فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوربین مخفی ، دلهای بزرگ
و خدا در قلب انسانهای کریم است
🌺اعمال سه روز آخرماه شعبان المعظم
💎سفارشات امام ثامن ضامن آقاعلی ابن موسی الرضا(علیه السلام)
🤲جهت درک برکات ماه شعبان و آمادگی هرچه بیشتربرای ماه مبارک رمضان🌙
#امام_زمان
#ماه_رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما تا آخر نگاه کنید
نتیجه سختی ،تلاش واراده
✅ بابت جریمه بیحجابی مستقیما ۳ میلیون تومان از حساب بانکی افراد کم خواهد شد
بانکیپور، نماینده مجلس: این قانون بعد از عید اجرا خواهد شد
@chafiehmeshki
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗 نماهنگ | برای طلوع خورشید
🎥 قرائت کامل زیارت آلیاسین به همراه بیانات و ذکر حضرت آیتالله خامنهای از فرازهای آن
✏️ رهبر انقلاب: یاد امام زمان نشاندهندهی این است که خورشید طلوع خواهد کرد، روز خواهد آمد.
🎧 نسخه صوتی زیارت آل یاسین
📥 سایت | آپارات
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زیباترین دختر دنیا از نظر ما تویی😭💔
#غزه_مظلوم🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑استاد قرائتی
به بچه فحش نده!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 امام زمانیها اینطوریاند...!
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️دستور العملهای آیت الله ناصری برای تقرب به امام زمان (ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️••
روحت مریضه
اگر دغدغه ظهور نداری..!!
🎙استاد #شجاعی ☘
🔴 نماز شب بیست و هشتم ماه شعبان برای رفع ترس های قیامت
🔵 پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:
🟡 هركس در شب بیست وهشتم ماه شعبان چهار ركعت نماز بخواند در هر ركعت سوره حمد یک بار و سورهى« قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » یک بار و دو سوره فلق و ناس را یکباربخواند، خداوند متعال او را در حالی که صورتش مانند ماه شب چهاردهم می درخشد، از قبر بر می انگیزد و نیز خداوند امور هولناک روز قیامت را از او دفع می کند.
📚 اقبال الاعمال
🟢 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
♨️ماجرای عجیب عاشقانه انتخاباتی
به حاج فیروز امینی اصرار می کنن که شما سنّتون بالاست و بمون تا صندوق سیار برات بیارن. ولی ایشون میگه میرم امامزاده هم رأی میدم و هم زیارت می کنم.
همسرشون میگه که این پیرغلام اباعبدالله (ع) وضو میگیره و راهی امامزاده شهر تیران میشه و هنگام ورود به امامزاده، زندگیش به پایان میرسه.😳
همسر حاج فیروز هم که راوی قسمتی از این ماجرا بودند، پس از چند ساعت از مرگ همسر، تاب فراق نیاوردند و به رحمت خدا رفتند.😳😪
یک زوج عاشق پای کار انقلاب تا آخرین نفس ...
@rasooll_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*#بدون شرح...اینم رزق و روزیِ هممون ، در این شلوغیایِ آخرین روزهای آخرِ سال۱۴۰۲ ، در آخرین روزهایِ ماهِ شعبان...* 😭😭😭
هدایت شده از زیبایی های نوظهور
566.9K
میخوای بدونی چرا مسئولین بی حجابی هارو جمع نمیکنن؟؟؟
مگه این سوال همتون نیست!؟
پس این صوت رو گوش بده 😊✔️
🆔 @aamerin_ir
هدایت شده از سعداء/حجت الاسلام راجی
خاطره ارسالی یکی از دانشجویان #دانشگاه_فردوسی
درحال بازگشت از سفر #راهیان_نور بودیم.
توی رستوران قطار با چند تا از بچهها داشتیم صحبت میکردیم.
رئیس قطار میز روبروی ما نشسته بود. بدون مقدمه سوال کرد از راهیان میاین؟ گفتیم: بله.
یک نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و گفت: حیف شما نیست که وقت خودتون رو برای یک مشت خاک حروم میکنید؟
بحث بالا گرفت. کل حرفش این بود: "از غربیها یاد بگیرید مردهپرست نیستند و پیشرفت کردن".
صبح جریان رو به حاج آقای #راجی که همراهمون بود گفتیم. حاج آقا گفتن محل ندین.
نزدیک مشهد دقیقا پشت سر حاج آقا داشتم از رستوران قطار رد میشدم که حاج آقا چشمشون به رئیس قطار افتاد و گفتن:
شنیدم گفتین غربیها مردهپرست نیستن درسته؟ پس اینهمه مجسمه از بزرگانشون که توی میادینه چیه؟
بنده خدا که هول شده بود گفت: اونها بزرگان بودن و حاج آقا گفت: اینا هم بزرگان ما هستند... و راهشون رو کشیدن و رفتن.
هنوز چند قدمی نرفته بودن که برگشتن و گفتن در انگلیس جای نشستن خوانندههاشون رو به صورت مجسمه در آوردن یعنی رد نشیمنگاهشون رو.
هم ما مونده بودیم که حاج آقا چی میگن و هم بنده خدا.
حاج آقا داشتن میرفتن که رئیس قطار به ما گفت: شما این حرفها رو باور میکنید؟!!!
__________________________
عصر رسیدم خونه، یک راست رفتم سراغ کامپیوتر، هرچی گشتم نبود، به حاج آقا پیام دادم و اسم گروهشون رو گرفتم.
گروه انگلیسی راک " بیتلز " در شهر پلیموث انگلستان! که به یک جاذبه توریستی تبدیل شده.
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🌐 @soada_ir
هدایت شده از شکوه زن و زنانگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴کار جالب نماینده پارلمان اتریش
▪️ مارتا بیسمان در حالی که روسری به سر می کند، حجاب از پیشرفت بانوان جلوگیری نمیکند.
🔻آنجا کار خانم مارتا ارزشمند میشود که به جهان اعلام میکند ما باید از زنان مسلمان اتحاد، همبستگی ، صبر، نوعدوستی و...یاد بگیریم.
این زن نقش فرهنگ ساز و تمدنساز زن مسلمان را شناخته است و بسیار متاثر از شخصیت معنوی زنان تمدن ساز مسلمان است.
✍عالیه سادات
___________________
#کانال_شکوه_زن_وزنانگی
به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2336751715C0fba986b70
هدایت شده از شکوه زن و زنانگی
🔴هشت مارس روز مصیتهای زن تمدن غربی است نه تبریک و جشن
❌ لطفا بدون آگاهی تقلید نکنید، هشت مارس برای مظلومیت زنان کارگر غربی است که با گرامیداشت این روز، غرب در تلاش هست کیفیت کارگری و زندگی را برای کارگران زن سیستم سرمایهداری بهبود بخشد. شما دیگر چرا خودتان را هشت مارسی میدانید؟
🔻اما داستان چیست ؟
زنان کارگر یک شرکت نساجی در روز ۸مارس سال ۱۸۵۷ میلادی در اعتراض به وضعیت سخت کاری خود در شهر نیویورک آمریکا دست به اعتصاب زدند. شرایط سخت با دستمزد کم کارگران زن در اوایل قرن بیستم که همراه با مردان در کشورهای صنعتی وارد بازار کار شده بودند آنان را وادار به اعتراضی گروهی کرد. در هشتم مارس سال۱۹۰۸ بعد از گذشت بیش از پنجاه سال، کارگران زن همان کارخانـه نساجی شهر نیویورک به منظور احیای خاطره اعتصاب دست از کار کشیدند، صاحب این کارخانه به همراه نگهبانان به منظور جلوگیری از همبستگی کارگران، این زنان را در محل کارشان محبوس کرد و به دلایلی نامعلوم کارخانه آتش گرفت و فقط تعداد کمی از زنان توانستند از این حادثه نجات یابند و مابقی ۱۲۹ تن از زنان کارگر در این آتش سوختند.
#هشت_مارس
✍عالیه سادات
__________________________________
#کانال_شکوه_زن_وزنانگی
به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2336751715C0fba986b70
هدایت شده از شکوه زن و زنانگی
اگربخواهید انسانیتِ تمدن حماسی خودمان را با تمدن استعمارگران مقایسه کنید، کافیه داستان سربداران را که با جسارت مغولها به زنان باعث قیام بزرگ مردم و برچیده شدن مغولها از ایران شد را با ۸ مارس آمریکا مقایسه کنید که لیبیرالهای کارخانهدارا ۱۲۹ زن فقیر کارگر رو به علت مطالبه حقوق مالی سوزاندند و کسی هم اهمیت نداد.
✍عالیه سادات
___________________
#کانال_شکوه_زن_وزنانگی
به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2336751715C0fba986b70
هدایت شده از خوشخبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ۵۰ تا جراح پلاستیک که به صورت رایگان ...
👌ایران، پُر از انسانه 🤍
#اجتماعی
#پزشکی
خبرهای خوش ایران در
🇮🇷 خـــــ♥️ــوشخبـر 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3193438243C5161aeab75
هدایت شده از خوشخبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ توضیحی نمیدم
فقط میگم ببین
📆 ۱۴۰۲
#جهادتبیین
#اقتصادی
خبرهای خوش ایران در
🇮🇷 خـــــ♥️ــوشخبـر 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3193438243C5161aeab75
#داستان (که طبق نقل، واقعی است).
در آمستردام امام جماعت مسجدی هر جمعه، بعد از نماز همراه پسرش که ده سال سن داشت، به یکی از محلهها میرفتند و کارتهایی را که در آن نوشته شده بود «راهی به سوی بهشت» در میان مردم غیر مسلمان پخش میکردند تا بلکه سودمند واقع شود و برای تحقیق درمورد اسلام و قبول آن اقدام کنند.
در یکی از روزهای جمعه، هوا خیلی سرد و بارانی بود، پسر لباسهای گرمی پوشید تا سرما را احساس نکند و گفت: پدرجان من آمادهام. پدر پرسید: آماده برای چه چیزی؟ پسر گفت: برای اینکه برویم و این جمعه هم مانند جمعههای گذشته، نوشتهها را پخش کنیم.
پدر جواب داد: هوا خیلی سرد و بارانیست، امروز ممکن نیست. پسر با اصرار از او خواست که بروند و گفت: مردم در بیرون به طرف آتش میشتابند.
پدر گفت: من در این سرما نمیتوانم بیرون بروم. پسر گفت: پس اجازه دهید من بروم و کارتها را پخش کنم. بعد از کمی، بالاخره پدر راضی شد و او را فرستاد و پسر از او تشکر کرد. و پسر با اینکه فقط ده سالش بود، در آن خیابانها تنها کسی بود که در آن هوای سرد در بیرون بود.
او درِ همه خانهها را میزد و کارت را به مردم میداد. بعد از دو ساعت راه رفتن زیر باران، فقط یک کارت باقی مانده بود و میگشت دنبال کسی که آن کارت آخری را به او بدهد، ولی کسی را نیافت. نگاهش به خانه روبرو افتاد و رفت که کارت را به اهل آن خانواده بدهد.
زنگ آن خانه را به صدا در آورد، ولی جواب نشنید. دوباره زنگ را به صدا در آورد و چند بار دیگر هم تکرار کرد تا بالاخره پیرزنی اندوهگین در را باز کرد و گفت: پسرم چه میخواهی در این باران؟ کاری هست که برایت انجام دهم؟ پسر با چشمانی پرامید و پاک و با لبخندی دلنشین گفت: ببخشید باعث اذیت شما شدم، فقط میخواستم بگویم که خدا شما را واقعا دوست دارد و به شما توجه عنایت کرده و من آمدهام آخرین کارت که مانده را به شما بدهم. کسی که شما را از همه چیز آگاه خواهد ساخت، خداوند است و غرض از خلق انسان و همه چیز این است که رضای او بدست آید. سپس کارت را به او داد و رفت.
بعد از یک هفته و بعد از نماز جمعه، پیر زن ایستاد و گفت: هیچ کدام از شماها مرا نمیشناسید و من هرگز قبلا به اینجا نیامده ام و تا جمعه گذشته، مسلمان هم نبودهام و فکرش راهم نمیکردم که مسلمان شوم.
ماه گذشته شوهرم فوت کرد و مرا ترک نمود و من تنها ماندم در دنیایی که کسی را نداشتم و جمعه گذشته در حالیکه باران میبارید و هوا خیلی سرد بود، میخواستم خودم را بکشم، چون هیچ امید و آرزویی در دنیا نداشتم.
برای همین یک چهار پایه آوردم و طناب را از سقف آویزان کردم و آن را در گردن انداختم، سپس آن را در گردنم محکم کردم. تنها و غمگین بودم و داشتم آخرین افکارم را مرور میکردم و با خود کلنجار میرفتم که دیگر بپرم و خود را خلاصکنم که ناگهان زنگ به صدا در آمد. من هم که منتظر کسی نبودم، کمی صبر کردم تا شاید دیگر در نزند، ولی دوباره تکرار شد و چندین مرتبه زنگ را به صدا در آورد. اینبار با شدت در را کوبید و زنگ راهم میزد. بار دیگر گفتم که کیست؟!
به ناچار طناب را از گردنم باز کردم و رفتم تا بدانم کیست که اینگونه با اصرار در را میکوبد.
وقتی در را باز کردم، چشمم به پسر کوچکی افتاد که با اشتیاق و لبخند به من نگاه میکند. چهرهای که تا بحال آنرا ندیده بودم! و حتی توصیفش برایم مشکل است. کلمات قشنگی که بر زبانش آورد، قلبم را که مرده بود، بار دیگر به زندگی برگرداند و با صدایی قشنگ گفت: خانم؛ آمدهام که به شما بگویم که خدا شما را دوست دارد و به تو عنایت کرده و سپس کارتی را بدستم داد. کارتی که روی آن نوشته بود، راهی به سوی بهشت!
پس در رابستم و چیزهایی که در کارت نوشته شده بود را خواندم، سپس طناب را از سقف باز کردم و همه چیز راکنار گذاشتم؛ چون من دیگر به آنها نیاز نداشتم و من پروردگار حقیقی و محبت واقعی راپیدا کردم.
اسم این مرکز اسلامی هم روی کارت نوشته شده بود. بنابراین آمدم اینجا تا بگویم: الحمدلله و سپاس برای شما به خاطر تربیت چنین فرزندی که در وقت مناسب، سراغم آمد و من را از رفتن به جهنم باز داشت.
چشمان نماز گذاران پر از اشک شد و همه باهم تکبیر گفتند.م: الله اکبر، الله اکبر.
.
امام که پدر آن پسر بود، از منبر پایین آمد و پسرش را که در صف اول نماز گذاران بود، با گریهای که نمیتوانست جلوی آنرا بگیرد، در آغوش میفشرد. نمیتوان به چنین پسری افتخار نکرد.