8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری | #استاد_شجاعی
✘ الآن رفتن به غزه و جنگیدن، وظیفه اصلی ما نیست!
مراقب باخت فکری در این جنگ باشید!
29.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 یه مطلب خوب از دکتر علی غلامی
انسانیت گزینشی پس از ۸۰ سال نادیده گرفتن انسانیت
▪️«جنگ مگر خوشحالی دارد؟»
▪️«این عملیات چه فایدهای دارد وقتی طرف مقابل عملیات متقابل انجام میدهد؟»
▪️«شهروندان عادی چه گناهی کردهاند؟»
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽خودم، همسرم، فرزندم و همه اجدادم فدای یک کاشی حرم بیبی زینب(س)
#شهید_مصطفی_صدرزاده،
فرمانده گردان عمار لشکر #فاطمیون
امروز اول آبانماه، روز شهادت این مرد بزرگ هست.
هر چقدر ارادت دارید صلوات بفرستید و هدیه کنید محضر شهید مصطفی صدرزاده.... 🥀🥀🥀
سیره شهدا دماوند
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این مادر منه، از موهاش شناختمش!
حالوهوای کودک فلسطینی بعد از اینکه مادرش را در میان شهدای بمباران غزه میبیند
5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توسل به امام زمان نشدنی ها را شدنی می کند ...
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
حکایت طنز😍
خروس و شيرى باهم رفيق شده و به صحرا رفته بودند.
شب که شد خروس برای خوابيدن روى يک درخت رفت و شير هم پاى درخت دراز کشيد .
هنگام صبح خروس مطابق معمول شروع به خواندن کرد .
روباهى که در ان حوالى بود به طمع افتاد و نزدیک درخت امده و به خروس گفت:
بفرمائيد پائين تا به شما اقتدا کرده و نماز جماعت بخوانيم!
خروس گفت : همان طورى که مى بينى بنده فقط مؤذن هستم ، پيش نماز پاى درخت است او را بيدار کن ..
روباه که تازه متوجه حضور شير شده بود ، با غرش شير پا به فرار گذشت .
خروس پرسید :
کجا تشريف مى بريد؟ مگر نمى خواستيد نماز جماعت بخوانيد؟
روباه در حال فرار گفت :
دارم مى روم تجدید وضو کنم !😂😂
پ.ن:
دشمنان جمهوری اسلامی ایران بدانند که شیران زیادی پای درخت تنومند انقلاب آماده #جانفشانی هستند؛ الکی دور ور ایران پرسه نزنند باور ندارند، امتحان کنند و شیران خفته را بیدار کنند😅
❇️
#بچهعلینقیالانکیست ؟
بسیار جالبه و خواندنی !!!
علینقی، كاسب مؤمن و خیری بود كه هیچگاه وقت نماز در مغازه پیدایش نمیکردند. در عوض این معلم قرآن در صف اول نماز جماعت مسجد دیده میشد.
یك عمر جلسات مذهبی در خانهها و تكیهها به راهانداخته و كلی مسجد مخروبه را آباد كرده بود ولی از نعمت فرزند محروم بود ...
آنهایی كه حسودیشان میشد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه میگشتند تا نمكی به زخمش بپاشند ..!
آخر بعضیها عقده پدر او را هم به دل داشتند؛ پیرمردی كه رضاخان قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند ..!
علینقی راه پدر را ادامه داده بود اما
الان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود. به خاطر همین همسایه كینهتوز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛ درب را زد. علینقی آمد دم درب ...
مردك به او یك گونی داد و گفت:
«حالا كه تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به كارت بیاید».
علینقی در گونی را باز كرد، ۱۱ تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون ..!
قهقهه مردك و صدای گریه علینقی قاطی شد ...
كنار در نشست و دستانش به دعا بلند و گفت «ای كه گفتی بخوانیدم تا اجابتتان كنم ..! اگر به من فرزندی بدهی، نذر میكنم كه به لطف و هدایت خودت او را مبلغ قرآن و دینت كنم».
خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود، ۱۱ فرزند به علینقی داد كه اولینشان همین حاج آقا محسن قرائتی است ...
••✾🌻🍂🌻✾••
🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌻