امروز بالاخره نوبت هرسِ دراسنا (سمت راست) و شفلرا (بالا) شد. دو گلدون رو به تراس بردم و مشغولشون شدم.
چند روزی بود نیت کرده بودم فیلودندرونِ خشکشدهٔ یادگاری پدرجون رو هم دور بندازم که دیدم در عین ناباوری برگ جدید داده! (پایین)
خلاصه اینکه آخدا!
درسته ما دورانداختنی هستیم و بهمون امیدی نیست...
ولی شما صبوری کن. شاید برگ جدید دادیم...
#سبزخانه
#خانهٔ_شمارهٔ_سی
#دارالسلام
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف