاعتِ او می تپند و شلوغی همیشگی مزارش نشان از بی قراری دلهایی است که با فاتحه ای ، آرام می شوند فرمانده ... حال روزهایمان خوب نیست. نبض ایمانمان کندمیزندو توکلمان از نفس افتاده.روزگار بلاتکلیفی را برایمان دیکته میکندو از سنگینی بارِ گناه، کمر خم کرده ایم نمازهایمان حسرت ِ اول وقت بر دل داشتند و حال به وقت بی خیالی، می شوند.ناله ی وجدانمان را نمیشنویم. گاهی میشویم و یادمان میرود برای چه آمده ایم... ازباقیمانده محبت در دل گاهی می خوانیم با فراز ‌ بغض میکنیم و با  دل میشکند.شرمنده زمان شده ایم که با اعمالمان خنجر به قلب اش می زنیم. از او دور شده ایم و دلمان گرم به دوستان حقیقی و مجازیِ بسیاری است که ما را سرگرم کرده اند به . گناهانی که را بلعیده و وجدانمان را به مهمانی بی خیالی دعوت کرده اند. ظاهرمان آهِ حسرت بر دل دیگران می نشاند و باطنمان آهِ شرمندگی بر دل ای شهیداین روزها کسی دلش برای دیگری نمی سوزد. را فراموش کرده ایم و ظلم کردن شده عادتمان. و اعمال روزانه زندگی شده و قلب های شکسته بسیاری را در پرونده اعمالمان بایگانی کرده ایم. اینجا تکلیف را خیلی ها از یاد برده اند و بی خیالِ ،به فکر هستند گناهان بسیارند و ها گلوگیر، راه فراری نداریم. نفسمان به تنگ آمده، زمین گیر شده ایم و آرزوییست دست نیافتنی. فرمانده برگرد. اینجا زمین و زمان تو را کم دارد. بیا و با خودت و را بیاور. نجات بده غرق شدگان در محاصره دنیا را.... به مناسبت سالروز تاریخ تولد: ۱۸ مهر ۱۳۳۸ تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳ مزار شهید : گلزار شهدا امامزاده علی بن جعفر قم محل شهادت : سردشت
18.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊📌 بوی ماه مهر این بار با نسیم مهر و مهربانی 📌در آستانه بازگشایی مدارس و بمنظور دست گیری از دانش آموزان بی بضاعت ، رزمایش پویش همکلاس مهربانی ۲ با همکاری اداره آموزش و پرورش ، بسیج دانش آموزی و خیرین برگزار شد. فرمانده ناحیه مقاومت بسیج سپاه تکاب گفت : در این رزمایش تعداد۲۰۰ پک لوازم التحریر و کیف بین دانش آموزان نیازمند در تکاب توزیع شد. سرهنگ عباسفام : امر توزیع ۲۰۰پک لوازم التحریر و کیف و ۶۰ بسته معیشتی با همکاری آموزش و پرورش و بسیج دانش آموزی و خیرین شهرستان تکاب انجام شد.
‏بار شهیدان بر دوش تک تک ماست باید تا حدی کار و فعالیت کرد که بی‌اختیار از فرط خستگی افتاد، باید طرح نویی در انداخت و ابتکار عمل را در دست گرفت.
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🥀شهید ابراهیم همت: کار خاصی نیازنیست بکنیم! کافیه کارای روزمره مون رو به خاطر خدا انجام بدیم. اگه توی این کار زرنگ باشی شک نکن; شهید بعدی تویی...🕊🕊🕊🕊
‼️ 💎اسراری در نماز ✨ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (ره) : ☘️ در روایت آمده هر کس بین اذان و اقامه به سجده رود و بگوید : 💎«رَبِّ، لَک سَجَدْتُ خاضِعاً خاشِعاً ذَلیلاً ؛ پروردگارا، با حالت خضوع و خشوع و خاکساری و ذلت برای تو سجده و کرنش نمودم.» ❤️❤️❤️ خداوند می‌فرماید : ای ملائکه‌ی من ، به عزت و جلالم سوگند که محبت او را در دل بندگان مؤمنم قرار دهم و هیبتش را در دل‌های منافقان بیفکنم. 📚 اسرارالصلاة ، ص ۲۵۰ 🔶🔸راه های گناه نکردن🔸🔶
قسم به روح ،قسم به به امر رهبر و فرمودهای شخص ولی قسم به عارف جبهه،به مصطفی چمران به گریه دردل سنگر،تلاوت قرآن قسم به ترکش وقطع نخاع وجانبازی قنوت ودست جدای حسین خرازی قسم به جوخه اعدام وسینه نواب به عالمان شهید فتاده در محراب به انتهای افق،سرگذشت حاج احمد خوراک کوسه شدن درتلاطم اروند قسم یه پیکربی سر،قسم به حاج همت به چادر و به حجاب زنان باعفت به صبح دوکوهه،به دردوصبراز رنج غروب دشت شلمچه،به کربلای پنج قسم یه سیدحسن شیرمردحزب الله به جنگ سی وسه روزه،نبردحزب الله قسم به حنجرلگدشده حجاج درمکه به رمل های روان و به مقتل فکه قسم به باکری وباقری وزین الدین به غرش نهم دی به فتنه رنگین قسم به تنگه مرصادوعقده ازصیاد به غربت اسرا و شکنجه و فریاد قسم به روح هنر از نگاه آوینی به جنگ معتقدان ضدرنگ بی دینی قسم به قدرت خون دربرابر شمشیر به یک پدرکه نیامدپسر، اوشدپیر به مادرسه شهیدی که خم نکرد ابرو به تکه تکه شدن در مصاف رو در رو به دست خالی رزمنده ای که میجنگید به آن جنازه که باچشم بازمیخندید قسم به خون خلیلی شهید راه حیا به ندبه وبه کمیل و زیارت عاشورا که تا رمق به تنم هست مکتبی هستم حسینی ام وفدایی هستم 🌹به برکت صلوات برمحمدوال محمد(ص)
🍃نبودنت... جبران نمے‌شوے حتے بہ گریہ هاے شدید 🍃 یادشہداباذڪرصلوات
دختری که خانه قلبش، روشن به محبت پدرش، حسین علیه‌السلام است، چشم‌هایش ازخودگذشتگی عمویش عباس علیه‌السلام را در کربلا دیده و گوشش به اذکار برادرش امام سجاد(ع) آشنا است. این است سکینه(س)، دختر آفتاب!  شاهد عروج پاک‌ترین خلایق خداوند از محشر کبری کربلا! پنجم ربیع‌الاول مصادف است با سالروز وفات یادگار سید و سالار شهیدان، سکینه(ع). در کتاب «مقاتل الطالبیین» شعری به نقل از امام حسین علیه‌السلام روایت شده است که آن حضرت با عشق بسیار فرموده‌اند: «خانه‌ای را دوست دارم که سکینه و رباب من در آن خانه باشند. من آن‌ها را بسیار دوست دارم و تمام اموال خود را صرف آسایش آن‌ها می‌کنم. کسی حق ندارد مرا در این دوستی سرزنش کند؛ خواه در حیات من یا در ممات من.»[1] حضرت سکینه(ع) در طول عمر با عزت خود شاهد حوادث و تحولات سیاسی و اجتماعی بسیاری از جمله واقعه عاشورا بود. این بانوی بزرگوار، یکی از اسیران کربلا بود که پس از شهادت پدر، به کوفه و شام برده شد و در کنار حضرت زینب(ع) و امام سجاد(ع) یکی از پیام‌رسانان نهضت حسینی بود... 🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت حضرت سکینه بنت الحسین علیهماالسلام را به محضر مقدّس امام‌عصر عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف و همه شیعیان و منتظران تسلیت عرض می‌نمائیم. روایت شده که وقتی اهل‌بیت علیهم‌السلام را در مجلس یزید بن معاویه لعنهماالله وارد کردند، به آنان می‌نگریست و در حالی که با یک طناب بلند به یکدیگر بسته شده بودند، از یکایک آنها می‌پرسید تا اینکه در میان آنان زنی را دید که صورتش را با ساعد دستانش پوشانده بود، زیرا پارچه‌ای برای پوشاندن صورتش نداشت؛ یزید پرسید: او کیست؟ گفتند: سکینه دختر حسین (علیهماالسلام)؛ آن ملعون گفت: آیا تو سکینه‌ای؟ در این حال بغض علیهاالسلام ترکید و چنان به گریه افتاد که نزدیک بود روح از بدنش خارج شود؛ گفت: چرا گریه می‌کنی؟ حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها فرمود: 🥀 «چگونه گریه نکند کسی که حجابی برای پوشاندن صورتش از نگاه‌های تو و هم‌نشینانت ندارد!» 📚 منتخب طريحی، ج۲، ص۴۷۳ زينب الكبرى عليهاالسلام من المهد الى اللحد، ص۳۷۹
Javad Moghaddam - Alamdar Khoda Negahdar [SevilMusic].mp3
4.34M
من سکینه ی حزینه ام..سنگ غم شکست آیینه ام یه دنیا غمه تو سینه ام..وای وای وای اون که بغضش رو خورد تو گلو..اون که تو دلش موند آرزو اون که مشک رو داد دسته عمو..وای وای وای *عمو رفتی برنگشتی.عمو تو کجای دشتی عمو فراموش نکردی..عمو گفتی برمیگردی عمو بی تو آب حرومه..عمو کارمون تمومه رقیه غش میکنه اگه تب کنی..کاش بودی اوضامونو مرتب کنی ای غیرت الله کجای تا که نگاه..به چشمای خیس عمه زینب کنی (علمدار,خدانگهدار) -آسمون نشین ای مه جبین..بخاطر ما خوردی زمین جاش خالی کجاست ام البنین..وای وای وای مادرت که نیست عمه که هست..جای تو شده علم بدست رفتی و قد بابا شکست..وای وای وای *عمو چشم خورد قد و بالات..عمو تیر زدن تو چشمات عمو دستاتو بریدن..عمو رو تنت دویدن عمو تو کمین نشستن..عمو فرقتو شکستن رفتی و صحرا رنگ بیرحمی گرفت..هر دلی از رفتن تو زخمی گرفت سفره ی نذری تو علقمه چیدی و..هرکسی از پیکر تو سهمی گرفت (علمدار,خدانگهدار) -حالا که عمو شدی شهید..دور خیمه ها شمر پلید برا ما خط و نشون کشید..وای وای وای خنجر با نگاه نشون میده..چکمه ی سیاه نشون میده راه قتلگاه نشون میده..وای وای وای *عمو وای از دل سنگی..عمو صد مرکب جنگی عمو وای از ته گودال..عمو وای از تنه پا مال عمو پیرهن میره غارت..عمو ما میریم اسارت **تنگه دلم دست عمو رو بوس کنه..بابا کجاست دخترشو عروس کنه کارم به جایی رسید دراین شهر شام..مطرب بیارن نگاه به ناموس کنه (علمدار,خدانگهدار) 
🚨🚨سریال افرا و صدا و سیمایی که در فرهنگ سازی لنگ میزند سریال افرا داستان زندگی یک محیط_بان و مشکلات پیش رو او را نشان میدهد. 1⃣مسعود محیط بان باوجدان و پرکار و مسئولیت پذیر سریال که میتوانست الگوی خوبی برای جوانان باشد متاسفانه به دلیل ضعف نویسنده و فیلمساز در فرهنگ سازی 👈در خانواده ضعیف عمل میکند به طوریکه همسرش از او ناراضی هست و اقدام به طلاق کرده 👈و از طرف دیگر بر اثر خطای دید ، مجرم شکارچی به نام پیمان را به قتل میرساند و به زندان می افتد و تا آخر سریال در زندان میماند. 🚨درد اینجاست که برای یک محیط بان که در حین انجام وظیفه اقدامی کرده بود، قانون هیچ تبصره حمایتی ندارد . 🚨نقطه ضعف سریال هم آنجا بود که ماموران تحقیق و تفحص صحنه جرم در سریال خیلی ضعیف عمل کردند و تلاشی برای بازسازی صحنه جرم و پیدا کردن شاهد پرونده نکردند! 👈اما وحید پسر کینه ای سریال تونست شاهد را پیدا کنه و تا پایان سریال حبسش کنه !!!! تا نتونه شهادت بده خطای غیر عمد رخ داده!! 2⃣وحید جوانی که به دلیل نبود پدر ، مسئولیت خانواده اش را سالها عهده دار بوده است و بعد از کشته شدن برادرش پیمان، به غیر از قصاص قاتل به هیچ چیزی راضی نیست از ابتدای قضیه تا پایان سریال شاهد عقده گشایی و کینه شتری وحید هستیم که به حرف هیچ کسی گوش نمیدهد هم از عوض مادر، هم از عوض پدر و هم از طرف خواهر و برادران تصمیم میگیرد و حتی شاهد قضیه را که میخواست درباره خطای غیر عمد مسعود حرف بزند را در جایی حبس میکند و خانواده اش را غیر مستقیم به گروگان میگیرد . 👈برای پدر مسعود شرط سند کارخانه را برای بخشیدن پسرش میگذارد 3⃣به طوریکه حاج محمود که از کودکی با سختی و تلاش صاحب کارخانه شده، برای دادن سند کارخانه به وحید حتی تا سرحد مرگ هم میرود 👈 کینه وحید اینجا هنوز تمام نشده تا در پایان با باز سازی صحنه قتل و زدن تیر به سمت مسعود ، بالاخره از مسعود میگذرد و او را رها میکند . 🚨🚨🚨اینکه صدا و سیما هیچ راهی نتوانست برای درمان کینه شتری آدمهایی مثل وحید ارائه دهد و او تا پایان سریال همچنان در آتش انتقام گیری بود، بسیار جای تاسف دارد. 4⃣ قسمتی از سریال هم درباره پیمان، است جوانی که با خواهر مسعود پنهانی رابطه دوستی ایجاد کرده بود و بعد از اینکه هنگام خواستگاری ،پدر مسعود او را تحقیر میکند و بی پولی اش را به رخش میکشد عازم جنگل میشود که از صاحب پول فراوان شود و همانجا هم به خطا کشته میشود. 5⃣ مائده، دوست دختر پیمان هم متاسفانه اون قدر است که اولش که رابطه دوستی پنهانی با پیمان داشت . بعد از مرگ پیمان ، هم با مادر پیمان رفت و آمد میکند چه شب چه روز در خانه مادر پیمان دیده میشود؛ به طوریکه مادر پیمان هر چیزی که برای مراسم ختم پیمان میخواهد بخرد مائده را با خود همراه میکند تا جایی که یادگارهای کودکی پیمان را دست این دختر میسپارد !!!! مائده برای رفتن به خانه دوست پسر سابقش به حرف پدر و مادرش و نگرانی های آنها هم توجه نمیکند . حتی در جایی به خاطر مادر پیمان، مقابل پدرش می ایستد و با درشتی با او صحبت میکند که چرا باعث خجالت آن مادر شد!!! 🚨🚨🚨این حد از ترویج دوست پسر و دوست دختری در سریال که عادی جلوه داده شده و سریال در پی نشان دادن مظلومیت این دختر و پسر هست واقعا مشمئز کننده بود. ✅۱_البته اینکه سریال در پی ترویج این نکته بود که رفتار ثروت مندان جامعه و تفاخر آنها و تحقیر ایشان نسبت به فقرا باعث ایجاد عقده و کینه در ایشان میشود هم نگاه درستی بود ✅۲_و حتی آن قسمت از سریال که اشاره هست به اینکه ثروت مندان و صاحبان مناصب ، بایستی دست جوانان را بگیرند و کمک کنند شغل مناسبی پیدا کنند هم نگاه دقیقی بود . ✅ ۳_درباره تاثیر منفی که در سریال در ازدواج بین مسعود و مهتاب نمایش داده شده بود، هم سریال خوب اقدام کرد . ✅ ۴_نشان دادن شیوه برخورد غلط در جلسه خواستگاری که افراد و قراردادن برای آنها، بعدها باعث چه معضلاتی میشود هم سریال خوب کار کرده بود 🚨اما متاسفانه سریال افرا به دلیل ضعف فیلمنامه ، خوبی نداشت 👈و نتوانست فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی را به مخاطبان معرفی کند . 👈 و شاید فقط توانست وضعیت فرهنگی برخی خانواده ها در جامعه را نشان دهد 👈بدون اینکه راه حلی برای حل معضلات ارائه کند . 🚨حیف از بودجه هایی که برای سریال خرج شد و حیف از وقتی که برای دیدن سریال تلف شد... 📝محمدلو
💠 دیدار با مدیران مدارس طرح شهید بهنام محمدی (مدرسه شهیدباهنر) در معیت مربیان طرح شهید بهنام محمدی بمناسبت تبریک سال جدید تحصیلی و ارائه مجوز فعالیت مربیان 🔹بسیج دانش آموزی کوثر شهرستان تکاب ┏⊰🌸🌸⊱━━━─━━┓ 🆔@hoozekoosar ┗━━─━━━⊰🌸🌸⊱┛
🔊📌برگزاری دوره توانمند سازی دبیران آمادگی دفاعی مدارس شهرستان تکاب 🔹بسیج دانش آموزی کوثر و فهمیده شهرستان تکاب
👓 دستخط آیت‌الله قاضی از دستورالعمل همیشگی ایشان: ❗️ اگر‌نماز را تحفظ کردید، همه چیزتان محفوظ می‌ماند!
🌼فرازی از متن نامه احساسی حاج قاسم سلیمانی به شهید حاج حسین پورجعفری؛ ✍حسین! بارها که با هم به خطوط مقدم می رفتیم، من سعی می کردم تو با من نیایی و تو را عقب نگهدارم. اگر چه هرگز بر زبان جاری نکردم و می نویسم برای آینده پس از خودم، که خدا می داند با هریک از آنها که از دست داده ام چه بر من گذشت و حتی بادپا، جمالی، علی دادی را از دست دادم و نگران بودم که تو را هم از دست بدهم. همیشه جلو که می رفتم نگران پشت سرم بودم که نکند گلوله ای بخورد و تو شهید شوی. به این دلیل خوشحال هستم که از من جدا شدی، حداقل من دیگر داغدار تو نمی شوم و تو زنده از من جدا شدی که خداوند را سپاسگزارم. حسین جان! شهادت می دهم که سی سال با اخلاص و پاکی و سلامت و صداقت زندگیت را فدای اسلام کردی. تو بی نظیری در وفا، صداقت، اخلاص و کتمان سر.
📌 *ماجرای شهیدی که با توسل به حضرت زهرا(س) کوسه را در اروند، دور کرد* 🔹️ اگه کوچکترین صدایی درمی‌اومد با تیر عراقی‌ها سوراخ سوراخ می‌شدیم و اگه کاری نمی‌کردیم با دندون‌های کوسه تیکه تیکه می‌شدیم. 🔹️ «من بودم و *شهید امیر فرهادیان‌فرد و شهید عباس رضایی.* یک چیزی خورد به تنه‌ام، به خودم اومدم. قد یه کُنده بزرگ نخل بود. فکر کردم تنه درخته، هیچی نگفتم، دُم بالاییش توی تاریکی از آب بیرون زده بود. گفتم همه چیز تمام شد». ◇ آروم گفتم: «امیر، کوسه!» ◇گفت: هیس!... دارم می‌بینمش... 🔹️ دیدم داره ذکر می‌خونه. من هم شروع کردم. همین‌طور داشت حرکت می‌کرد. اگه کوچکترین صدایی در می‌اومد با تیر عراقی‌ها سوراخ سوراخ می‌شدیم و اگه کاری نمی‌کردیم با دندون‌های کوسه تیکه تیکه می‌شدیم. 🔹️ امیر ذکر می‌گفت؛ من هم همین‌طور. کوسه برگشت ودوباره نزدیک نزدیک‌تر شد. ◇با خودم گفتم لعنتی! یا شروع کن، یا برو، انگار گرسنه نیستی... ◇ کوسه شروع کرد دورمون چرخید. می‌گفتن کوسه قبل از حمله، دو دور، دور شکارش می‌چرخه، بعد حمله می‌کنه و دیگه تمومه. ◇ نزدیک نزدیک که رسید، صدای امیر آروم بلند شد، صداش هیچ‌وقت یادم نمی‌ره: 🔹️ *- یا مادر، یا فاطمه زهرا(س)، خودت کمک‌مون کن...* ◇ کوسه داشت همین‌طور نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. کوسه از کنارمون رد شد. اون طرف‌تر ایستاد. صدای امیر یک بار دیگه به گوشم رسید: 🔹️ *- یا مادر...* ◇ کوسه از ما دور شد و رفت. امیر توی آب گریه‌اش گرفت. ◇ باورمون نمی‌شد که هنوز زنده هستیم. پاش به خاک که رسید، عجیب عوض شده بود. این‌قدر منقلب شده بود که انگار یه نفر دیگه‌اس. ◇ بیشتر وقت‌ها غیبش می‌زد. پیداش که می‌کردن یه پناهی پیدا کرده بود، چشماش خیس بود و قرآن زیپی کوچیکش دستش بود. این اتفاق هفت شب قبل از عملیات والفجر هشت افتاده بود. 🔹️ توی این مدت اگه امیر اسم *حضرت فاطمه زهرا(س)* رو می‌شنید، گریه امونش نمی‌داد. 🔹️ راوی: احمد شیخ حسینی - کتاب آسمان زیر آب